پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٥,٦٢١)

بازدید
٢,٢٧٢
تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

1 - ( به کسی ) رفتن، شباهت داشتن 2 - ( کسی را ) تعقیب کردن، دنبال کسی راه افتادن مثال: Who do you take after in your family? In what way? به چه کسی ا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. ارائه سند و مدرک. اثبات ۲. مستندسازی ۳. سند. مدرک. شواهد ۴. مستندات مثال: To process your claim, we need further documentation. برای فرایند دادخ ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غیر بومی. غیر محلی مثال: However if you aren't careful, your accent will reveal you as a nonnative speaker every time. به هر حال اگر مراقب نباشی، هر ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. به خط معمولی برگرداندن ۲. از روی نوار پیاده کردن. ۳. رونویسی کردن. استنساخ کردن ۴. به خط دیگری برگرداندن ۵. آوانویسی کردن 6. {آهنگ} تنظیم کردن ۷. ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. زمین بازیهای با توپ ۲. زمین بیس بال ۳. حوزه. محدوده ۴. تقریبی. تخمینی مثال: This expression comes from baseball, when the ball is hit so far that ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. روح. شبح. جن ۲. {مجازی} کابوس مثال: the specter of war and famine. کابوس جنگ و قحطی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

( جانور شناسی ) رتیل مثال: This tarantula occasionally eats birds. این رتیل بعضی از اوقات پرندگان را می خورد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

سودآور. سودمند، نافع، پرمنفعت. سود آور، پر سود، پر درآمد، پول ساز، موفق مثال: a lucrative investment. یک سرمایه گذاری سودآور. She has a lucrative d ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{قدیمی} تخته رخت شویی. مثال: We need a handheld washboard to help in cleaning clothes. ما به یک تخته رخت شویی دستی برای کمک کردن در تمیز کردن لباسه ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. توضیح. ۲. روشنفکری. روشن بینی. روشن نگری ۳. روشنگری مثال: I hope that the desire to receive enlightenment from the Quran and the inclination to un ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{اسباب بازی} اسب گهواره ای مثال: I bought a rocking horse to my sister and brother when they were children. من برای خواهر و برادرم وقتی که بچه بودن ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. برکنار کردن. از قدرت ساقط کردن. از اریکه قدرت به زیر کشیدن ۲. {سوارکار خود را} به زمین انداختن. به زمین زدن مثال: He was unseated in the last ele ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

{قصه و داستان} به شیوه ای جدید بازگو کردن یا بازنویسی کردن. مثال: Compare your words with a partner and then together retell the story. لغات هایتان ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. نقاهت ۲. دوره نقاهت مثال: Her convalescence was long and painful. دوره نقاحت او طولانی و دردناک بود.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

قهوه لاته {ترکیبی از قهوه و شیر جوشیده} مثال: What kind of coffee? Espresso, cappuccino or latte? چه نوع قهوه ای می خواهید؟ اسپرسو، کاپوچینو یا لاته؟

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک نوع کیک شکلاتی که با قهوه درست می شود مثال: Hi! A coffee and a chocolate brownie, please. سلام! یک قهوه و یک کیک شکلاتی قهوه ای لطفا

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

شب نشینی. {در فرانسه} مهمانی شب مثال: I went to a soiree, which was really a party for a friend’s birthday in July. من به یک شب نشینی رفتم که واقعا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لاما {نوعی شتر بی کوهان، بومی آمریکای جنوبی} مثال: I tried llama in Bolivia and thought it was great. من {گوشت} لاما را در بولیوی امتحان کردم و فکر ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اهل شیلی مثال: He’s Chilean. His name is Roberto. او اهل شیلی است. اسمش روبرتو است.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

The cappuccino is for you, the latte is for Tom, and the Americano is for me. کاپوچینو مال تو است، لاتی برای تام است و آمریکانو {ترکیبی از آب و اسپر ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
-١٩

فرهنگ هیپ هاپ در اعتراض به نابرابری و تبعیض و قوانینی که عامل اصلی ایجادطبقات اجتماعی در جوامع شهری ست، با گردآوری هنرهای ساختارشکن و مشخصه های اینچن ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. استفاده. فایده. کارایی ۲. {بصورت جمع} وسایل رفاهی. خدمات رفاهی ۳. چند کاره مثال: A computer is a machine with great utility. رایانه یک دستگاه با ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

{دستور زبان} معرف، توصیف کننده مثال: Adjectives and adverbs are modifiers. صفات و قیدها توصیف کننده {و معرف} هستند.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

کد پستی {بیشتر در انگلستان کاربرد دارد} مثال: British people say postcode not zip code, holiday not vacation, mobile phone not cell phone. مردم انگل ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مرکز خرید پیاده {محوطه بزرگ که ورود وسایل نقلیه به آن ممنوع است}. مثال: I love shopping and in the US, the malls are very big. من عاشق خرید هستم و ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. مچ بند ۲. دست بند. النگو مثال: Whose is the wristband? It’s George Clooney’s. این مچ بند مال کی است؟ مال جرج کلونی است.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درجه حرارت فارنهایت مثال: The temperature is usually between 75 and 100 degrees Fahrenheit, and the air is very clean. دما معمولا بین ۷۵ تا ۱۰۰ درجه ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نخست. اول. در وهله اول. اولا مثال: Firstly this village is not very hot or very cold. در وهله ی اول این روستا نه زیاد گرم است و نه زیاد سرد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. ثانیا ۲. دوم اینکه ۳. از این گذشته. علاوه بر این مثال: Secondly people work hard in the fields and exercise a lot. دوم اینکه مردم در مزارع سخت کا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

بخش مرکزی شهر جایی بین بالا و پایین شهر مثال: Bryant Park is a beautiful park in midtown Manhattan, behind the New York public library on six’s aven ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{پاتیناژ و اسکیت بازی} پیست مثال: In the winter, the area behind the library is made into an ice - skating rink. در زمستان فضای پشت کتابخانه به پیس ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. غنایی ۲. تغزلی ۳. شاد ۴. غزل مثال: He is a lyric poet. او یک شاعر غنایی است.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تریلوژی – سه گانه {یک اثر هنری از نوع رمان. نمایش نامه. و غیره که از سه بخش به هم پیوسته تشکیل شده است} سه نمایش تراژدی مثال: Right now she is readin ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

لامپ التهابی. لامپ گداختی. لامپ رشته ای {لامب برقی معمولی} مثال: Thomas Edison was the inventor of the incandescent lamp. توماس ادیسون مخترع لامپ رش ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قاری قرآن، خواننده مثال: Praise God, the honorable reciters from our own country and brotherly countries presented their recitations and we benefitte ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پروتستان. عضو فرقه مسیحیان پروتستان مثال: The Catholic priests used the tunnel to hide from Protestants. کشیشان کاتولیک از تونل برای مخفی شدن از پرو ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قاشق چای خوری مثال: We need to have a little sault in our diet, but not more than 4 grams a day, which is about one teaspoon. ما در رژیم غذایی مان ب ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گازدار. دارای گاز کربنیک مثال: I prefer carbonated soft drinks من نوشیدنی های غیرالکلی گازدار را ترجیح می دهم.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{بیماری} هپاتیت . اماس کبدی، تورم کبد مثال: Hepatitis A is worse than hepatitis B. هپاتیت {نوع}A بدتر از هپاتیت {نوع} B است.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

بدون کافئین مثال: A decaf espresso please. لطفا یک قهوه ی اسپرسوی بدون کافئین

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مهمان گردی ، مهمان گردشگری ، مهمان گشت وگذاری ، مهمان سفری // نوعی مسافرت ارزان و مهمان شدن در خانه دیگران با جای خواب ساده اکثرا روی کاناپه مثال: Yo ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مهمان گرد. مهمان گردشگر {به گردشگرهایی گفته می شود که به جای اقامت در هتل در منزل افرادی که خانه هایشان را در اینترنت برای سکونت به گردشگران خارجی تب ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طالع بین. فالگیر. رمال مثال: Do people in your country go to fortune - teller? آیا مردم کشور شما پیش فالگیر و رمال می روند؟

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رو به پایین، روی شکم خوابیده، بصورت دمرر . {در بازی پاسور} پشت و رو. مثال ۱: The fifth card was still on the table, facedown. کارت پنجم همچنان به ص ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رنگارنگ. با رنگهای شاد مثال: Where are the houses colorfully painted? خانه هایی که با رنگهای شاد و رنگارنگ رنگ شده اند کجا هستند؟

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به طور ناسالمی. با حالت بیمارگونه ای مثال: He was unhealthily obsessed with past events. او با حالت بیمار گونه ای مدام در فکر حوادث گذشته بود.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

سیاحت اکتشافی {در آفریقا } مثال: He had been on safari in East Africa with his son. او با پسرش به شرق آفریقا برای سیاحت اکتشافی رفته بود.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

ترجیحا. مرجحا. چه بهتر که مثال: The best treatment is antibiotics, preferably by injection. بهترین درمان آنتی بیوتیک ها هستند، چه بهتر که بوسیله ت ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حذف نصب یک برنامه مثال: I uninstall my Facebook. من نصب برنامه فیسبوکم را حذف کردم. / من برنامه فیسبوکم را حذف کردم.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گذاشتن اطلاعات از روی کامپیوتر خود بر روی کامپیوتر دیگر یا روی اینترنت. بارگزاری کردن. آپلود کردن مثال: It might take a while for this to upload. م ...