پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٣٦٢)

بازدید
٧,٠٢٧
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. متعدد. بسیار ۲. متنوع. گوناگون ۳. چند جانبه. دارای جهات مختلف ۴. چندکاره ۵. لوله چند شاخه. شیر چند راهه 6. {ریاضیات} خمینه ۷. تکثیر کردن مثال: Al ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رگبار. باران سیل آسا مثال: Or that of a rainstorm from the sky wherein is darkness, thunder, and lightning, they put their fingers in their ears due ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نگران. دلواپس. بیمناک ۲. حاکی از نگرانی ۳. تیزهوش. تیز مثال: Or that of a rainstorm from the sky wherein is darkness, thunder, and lightning, they p ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

۱. قاپیدن. قاپ زدن. بردن. ربودن ۲. به چنگ اوردن ۳. قاپ زنی. چنگ اندازی ۴. تکه. پاره. قطعه مثال: The lightning almost snatches away their sight, نزد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. حالت استراحت. استراحت. ارامش ۲. خواب ۳. استراحت کردن. ۴. قرار داشتن. بودن ۴. دفن شدن ۵. تکیه کردن به مثال: He who made the earth a place of repos ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱. با وقار. بامتانت ۲. جدا. با جدیت ۳. رسما مثال: Those who break the covenant made with Allah after having pledged it solemnly آنهایی که عهدی که با ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. پاک. پاکیزه. تمیز ۲. بی عیب و نقص. بی خدشه. کامل. منزه مثال: They said, ‘immaculate are you’. We have no knowledge except what you have taught me. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با تکبر. با نخوت. خودخواهانه مثال: He refused and acted arrogantly او نپذیرفت و با تکبر رفتار کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: And eat thereof freely whence so ever you wish. و آزادانه از هر جایِ آن که دوست دارید بخورید. �وَکُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَیْثُ شِئْتُمَا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ـ ِ آن ( کسره اضافه به علاوه آن ) . از آن مثال: And eat thereof freely whence so ever you wish. و آزادانه از هر جایِ آن که دوست دارید بخورید. �وَکُ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. در آوردن. بیرون آوردن. بیرون بردن ۲. از جا در آوردن. از جا کندن ۳. بیرون راندن. بیرون کردن. بیرون انداختن مثال: And he dislodged them from what [s ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از روی بخشندگی مثال: And He turned to him clemently و خداوند از روی بخشندگی به {سوی} او بازگشت. {کنایه از آنکه توبه او را پذیرفت}

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. ناچیز. کم. اندک. بی مقدار. ۲. بی ارزش. بی اهمیت. پیش پا افتاده ۳. پست. حقیر مثال: and do not sell My signs for a paltry gain و آیات مرا برای یک من ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. طایفه. ایل ۲. جماعت. فرقه. دار و دسته مثال: recall when we delivered you from Pharaoh’s clan {و به یاد آورید} زمانی که ما شما را از طایفه فرعون ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از روی پشیمانی و توبه مثال: Now turn penitently to your Maker. اکنون به سوی خالقتان از روی پشیمانی و توبه بازگشت کنید. �فَتُوبُوا إِلَی بَارِئِکُمْ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. بلافاصله. فورا. سپس. پس از آن ۲. در نتیجه. متعاقبا مثال: Thereupon a thunderbolt seized you. پس از آن صاعقه شما را ربود. �فَأَخَذَتْکُمُ الصَّا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در آنجا مثال: Thereat twelve fountains gushed forth from it در آنجا دوازده چشمه از آن جوشید. �فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْنًا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرهیزگارانه، از روی عدالت، درست کارانه. به درستی مثال: Those of them who have faith in Allah and the last day and act righteously کسانی از آنان که ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. بعد ۲. آینده مثال: For the present and the succeeding [generations] برای حاضرین و {نسل های} آینده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

۱. کشت و زرع. زراعت ۲. زمین زیر کشت مثال: Not broken to till the earth, or water the tillage نه رام که زمین را شخم زند یا زراعت را آب دهد. �لَا ذَ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بدان وسیله، با آن مثال: So that they may argue with you therewith before your lord برای اینکه آنها شاید بدان وسیله با تو نزد پروردگارتان محاجه کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. شهادت دادن ۲. نشان {چیزی} بودن. گواه {بر چیزی} بودن ۳. گواهی کردن مثال: And you testify [to this pledge of your ancestors] و شما بر این عهد و پیم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱. ارسال کردن. فرستادن ۲. سپردن. واگذار کردن. دادن ۳. انداختن. دور انداختن مثال: They shall be consigned to the severest punishment. آنها به سخت ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. بی خبر. غافل ۲. بی اعتنا ۳. ناهشیار مثال: And Allah is not oblivious of what you do و خداوند از آنچه شما انجام می دهید بی خبر و غافل نیست. �وَ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی ایمانی مثال: Due to their unfaith به سبب بی ایمانی شان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

منحصرا. بالاخص. صرفا مثال: If the abode of the Hereafter were exclusively for you with Allah and not for other people اگر سکونت با خدا در روز قیامت م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جبرئیل {فرشته نازل کننده وحی بر انبیاء} مثال: say whoever is an enemy of Allah, His apostles and His angels, and Gabriel and Michael [let him know th ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

میکائیل {از فرشتگان مقرب خداوند} مثال: say whoever is an enemy of Allah, His apostles and His angels, and Gabriel and Michael [let him know that] All ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( انجیل ) حضرت سلیمان، صلح دوست مثال: And Solomon was not faithless. و سلیمان کافر نبود. �وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱. علم غیب. نیروهای غیبی. پدیده های غیبی ۲. علوم خفیه. علوم مکنونه ۳. غیبی. فرا طبیعی ۴. مرموز. اسرار امیز. سری ۵. نهان. پوشیده. مستور. خفیه . نامرئی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حضرت اسماعیل مثال: We charged Abraham and Ishmael, purify My House for those who go around it. ما بر عهده ابراهیم و اسماعیل گذاشتیم که خانه ما را بر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نگهداری، تعمیر، هزینه نگهداری و تعمیر، نگه داری کردن مثال: Most of the money is spent on the upkeep of the building. بیشتر پول برای حفظ و نگهداری س ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. از ارزش {چیزی} کاستن. بی مقدار کردن ۲. {شخص} کوچک کردن. سبک کردن. خوار کردن ۳. عیار {سکه را} کم کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یعقوب نبی قوم یهود مثال: Were you witness when death approach Jacob آیا شما آنگاه که مرگ یعقوب نزدیک شد شاهد بودید؟ �أَمْ کُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اسحق فرزند حضرت ابراهیم مثال: They said we will worship your God, and the God of your fathers, Abraham, Ishmael, and Isaac آنها گفتند ما خدای تو را پ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

۱. شکاک ۲. شک اندیش. شک پیشه مثال: So do not be among the sceptics. و در زمره ی شکاکان نباش. �فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. {مسیحیت} آیین مقدس ۲. نان عشاء ربانی ۳. شعائر { الهی}. نشانه {الهی} مثال: Indeed Safa and Marwah are among Allah’s sacraments. براستی صفا و مروه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. قدردان. سپاسگزار ۲. فهمیده. با فهم. با احساس ۳. تحسین آمیز ۴. حاکی از قدردانی مثال: Then Allah is indeed appreciative, all - knowing. پس خداوند ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همرتبه، همتا، هم شان، همتراز مثال: Among the people are those who set up compeer besides Allah. در میان مردم کسانی هستند که در کنار خدا همتا{یانی} ق ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

۱. پر حرارت. پر شور. داغ ۲. وفادار. دو اتشه. پر و پا قرص ۳. شدید. حاد. تند ۴. شیفته. دلباخته. مشتاق ۵. درخشان. براق مثال: But the faithful have a mor ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. طرد کردن. ۲. انکار کردن. تکذیب کردن مثال: When those who were followed will disown the followers. زمانی که پیشوایان، پیروان خود را طرد و انکار م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

لاشه. مردار مثال: He has forbidden you only carrion, blood, the flesh of the swine خدا فقط برای شما مردار و خون و گوشت خوک را حرام کرده است. �إِنَّ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

متجاوز، گناهکار، خطاکار. مثال: Without being rebellious or transgressive. بدون اینکه سرکش و یا متجاوز و خطاکار باشند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. تخفیف {جرم} ۲. عذر. بهانه مثال: But if one is granted any extenuation by his brother. اما اگر کسی توسط برادر خود مورد تخفیف قرار بگیرد. �فَمَنْ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انحراف مثال: but should someone, fearing deviance or sin on the testator’s behalf. اما {اگر} کسی ترس از انحراف و یا گناه از طرف وصیت کننده داشته با ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. جبران. ۲. تاوان. خسارت ۳. کفاره مثال: To atonement by feeding a needy person. کفاره {آن} غذا دادن به یک شخص فقیر و نیازمند {است} � فِدْیَةٌ طَعَا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

{ماه} رمضان مثال: The month of Ramadan is one in which the Quran was sent down. ماه رمضان ماهی است که قران در آن نازل شده است. �شَهْرُ رَمَضَانَ ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نزدیک. قریب مثال: tell them that I am indeed nearmost. {به آنها بگو} من به راستی نزدیکم. �فَإِنِّی قَرِیبٌ�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

اشتباها. به اشتباه. به غلط. به ناحق مثال: Do not eat up your wealth among yourselves wrongfully, nor proffer it to the judges اموالتان را میان یکدیگر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. تقدیم کردن. تسلیم کردن. ۲. {چیزی را} تعارف کردن ۳. پیشنهاد کردن. عرضه کردن. ارائه کردن ۴. پیشنهاد مثال: Do not eat up your wealth among yourselve ...