vindictive

/ˌvɪnˈdɪktɪv//vɪnˈdɪktɪv/

معنی: تلافی، کینه جو، انتقام، انتقامی، تلافی کننده
معانی دیگر: کینه توز، انتقام جو، انتقام جویانه، کینه توزانه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: vindictively (adv.), vindictiveness (n.)
(1) تعریف: desirous of revenge; vengeful.
مترادف: malicious, spiteful, vengeful, vicious
متضاد: forgiving
مشابه: bitter, ill-disposed, malevolent, mean, petty, rancorous

- He had cheated on her during their marriage, and she became vindictive during their divorce.
[ترجمه mahshid ghalati] در طول ازدواجشان او به او خیانت کرد و در طول طلاقشان او اتقام جو ( کینه توز ) شده بود .
|
[ترجمه گوگل] او در دوران ازدواجشان به او خیانت کرده بود و او در طلاق آنها کینه توز شد
[ترجمه ترگمان] در دوران ازدواجشان او به او خیانت کرده بود و در موقع طلاق انتقام می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: said or done in a spiteful or retaliatory spirit.
مترادف: malicious, spiteful, vicious
مشابه: bitter, catty, hostile, mean, rancorous, resentful, retaliatory, venomous

- Setting fire to the leader's residence was a vindictive act on the part of the rebels.
[ترجمه گوگل] آتش زدن اقامتگاه رهبر، اقدامی کینه توزانه از سوی شورشیان بود
[ترجمه ترگمان] ایجاد آتش سوزی در محل سکونت رهبر یک اقدام انتقام جویانه در بخشی از شورشیان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. vindictive punishment
تنبیه انتقام جویانه

2. a vindictive man
یک مرد کینه توز

3. he was a petty, vindictive man
مردی کوته فکر و انتقام جو بود.

4. He accused her of being vindictive.
[ترجمه گوگل]او را متهم به کینه توزی کرد
[ترجمه ترگمان]او را متهم به انتقام جویی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I have no vindictive feelings about it.
[ترجمه گوگل]من هیچ احساس کینه توزی نسبت به آن ندارم
[ترجمه ترگمان]من هیچ کینه توزانه ای در این مورد ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She was vindictive, vulgar; she wanted to hurt him.
[ترجمه گوگل]او انتقام جو، مبتذل بود می خواست به او صدمه بزند
[ترجمه ترگمان]او کینه توزانه داشت و می خواست به او صدمه بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Humans are specialized in vindictive behavior.
[ترجمه گوگل]انسان ها در رفتارهای انتقام جویانه تخصص دارند
[ترجمه ترگمان]انسان ها در رفتار vindictive تخصص دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A conservative columnist, George Will, provides a more vindictive answer.
[ترجمه گوگل]یک مقاله نویس محافظه کار، جورج ویل، پاسخ انتقام جویانه تری ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]یک مقاله نویس محافظه کار، جورج ویل، پاسخ vindictive را ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. After the divorce Joan's ex-husband became increasingly vindictive.
[ترجمه گوگل]پس از طلاق، شوهر سابق جوآن به طور فزاینده ای کینه توز شد
[ترجمه ترگمان]پس از طلاق همسر سابقش، همسر سابقش به شدت کینه جو شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A vindictive, cruel policy of repression also maimed the economy.
[ترجمه گوگل]یک سیاست انتقام جویانه و ظالمانه سرکوب نیز اقتصاد را از کار انداخت
[ترجمه ترگمان]سیاست ظالمانه و ظالمانه سرکوبی نیز اقتصاد را معیوب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He's not a vindictive person.
[ترجمه گوگل]او آدم کینه توزی نیست
[ترجمه ترگمان]اون یه کینه و کینه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I am passionate, but not vindictive.
[ترجمه گوگل]من پرشور هستم، اما انتقام جو نیستم
[ترجمه ترگمان]من احساساتی هستم اما کینه جو نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She understands all she wants to. Vindictive too.
[ترجمه گوگل]او تمام آنچه را که می خواهد می فهمد کینه توز هم
[ترجمه ترگمان] اون همه چیزایی که میخواد رو درک می کنه vindictive هم همینطور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. How can you be so vindictive?
[ترجمه گوگل]چطور می تونی اینقدر انتقام جو باشی؟
[ترجمه ترگمان]چطور میتونی اینقدر انتقام بگیری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تلافی (صفت)
vindictive

کینه جو (صفت)
virulent, malignant, vindictive

انتقام (صفت)
vindictive

انتقامی (صفت)
vindictive

تلافی کننده (صفت)
vindictive

انگلیسی به انگلیسی

• spiteful; revengeful; of an overly harsh punishment given to a defendant in order to compensate the victim of a crime (law)
someone who is vindictive, or who does something vindictive, intends deliberately to hurt someone, often because they think that person has done something to upset or annoy them.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : vindictiveness
✅️ صفت ( adjective ) : vindictive
✅️ قید ( adverb ) : vindictively

grudge - bearing
revengeful
out for revenge
resentful
spiteful
mean
bitter
malicious
malevolent
malign
evil
nasty
cruel
unkind

بپرس