starvation

/starˈveɪʃn̩//stɑːˈveɪʃn̩/

معنی: گرسنگی، قحطی، قحطی زدگی، رنج و محنت
معانی دیگر: گشنگی، گرسنگی (کشیدن یا دادن)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the act of starving or condition of being starved.
مشابه: famine
صفت ( adjective )
• : تعریف: likely to cause starvation.

جمله های نمونه

1. starvation wages
مزد بخور و نمیر

2. the imprint of starvation
تاءثیر بارز گرسنگی

3. one could see the effects of starvation and disease in her face
پیامدهای گرسنگی و بیماری در چهره ی او نمایان بود.

4. They died of thirst or starvation.
[ترجمه گوگل]از تشنگی یا گرسنگی مردند
[ترجمه ترگمان]آن ها از تشنگی و گرسنگی مردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Emergency aid could save millions threatened with starvation.
[ترجمه گوگل]کمک های اضطراری می تواند میلیون ها نفر را که در معرض خطر گرسنگی هستند نجات دهد
[ترجمه ترگمان]کمک های اضطراری ممکن است میلیون ها نفر را از گرسنگی نجات دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Half of the prisoners died after torture and starvation.
[ترجمه گوگل]نیمی از زندانیان پس از شکنجه و گرسنگی جان خود را از دست دادند
[ترجمه ترگمان]نیمی از زندانیان پس از شکنجه و گرسنگی مردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Edible wild herbs kept us from dying of starvation.
[ترجمه گوگل]گیاهان وحشی خوراکی ما را از گرسنگی مردن نگه می داشتند
[ترجمه ترگمان]گیاهان وحشی و گیاهان وحشی ما را از گرسنگی در حال مردن نگه داشته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The animals had died of starvation.
[ترجمه گوگل]حیوانات از گرسنگی مرده بودند
[ترجمه ترگمان]حیوانات از گرسنگی مردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Starvation and disease have killed thousands of refugees.
[ترجمه گوگل]گرسنگی و بیماری هزاران پناهنده را کشته است
[ترجمه ترگمان]گرسنگی و بیماری جان هزاران پناهنده را گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The whole country is threatened with starvation.
[ترجمه گوگل]کل کشور با قحطی در خطر است
[ترجمه ترگمان]کل کشور از گرسنگی تهدید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Twenty million people face starvation unless a vast emergency aid programme is launched.
[ترجمه گوگل]بیست میلیون نفر با گرسنگی مواجه می شوند مگر اینکه یک برنامه کمک های اضطراری گسترده راه اندازی شود
[ترجمه ترگمان]بیست میلیون نفر از گرسنگی رو به رو هستند، مگر اینکه یک برنامه کمک های اضطراری گسترده آغاز شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He had to decide between surrender and starvation.
[ترجمه گوگل]او باید بین تسلیم شدن و گرسنگی تصمیم می گرفت
[ترجمه ترگمان]او مجبور بود بین تسلیم و گرسنگی تصمیم بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Many people die of starvation during famines every year.
[ترجمه گوگل]سالانه افراد زیادی در زمان قحطی از گرسنگی می میرند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم هر سال در قحطی می میرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The starvation hangs over their lives.
[ترجمه گوگل]گرسنگی بر زندگی آنها آویزان است
[ترجمه ترگمان]گرسنگی بر سر جانشان آویزان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گرسنگی (اسم)
hunger, esurience, starvation

قحطی (اسم)
hunger, famine, starvation

قحطی زدگی (اسم)
starvation

رنج و محنت (اسم)
starvation

تخصصی

[صنایع غذایی] گرسنگی، قحطی

انگلیسی به انگلیسی

• condition of being without food or water for a long period of time
starvation is extreme suffering or death, caused by lack of food.

پیشنهاد کاربران

از گرسنگی رنج بردن
مردن بر اثر گرسنگی
گرسنگی شدید
کمبود، نبود چیزی
مثال:
Fuel starvation یعنی کمبود سوخت یا نبود سوخت
suffering or death caused by lack of food
۱. گرسنگی. بی غذایی ۲. مرگ بر اثر بی غذایی
مثال:
The West's inaction has put millions of people at risk of starvation.
مسامحه و بی تحرکی غرب میلیونها نفر را در خطر گرسنگی قرار داده است.
فعل صحیح و کاملش
starve to death
از قحطی یا گرسنگی مردن
گرسنگی حاصل از قحطی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : starve
✅️ اسم ( noun ) : starvation / starveling
✅️ صفت ( adjective ) : starved / starving / starveling
✅️ قید ( adverb ) : _
starvation ( تغذیه )
واژه مصوب: گشنه‏مانی
تعریف: وضعیتی ناشی از محرومیت از غذا که به کمبود انرژی و مواد مغذی و درنتیجه اختلال در سوخت‏وساز و رشد و کاهش شدید وزن و درنهایت مرگ منجر می‏شود
گرسنگی شدید
گرسنگی شدید یا گرسنگی مُهلک یا گُشنه مانی
در صنعت به معنی فرایند یا قسمت بعدی است.
مثال: calendar time increase due to upstream transportation
به معنی: افزایش زمان به دلیل حمل و نقل ( مواد ) به قسمت بعدی
در صنعت به معنی کمبود مواد اولیه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)