پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٣٦٢)

بازدید
٦,٩٩٤
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. ( وسیله ) بادنما 2. آدم دمدمی 3. چیز متغیر مثال: a steeple crowned by a gilded weathercock بر فراز برج کلیسا یک بادنمای طلاکاری شده قرار داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. طلاکاری شده. زر اندود. تذهیب شده 2. اعیان. ثروتمند مثال: a steeple crowned by a gilded weathercock بر فراز برج کلیسا یک بادنمای طلاکاری شده قرار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. برج مناره دار 2. برج کلیسا. برج ناقوس مثال: a steeple crowned by a gilded weathercock بر فراز برج کلیسا با یک بادنمای طلاکاری شده قرار داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. لانه. کنام 2. مخفیگاه 3. پاتوق 4. گوشه دنج. خلوتگاه مثال: David was closeted in his den دیوید در مخفیگاه خودش پنهان شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. اداری 2. دیوان سالاری 3. خشک. مقرراتی 4. ( مستلزم ) کاغذبازی مثال: bureaucratic clowns مقلدین خشک و مقرراتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تماشاچی. تماشاگر مثال: a cluster of spectators دسته ای از تماشاگران The craven spectators did nothing to help the defenseless victim. تماشاگران ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

صرفا. کاملا مثال: responses based purely on emotion پاسخ ها کاملا بر اساس هیجان استوار شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کشیش ساده مثال: his engagement as a curate استخدام او به عنوان یک کشیش ساده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کنایه مثال: a coarse innuendo یک کنایه ی بی ادبانه و زشت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. بزرگ. عظیم 2. سنگین. حجیم 3. چشمگیر. برجسته 4. وسیع. گسترده مثال: arches supported by massive columns تاقهای قوسی شکل بوسیله ستونهای بزرگ و عظیم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. تماشاخانه 2. نمایش ساز و آوازی. تاتر روحوضی مثال: a music hall comic یک هنرپیشه ی کمدی تماشاخانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. آدم شرور. شر 2. مجرم. جنایتکار 3. ( فیلم. نمایش. داستان ) شخصیت منفی. ضد قهرمان مثال: many people have been tricked by villains with false identit ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. با ابهت 2. حیرت انگیز مثال: she imaged imposing castles او قلعه های با ابهت و حیرت انگیز را تصور کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. پاستل. گچ رنگی 2. نقاشی پاستل یا گچ رنگی 3. رنگ خفیف. رنگ روشن 4 ( رنگ ) خفیف. کم رنگ. روشن مثال: I work in pastels a lot من خیلی زیاد با پاستل ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. ( لباس زنانه ) تونیک 2. ( نظامی ) فرنج مثال: his tunic was gathered at the waist لباس تونیک اش در کمر چین داده شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. تجدید سازمان کردن 2. از نو سر و سامان دادن به مثال: my advice is to reorganize the project توصیه من از نو سر و سامان دادن به پروژه است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. زهکشی 2. زهاب 3. فاضلاب 4. لوله فاضلاب مثال: weeds can block drainage ditches علفهای هرز می توانند جوی های زهکشی را مسدود کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

گمنام ماندن. گمنامی . ناشناس ماندن. ناشناخته بودن مثال: they demanded complete anonymity آنها بر ناشناس ماندن کامل پافشاری کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

عجیب و غریب. باور نکردنی مثال: a bizarre train of events یک زنجیره از حوادث عجیب و غریب و باور نکردنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

1. تعهد. التزام. تضمین 2. قرارداد. تعهدنامه. قول نامه 3. اوراق قرضه 4. پیوند 5. چسبندگی. اتصال 6. ( بصورت جمع ) کند و زنجیر. بند 7. قید. قید و بند 8. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

1. در دسترس 2. قابل دسترسی. دست یافتنی 3. تاثیر پذیر. نفوذ پذیر 4. قابل فهم. همه کس فهم مثال: the island is readily accessible جزیره به راحتی در دست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. سهمیه . جیره 2. جیره بندی کردن. سهمیه بندی کردن 3. جیره دادن. سهمیه دادن مثال: niggardly rations جیره ها و سهمیه های اندک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. چیدن. قیچی کردن . قطع کردن. زدن 2. قطع 3. برش. تکه 4. ( جنس ) ارزان. مفت مثال: snip the fabric longitudinally. پارچه را از طول برش بده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شش ضلعی مثال: irregularly hexagonal شش ضلعی بی قائده و نامنظم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جوانه ( گیاه ) ، گیاه نورسته مثال: time to bed out the seedlings زمان نشا کردن جوانه ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رادون. گاز رادون مثال: radon gas emanation انتشار گاز رادون

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بولشویسم مثال: the evolution of Bolshevism سیر تکامل و تحول بلشویسم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نژادی مثال: racial discrimination تبعیض نژادی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سوختهای کانی. سوختهای سنگواره ای. سوختهای فسیلی مثال: the consumption of fossil fuels مصرف سوختهای فسیلی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

1. سراسری . سرتاسری. عمومی 2. ملی 3. در سرتاسر کشور. در سطح کشور. مثال: the film was broadcast nationwide فیلم در سرتاسر کشور پخش شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

1. ( باد ) سوزدار. گزنده 2. ( صدا ) گوشخراش 3. نافذ 4. عمیق. عمقی 5. تند. تیز. بران مثال: his piercing gaze نگاه خیره ی تند و تیز و نافذ او

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. جریان . گردش 2. جریان خون. گردش خون 3. انتشار. اشاعه 4. ( مجله و روزنامه ) تیراژ مثال: a stimulating effect on the circulation یک اثر تحریک کننده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. ملکی 2. ملاک. زمین دار مثال: a member of the landed gentry یک عضو از اشرافِ زمین دار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. ادعا. اظهار 3. اتهام مثال: a deceitful allegation یک ادعای فریب کارانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. اطاعت 2. پیروی 3. قبول. پذیرش. موافقت. رضایت. تسلیم مثال: they can compel compliance آنها می توانند تسلیم {شدن} را تحمیل کنند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. ملتمسانه. پر از خواهش و تمنا 2. خواهش و تمنا. التماس مثال: she was deaf to their pleading او در برابر خواهش و تمنای آنها بی اعتنا بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرد مسلح. فرد مسلح مثال: He gazed fearlessly at the gunman. او بدون ترس و واهمه به مرد مسلح خیره شد. he was targeted by a gunman او توسط یک مرد مسل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پایانی. آخری مثال: the concluding paragraph پاراگرف آخری و پایانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مربوط به متن. در متن مثال: textual commentary شرح و تفسیرِ مربوط به متن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( فلسفه ) مابعدالطبیعه. متافیزیک مثال: politics and metaphysics collide با هم تضاد داشتنِ سیاست مدون و متافیزیک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جاده کمربندی مثال: a collision on the ring road یک تصادف بر روی جاده کمربندی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. کفن 2. لفافه 3. کفن کردن 4. در لفافه پیچیدن 5. پوشاندن. مخفی کردن مثال: her past is shrouded in mystery گذشته ی او در یک ابهام پوشیده شده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( گیاه شناسی ) مخروطیان. درختان مخروطی مثال: a valley clothed in conifers دره ای پوشیده از درختان مخروطی ( رسته ای از درختان شبیه کاج که میوه ی مخروط ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

1. موجه. قابل قبول. پذیرفتنی. معقول 2. ( دروغگو. شیاد ) ماهر. ظاهرفریب مثال: it sounded plausible enough on the surface آن در نگاه اجمالی اول به اندا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. بطور موضعی. موضعی 2. در محل. از محل 3. به طور منطقه ای. در سطح منطقه مثال: he farmed locally او در سطح منطقه کشاورزی و زراعت می کرد. او در محل ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. تغییر و تبدیل دادن در 2. ( کابینه ) ترمیم کردن 3. ( بازی ورق ) بر زدن 4. ( کابینه ) ترمیم مثال: backbenchers muttered about the reshuffle پشت نشی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آرد زده مثال: a floured surface یک رویه ی آرد زده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مارپیچ. پیچ در پیچ مثال: serpentine curves of the river پیچ و خم های مارپیچ رودخانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( رنگ ) مایل به خاکستری . تقریبا خاکستری مثال: some sort of greyish mush یک نوعی خمیر نرم مایل به خاکستری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فصاحت. بلاغت. زبان آوری. سخنوری مثال: his characteristic eloquence سخنوری و فصاحت و بلاغت مخصوص او