shroud

/ˈʃraʊd//ʃraʊd/

معنی: پوشش، کفن، لفافه، در زیر حجاب نگاهداشتن، کفن کردن، پوشاندن
معانی دیگر: پرده، لفاف، پوشانه، پنهان کردن، ناپیدا کردن، (طناب هایی که از دو طرف کشتی برای نگهداری دکل به آن بسته شده اند) طناب پشت بند، طناب دکل، طناب مهار، هر یک از طناب های چتر نجات (که شخص را به چتر وصل می کنند - به آن shroud line هم می گویند)، (قدیمی) پناه دادن، محافظت کردن، تحت حفاظت در آوردن، طناب اتصال بادبان بنوک عرشه کشتی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a wrap for a corpse; winding sheet.

(2) تعریف: something that covers or conceals like a wrapper.
مشابه: cloak, mantle, veil

- a shroud of fog
[ترجمه فروغ] پوششی از مه
|
[ترجمه گوگل] یک کفن از مه
[ترجمه ترگمان] یک کفن مه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: any of a set of ropes or cables rigged from the head of a mast or smokestack to the sides of a ship to hold the vertical structure steady.

(4) تعریف: any of the cords linking the canopy of a parachute to the harness.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: shrouds, shrouding, shrouded
مشتقات: shroudlike (adj.)
(1) تعریف: to cover with, or as if with, the wrapping for a corpse.

(2) تعریف: to screen or conceal.
مشابه: cloak, mask, occult, screen, veil, wrap

- He became a revered preacher, but his past was shrouded in obscurity.
[ترجمه گوگل] او یک واعظ محترم شد، اما گذشته او در هاله ای از ابهام قرار گرفت
[ترجمه ترگمان] او کشیش محترمی بود اما گذشته او در تاریکی پیچیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a shroud enveloped her body
کفنی دور بدن او پیچیده شده بود

2. a shroud of dust was hanging over the city
پوششی از گرد و غبار بر فراز شهر قرار داشت.

3. behind a shroud of secrecy
در پس پرده ی اختفا

4. The fog rolled in, and a grey shroud covered the city.
[ترجمه گوگل]مه غلتید و کفن خاکستری شهر را پوشاند
[ترجمه ترگمان]مه داخل شد و یک کفن خاکستری روی شهر را پوشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A shroud of secrecy surrounds the plan.
[ترجمه گوگل]پوشش پنهانی طرح را احاطه کرده است
[ترجمه ترگمان] یه کفن مخفی نقشه رو محاصره کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The organization is cloaked in a shroud of secrecy.
[ترجمه گوگل]این سازمان در ردای پنهان کاری پوشیده شده است
[ترجمه ترگمان]این سازمان در پوششی از اسرار پوشیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A human form lay there, wrapped in a shroud.
[ترجمه گوگل]شکل انسانی در آنجا دراز کشیده بود و در یک کفن پیچیده شده بود
[ترجمه ترگمان]یک قالب انسانی در کفن افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Everything was covered in a thick shroud of dust.
[ترجمه گوگل]همه چیز در کفن غلیظی از غبار پوشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]همه چیز پوشیده از گرد و خاک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But what else could explain this shroud of secrecy?
[ترجمه گوگل]اما چه چیز دیگری می تواند این پوشش رازداری را توضیح دهد؟
[ترجمه ترگمان]اما چه چیز دیگری می تواند این کفن و دفن را توضیح دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There was a filthy shroud of cobweb across it, but no curtain beyond.
[ترجمه گوگل]یک کفن کثیف از تار عنکبوت در سراسر آن وجود داشت، اما هیچ پرده ای در آن سوی وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]کفن و دفن کثیفی بر آن دیده می شد، اما پرده ای پشت آن دیده نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But a moment later, the shroud reappears, driven together by the churning of a deep distributed mob.
[ترجمه گوگل]اما لحظه‌ای بعد، کفن دوباره ظاهر می‌شود، که با هجوم یک اوباش عمیق پراکنده همراه شده است
[ترجمه ترگمان]اما یک لحظه بعد کفن و دفن دوباره پدیدار می شود و با پیچ وتاب انبوهی از جمعیت پخش و پلا به هم می پیوندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What could explain the shroud of secrecy surrounding the project?
[ترجمه گوگل]چه چیزی می تواند پوشش محرمانه پیرامون پروژه را توضیح دهد؟
[ترجمه ترگمان]چه چیزی می توانست کفن و پنهان کردن پروژه را توضیح دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The body in its shroud of ice stayed fixed to the rock face.
[ترجمه گوگل]جسد در کفن یخی خود به صخره ثابت ماند
[ترجمه ترگمان]جسدی که پوشیده از یخ بود به صورت سنگی خیره مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When the gores have been sewn together, shroud loops are added at each hem, that is, one for each hem.
[ترجمه گوگل]وقتی گورها به هم دوخته شدند، در هر سجاف حلقه های کفن اضافه می کنند، یعنی برای هر سجاف یک حلقه
[ترجمه ترگمان]وقتی the به هم دوخته شده اند، shroud به هر لبه افزوده می شود، یعنی یکی برای هر لبه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Above the village, almost invisible against the velvet shroud of the night sky, something huge silently blotted out the stars.
[ترجمه گوگل]در بالای دهکده، تقریباً نامرئی در برابر کفن مخملی آسمان شب، چیزی عظیم بی‌صدا ستاره‌ها را محو کرد
[ترجمه ترگمان]بر فراز دهکده تقریبا در برابر پوشش مخملی آسمان شب، چیزی عظیم در خاموشی ستارگان را خاموش می ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پوشش (اسم)
gear, roof, span, shield, cover, armature, coverage, envelopment, coating, covering, overlay, sconce, mantle, robe, capsule, theca, camouflage, capping, sheathing, casing, tunic, casement, incrustation, gaberdine, coverture, shroud, envelope, shale, integument, involucre, involucrum, revetment, roofing

کفن (اسم)
cerecloth, shroud, winding sheet, cerement, graveclothes

لفافه (اسم)
mask, shroud, guise

در زیر حجاب نگاهداشتن (فعل)
shroud

کفن کردن (فعل)
shroud, enshroud

پوشاندن (فعل)
ensconce, envelop, case, apparel, cover, mask, conceal, coat, veil, put on, sod, line, vest, deck, belay, bestrew, jacket, blanket, sheathe, shingle, camouflage, submerge, overcast, immerse, shroud, clothe, wear, crown, endue, infold, indue, suffuse

تخصصی

[عمران و معماری] صفحه کناری - صفحه مبنا - پوشش
[زمین شناسی] صفحه کناری، صفحه مبنا، پوشش

انگلیسی به انگلیسی

• burial cloth, sheet used to wrap a body for burial, cerement; covering, something that covers like a shroud; one of the ropes supporting a ship's mast
wrap in cerements, wrap a corpse in a burial cloth; conceal, obscure, screen from view
a shroud is a cloth used for wrapping a dead body.
if something is shrouded in darkness or fog, it is hidden by it; a literary use.
if something is shrouded in mystery, very little is known about it.

پیشنهاد کاربران

جامه ٔ آخرت . [ م َ / م ِ ی ِ خ ِ رَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کفن . ( ناظم الاطباء ) . کنایه از کفن .
جامه ٔ مرگ . [ م َ / م ِ ی ِ م َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کفن . ( بهار عجم ) ( آنندراج ) : تا یکی گردید شمشیر و سنانت دست راخصم را بر تن زره شد جامه ٔ مرگ از خطر. تأثیر ( از بهار عجم ) ( از آنندراج ) .
...
[مشاهده متن کامل]

مخفی کردن
پنهان کردن چیزی با پوشاندن یا احاطه کردن آن
پوشیده شدن
shroud ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: مهار عرضی
تعریف: طناب یا بافة فلزی محکمی که از آن برای تثبیت عرضی دکل ها استفاده می شود
قاب
He was shrouded for the tomb
او برای مقبره کفن شد
کفن

بپرس