circulation

/ˈsɜːrkjəˌleʃn̩//ˌsɜːkjʊˈleɪʃn̩/

معنی: جریان، گردش، تیراژ، انتشار، رواج، دوران، دوران خون
معانی دیگر: حرکت دوری، دورزنی، پرهونش، چرخش، حرکت چرخشی، سیر، پخش، افشاندن، پراکنش، جریان شیره ی گیاهی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: motion in a circle or along a circuit.
مترادف: circling
مشابه: circuit, revolution, rotation

(2) تعریف: the motion of liquid through a closed system, esp. that of blood through the arteries and veins of the body.
مشابه: flow

(3) تعریف: the motion or passage of something, such as money or news, from person to person or place to place.
مشابه: dispersion, distribution, propagation

(4) تعریف: the number of copies of a newspaper, periodical, or the like that is distributed to readers at a given time, or the distribution itself.
مترادف: distribution
مشابه: dispersion

جمله های نمونه

1. blood circulation
گردش خون

2. the circulation of fresh air in the building
جریان هوای تازه در ساختمان

3. the circulation of the blood in the human body
گردش خون در بدن انسان

4. what is the circulation of this newspaper?
تیراژ این روزنامه چقدر است ؟

5. the newspaper trebled its circulation
روزنامه تیراژ خود را سه برابر کرد.

6. it is hard to stop the circulation of rumors
جلوگیری از انتشار شایعات مشکل است.

7. the total amount of money in circulation
مبلغ کل پول در گردش

8. the central bank determines the amount of money in circulation
بانک مرکزی میزان پول در گردش را معین می کند.

9. The Daily News once had the highest circulation of any daily in the country.
[ترجمه گوگل]دیلی نیوز زمانی بالاترین تیراژ را در بین روزنامه های کشور داشت
[ترجمه ترگمان]روزنامه اخبار روزانه دارای بیش ترین تیراژ روزنامه در هر روز در کشور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The paper's circulation has slumped to 90 000.
[ترجمه گوگل]تیراژ این روزنامه به 90000 کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]تیراژ روزنامه تا ۹۰ هزار نفر کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The paper has proved unable to maintain its circulation figures.
[ترجمه گوگل]ثابت شده است که این روزنامه قادر به حفظ ارقام تیراژ خود نیست
[ترجمه ترگمان]این روزنامه نتوانسته است آمار تیراژ خود را حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The circulation of the magazine has been bumping along for some time at around 30, 000.
[ترجمه گوگل]تیراژ مجله برای مدتی در حدود 30000 افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]تیراژ این مجله به مدت حدود ۳۰، ۰۰۰ بار در حال تکان دادن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. While other newspapers are losing circulation, we are bucking the trend.
[ترجمه گوگل]در حالی که سایر روزنامه ها در حال از دست دادن تیراژ هستند، ما این روند را کاهش می دهیم
[ترجمه ترگمان]در حالی که روزنامه های دیگر در حال از دست دادن تیراژ هستند، ما در حال bucking این روند هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The newspaper's circulation has trebled since last year.
[ترجمه گوگل]تیراژ روزنامه از سال گذشته سه برابر شده است
[ترجمه ترگمان]تیراژ روزنامه از سال گذشته سه برابر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Copies of the magazine were withdrawn from circulation.
[ترجمه گوگل]نسخه هایی از مجله از تیراژ خارج شد
[ترجمه ترگمان]نسخه های این مجله از جریان پخش شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جریان (اسم)
inset, ooze, flow, progress, fluor, action, current, stream, course, going, income, rede, afflux, circulation, circuit, gush, effluvium, efflux, outflow, tide

گردش (اسم)
flow, progress, operation, movement, travel, period, airing, circulation, turn, excursion, twirl, paseo, revolution, promenade, race, wrest, canter, roll, trip, circuit, circumvolution, itineracy, itinerancy, stroll, saunter, gyration, hike, jaunt, meander, nutation

تیراژ (اسم)
circulation

انتشار (اسم)
report, proclamation, publication, propagation, incidence, circulation, diffusion, dissemination, currency, issuance, dispersion, effluence

رواج (اسم)
prevalence, propagation, circulation, currency, vogue

دوران (اسم)
era, circulation, revolution, race, season, rotation, vertigo

دوران خون (اسم)
circulation

تخصصی

[شیمی] گردش، جریان، حرکت دورى، دوران، دورزنی، پرهونش، چرخش، حرکت چرخشی، سیر
[عمران و معماری] گردش
[برق و الکترونیک] گردش
[مهندسی گاز] گردش، دوران
[زمین شناسی] جریان انتشار،جریان مواد
[ریاضیات] گردش، گردش یک سیال در مسیر بسته، جریان، دوران، نورد، گشت
[آب و خاک] گردش، چرخش

انگلیسی به انگلیسی

• moving around; distribution; movement of blood within the body
the circulation of a newspaper or magazine is the number of copies sold each time it is produced.
your circulation is the movement of blood around your body.
money that is in circulation is being used by the public.

پیشنهاد کاربران

The total number of copies a newspaper prints in a day
دست به دست شدن
Elite circulation
گردش نخبگان
رایج
شمارگان
جا به جایی ( به صورت چرخشی )
تخصصی کتابداری
امانت – گردش - شمارگان
circulation ( علوم جَوّ )
واژه مصوب: گردش 1
تعریف: حرکت شاره بر روی سطح یا درون حجمی معین در یک مسیر بسته
circulation ( noun ) = گردش، گردش خون، جریان/رواج، انتشار، پخش/تیراژ ( روزنامه و مجله )
examples:
1 - Avoid clothing that constricts the circulation in your legs.
از لباس هایی که جریان خون را در پاهایتان محدود کند، اجتناب کنید.
...
[مشاهده متن کامل]

2 - Exercise can improve your circulation.
ورزش می تواند گردش خون شما را بهبود بخشد.
3 - Regular exercise will improve blood circulation.
تمرین مداوم جریان خون را بهبود می دهد.
4 - We have a hot water circulation system.
ما سیستم جریان آب گرم داریم.
5 - It takes the devices of blower to achieve the circulation of fresh air.
نیاز به دستگاه های دمنده هست تا جریان هوای تازه به دست آید.
6 - The magazine had a large circulation.
این مجله تیراژ بالایی داشت.
7 - This newspaper ha a daily circulation of more than one million.
این روزنامه تیراژ روزانه بیش از یک میلیون دارد.
8 - A number of forged tickets are in circulation.
تعدادی بلیط جعلی در حال پخش است.
9 - The new banknotes will go into general circulation next year.
این اسکناس های جدید در سال آینده به انتشار عمومی خواهد رسید.
10 - a dollar bill remains in circulation for approximately one and half years.
یک اسکناس یک دلار ی تقریباً یک سال و نیم در گردش باقی می ماند.

• گردش خون
• پخش شدن یا انتقال دادن از چیزی/کسی به دیگری
• تیراژ
• گردش و حرکت چیزی

انتشار
جریان ، چرخش 🔨🔨
you can see the circulation of the blood in human body
می توانی چرخش خون در بدن انسان را ببینی
یکی از معانی : گردش خون
تیراژ
the average number of copies of a newspaper or magazine that are usually sold each day, week, month etc
عبور و مرور. عبور
چرخه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس