پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٥,٥٩١)

بازدید
٢,١٩١
تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ذیحق. بر حق. محق 2. قانونی 3. بحق. عادلانه. منصفانه. درست مثال: he restored it to its rightful owner او آن را به صاحب و مالک قانونی اش بازگرداند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. کجا 2. کجاها 3. محل. جا مثال: the police can't reveal his whereabouts پلیس نمی تواند محل و جای او را فاش کند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صندلی چرخ دار مثال: a new kind of wheelchair یک نوع جدید از صندلی چرخ دار

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. نرم. انعطاف پذیر 2. نرمش کردن. ( خود را ) گرم کردن مثال: the runners were limbering up دونده ها داشتند نرمش می کردند. دونده ها داشتند خودشان را گ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شرم آور. ننگین. خفت آور مثال: the army's ignominious defeat شکست شرم آور و ننگین ارتش

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. تخریب 2. نفی کردن. در هم کوبیدن 2. ( عامیانه ) بلعیدن مثال: the farmhouse has been saved from demolition خانه رعیتی از تخریب حفظ شده بود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. دوشادوش. پهلو به پهلو. به موازات هم. موازی 2. ثانوی. فرعی. جنبی. غیر مستقیم 3. اضافی 4. ( خویشاوند ) نسبی. غیر مستقیم 5. تضمینی. تضمین شده. 6. وثی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این طرف و آن طرف سرگردان بودن. این طرف و آن طرف پرسه زدن. آلاخون والاخون بودن مثال: He has fled and is wandering around in order to avoid being arres ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ناکافی . نابسنده 2. کم. ضعیف مثال: there was insufficient collateral to satisfy the loan وثیقه ی ناکافی برای بازپرداخت استقراض وجود داشت. برای با ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جامعه اروپا مثال: products which satisfy the EC's criteria محصولاتی که ضوابط و معیارهای جامعه ی اروپا را برآورد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کشور بلغارستان مثال: Bulgaria was then a Russian satellite کشور بلغارستان در آن هنگام یک وابسته و دنباله روی روسی بود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. شاد. پر شور. سرزنده 2. متهورانه. شجاعانه مثال: a spirited resistance یک مقاومت و ایستادگی شجاعانه و متهورانه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. اقتدار. حاکمیت. فرمانروایی 2. خودمختاری. استقلال 3. بلند مرتبگی 4. کشور مستقل

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناظر. تماشاچی مثال: onlookers were scattered in all directions تماشاچی ها در همه جهت پخش و پراکنده شده بودند. panicky onlookers ran for cover تماشا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سید الشهدا مثال: It was originally supposed to take place in the year 70 AH, but the martyrdom of the Master of the Martyrs and external factors led ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. عمیقا 2. شدیدا. به شدت. فوق العاده 3. از ته دل. صمیمانه مثال: she was profoundly scarred by the incident او شدیدا بواسطه ی حادثه داغدار شده بود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

هجری قمری مثال: ” When Imam Hussain was martyred in Muharram in the year 61 AH, this event was postponed. زمانی که امام حسین ( ع ) در محرم سال ۶۱ هج ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. روان شناختی 2. ( مربوط به ) روانشناسی 3. روانی مثال: deep psychological scars زخمهای عمیق روانی و روانشناختی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تازه مثال: the scent of freshly cut hay بوی علفِ خشک تازه چیده شده

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. خم شدن. دولا شدن 2. خمیده شدن 3. خم کردن. دولا کردن 4. خود را کوچک کردن. خود را پایین آوردن 5. خمیدگی. خم. قوز

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. اهدا کردن. دادن 2. ( حقوقی ) هبه کردن مثال: The philanthropist donated a great deal of money to the university as well as to several charities. . ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. مشتریان 2. ارباب رجوع مثال: a select clientele مشتریان خاص و انحصاری

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( مسابقه ) حریف غایب 2. ( دادگاه ) طرف غایب 3. ( بدهی ) نکول کننده 4. ( تعهد ) قصور کننده. خاطی 5. سرباز خاطی مثال: the seizure of defaulters' pro ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. تهویه 2. دستگاه یا وسیله تهویه 3. بیان. ابراز مثال: a ventilation shaft یک دودکش و کانال تهویه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. باشگاه گلف 2. چوب گلف مثال: the shaft of a golf club دسته ی یک چوب گلف

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. لنگرگاه. 2. پناه گاه. تکیه گاه مثال: the anchorage where the convoy sheltered لنگرگاهی که کاروان دریایی در آنجا پناه جست.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. اسکورت کردن. همراهی کردن. بدرقه کردن / 1. کاروان. ستون. 2. کاروان دریایی 3. ستون موتوری 4. اسکورت. محافظ 5. مشایعت. بدرقه. همراهی مثال: the anchor ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

امامت مثال: Thus, they pursued the establishment of an Islamic state, which is one of the important aspects of Imamate. بنابراین، آنها {اهل بیت} تشک ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٤

1. بازمانده ها. بقایا. تکه پاره ها 2. آت و اشغال ها 3. اوار مثال: firemen discovered a body in the debris آتش نشانها یک جسد را {در میان} آوار پیدا ک ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ملی گرا. ملی 2. وطن پرست 3. استقلال طلب مثال: The nationalists believe fervently in independence for their country. ملی گراها به شدت به استقلال ک ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ظهور. بروز 2. جوشش. غلیان 3. افزایش ناگهانی. افزایش بی سابقه مثال: an upsurge in nationalist agitation یک افزایش ناگهانی و بی سابقه در فعالیت ملی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. دندان قروچه کردن. دندانهای خود را به هم فشردن 2. عزم خود را جزم کردن. آستین ها را بالا زدن. دامن همت به کمر زدن / 1. شن. ریگ. سنگ ریزه 2. عزم. ارا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. برگرداندن. چپ کردن 2. سرنگون کردن. واژگون کردن 3. لغو کردن. باطل کردن 4. برگشتن. چپ شدن مثال: the boat overturned in the heavy seas قایق در موجهای ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زمین کشاورزی. زمین زراعی مثال: the farmland was submerged زمین کشاورزی زیر اب رفته بود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. ماجراجو. حادثه جو 2. پر دل و جرات. پر شهامت. جسور 3. پر ماجرا. پر مخاطره مثال: adventurous chefs borrow foreign techniques سرآشپزهای ماجراجو و جس ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کروم. عنصر کروم مثال: shining chromium tubes لوله های کروم براق

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نامناسب مثال: he dropped his unsuitable friends او دوستهای نامناسبش را کنار گذاشت.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخفف peace be upon them به معنی �سلام الله علیهم� است که بعد از اسم اهل البیت و امامان در حالت جمع بکار می رود مثال: We must speak about the spiritu ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( ریاضیات ) قطر 2. خط مورب. خط مایل 3. قطری 4. کج. مایل. اریب. مورب 5. ضربدری مثال: three diagonal slits سه شکاف مورب

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

وارث ( زن ) مثال: he managed to snare an heiress او موفق شد یک وارث زن را به دام بیندازد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرنده شکار مثال: game birds were snared پرنده های ( مورد نظر برای ) شکار به دام انداخته شده بودند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مخرب. مخل مثال: aggressive and disruptive behavior. رفتار پرخاشگرانه و مخرب

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی وقفه مثال: he played the game with unceasing aggression او مسابقه را با حمله و خشونت بی وقفه بازی کرد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. آدم رذل. بی شرف 2. ( به شوخی و دوستانه ) پدر سوخته. حرام زاده. تخم جن / 1. ( حیوان وحشی ) تک زی. جمع گریز 2. تک رو. خود سر 3. غیر مترقبه. ناگهانی. ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خاکه قند مثال: sprinkle the cake with icing sugar خاکه قند را روی کیک بپاش

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنجد مثال: sprinkle sesame seeds over the top بذرها و دانه های کنجد را روی بالا بپاش.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ارعاب. 2. تهدید مثال: intimidation stiffened their resolve

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به زور چاقو. با تهدید چاقو. با نشان دادن چاقو مثال: he raped her at knifepoint مرد با تهدید چاقو به زن تجاوز کرد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. تشنه 2. خشک . بی آب 3. تشنگی آور 4. مشتاق. تشنه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. تشنگی 2. عطش. شور. اشتیاق 3. تشنه بودن 4. اشتیاق ( چیزی را ) داشتن. تشنه ( چیزی ) بودن مثال: her raging thirst تشنگی و عطش شدید او