پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٥,٥٩١)

بازدید
٢,١٩٨
تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. هاکی ( نوعی بازی شبیه به چوگان بازی ) 2. ( در آمریکا ) هاکی روی یخ مثال: hurling is an Irish variation of hockey هارلینگ یک نوع ایرلندی از هاکی اس ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. منطقه ای. ناحیه ای 2. محلی مثال: regional variations in farming practice تنوع منطقه ای در شیوه ی زراعت و کشاورزی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برنامه آموزشی. برنامه درسی. برنامه مثال: the lack of variety in the curriculum فقدان تنوع در برنامه آموزشی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. وسواسی. ناشی از وسواس. وسواس گونه. ( مربوط به ) وسواس 2. وسواس برانگیز 3. آدم وسواسی مثال: a degree of caution that verged on the obsessive اندازه ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوش باوری. زودباوری. ساده لوحی مثال: a plot that stretches credulity to the utmost یک طرح داستانی که {با} ساده لوحی به بیشترین حد طولانی شده.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیچیدگی. ریزه کاری مثال: the intricacies of English usage پیچیدگی ها و ریزه کاری های نحوة کاربرد {واژگان} انگلیسی.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. مقام. رده. سطح 2. ( نظامی ) آرایش اریب. ستون پلکانی مثال: the upper echelons of the party سطوح و رده های بالاتر حزب

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. از نظر ساختاری. از لحاظ ساختی 2. از نظر ساختمانی 3. از لحاظ سازه ای مثال: structurally unsound از لحاظ ساختاری ناصحیح و غلط از لحاظ سازه ای در ح ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکمی مثال: abdominal discomfort درد شکمی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. سرنگ 2. آب دزدک مثال: a glass syringe of known volume یک شیشه سرنگ با حجم معلوم

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دُم کت. دم فراک مثال: his coat tails wrinkled up دم کتش چروک شده بود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. رابطه عاشقانه 2. ماجرای عاشقانه 3. عشق. شور عشق. احساس عاشقانه 4. عشق ورزی. عشقبازی 5. شور. شور و شوق. هیجان 6. خیال انگیزی. رویا انگیزی. حالت روم ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. ( قانون ) شکستن. نقض کردن. زیر پا گذاشتن. تخطی کردن از 2. ( به حقوق دیگران ) تجاوز کردن مثال: we warrant that the texts do not infringe copyright ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. فرض 2. گمان. خیال. تصور 3. به دست گیری. اتخاذ 4. به عهده گرفتن. تقبل 5. تظاهر. وانمود مثال: there's no warrant for this assumption هیچ توجیهی برای ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستبند زدن مثال: he was handcuffed to a warden او در برابر یک رئیس زندان دستبند زده شده بود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. دیوانه وار. شتابزده. سراسیمه 2. از روی استیصال مثال: the dog's tail wagged frantically دم سگ سراسیمه و دیوانه وار می جنبید.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. استعماری 2. مستعمراتی. ( مربوط به ) مستعمرات 3. ( مربوط به ) دوره استعمار 4. ( جانور و گیاه ) گروه زی 5. مهاجرنشین

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بازگردانی به وطن مثال: forced repatriation برگرداندن به میهن اجباری

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

سرخس مثال: ferns flourish in the shade سرخس ها در سایه رشد می کنند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. فاشیسم 2. ارتجاع

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لوله مثال: flexible tubing لوله ی خم شدنی و نرم

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( مدل ) آرایش مو مثال: a hairstyle that flattered her یک مدل آرایش مو که او را بهتر نشان داد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. پاک کردن. 2. مالیدن 3. زدن. آهسته زدن. لمس کردن مثال: she dabbed her face with a flannel او صورتش را با یک فلانل پاک کرد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. ایستا. ساکن. ثابت. راکد 2. الکترسیته ساکن 3. ( رادیو و تلویزیون ) پارازیت مثال: the fizz of the static صدای فش فش پارازیت

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( فیزیک. کامپیوتر ) مبدل. واگردانگر 2. کوره مبدل مثال: the fitting of catalytic converters تاسیسات و نصب مبدلهای کاتالیزوری

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاتالیزوری مثال: the fitting of catalytic converters تاسیسات و نصب مبدلهای کاتالیزوری

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. گله. رمه 2. عوام الناس. مردم کوچه و بازار. ملت 3. ( در ترکیب ) –دار. –بان. –چران 4. جمع شدن. پیچیدن در. 5. راندن. بردن مثال: the bull is the pride ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. مغذی. مقوی 2. ماده غذایی مثال: the waters are poor in nutrients {این} آبها از نظر مواد غذایی دچار فقر و کمبود هستند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. انحطاط . سقوط. نابودی. زوال 2. موجب نابودی. علت سقوط. مایه شکست 3. بارش. رگبار مثال: he plotted their downfall او نقشه ی سقوط آنها را کشید.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( نجاری ) روکش 2. لفافه. ظاهر. سرپوش 3. روکش کردن 4. سرپوش گذاشتن روی مثال: use a long knife to peel the veneer از یک چاقوی بلند برای ور آوردن روک ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عضو فعال مثال: Jim Sinclair a prominent autism activist said, when parents say I wish my child did not have autism. ” What they’re really saying is “ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( لباس ) پنبه دوزی. ابردوزی مثال: a quilted jacket padded with duck feathers یک ژاکت پنبه دوزی شده که با پرهای مرغابی پر شده بود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. جاده کمربندی 2. لوله فرعی. مجرای فرعی 3. ( پزشکی ) بای پاس 4. ( کسی را ) دور زدن. ( کسی را ) در جریان نگذاشتن 5. از زیر ( چیزی ) در رفتن. از کنار ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرویی. اهل کشور پرو مثال: an obscure Peruvian painter یک نقاش اهل کشور پروی گمنام و ناشناخته

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. اصل و نسب. نسب. تبار. 2. پدر و مادر مثال: his origins and parentage remain obscure اصل و نسب و پدر و مادر او ناشناخته باقی مانده است.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

1. زوزه 2. جیغ 3. ناله 4. زوزه کشیدن 5. نق نق کردن. زِق زِق کردن مثال: Stop whining. You’re getting on my nerves. جیغ و ناله نکن! داری من را عصبانی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشوند: ) پیش از. قبل از. پیش ) مثال: pre - wedding nerves تشویش ها و اضطرابهای قبل از عروسی Pre - recorded از پیش ضبط شده. از قبل ضبط شده Later a B ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. اعلام نشده. بدون اطلاع قبلی 2. بی خبر. ناگهانی مثال: she had the nasty habit of appearing unannounced او عادت زشت و زننده ای داشت که بی خبر و ناگ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( مربوط به ) عضو حزب محافظه کار. محافظه کار 2. ( مربوط به ) حزب محافظه کار. محافظه کار مثال: there were murmurs in Tory ranks شایعاتی در طبقات واب ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

غر زدن. غر غر کردن. نق زدن. نالیدن از 1. غر غر. نق و نوق 2. بد اخلاقی. بد خلقی 3. گله. شکایت. اعتراض 4. آدم غرغرو. آدم نق نقو. آدم بداخلاق مثال: a mi ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سگ اسپانیل مثال: the spaniel licked his face سگ اسپانیل ( سگ پشمالو و آویخته گوش ) صورتش را لیسید.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضربان قلب مثال: an irregular heartbeat یک ضربان قلب غیر عادی و نامنظم.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. تک گویی 2. سخن طولانی مثال: an interior monologue یک تک گویی درونی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. تغییر شکل. کجی 2. تحریف. قلب 3. ( نورشناسی ) واپیچش. واپیچیدگی. اعوجاج مثال: a gross distortion of the truth یک تحریفِ از حقیقتِ فاحش و آشکار

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عدسی چشمی مثال: the resulting light beams are brought to a focus at the eyepiece پرتوهای نور حاصل شده، بر روی کانونِ یک عدسی چشمی آورده شده اند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. حیوانی 2. وحشی. سبع. غیر انسانی 3. جسمانی. مادی. بدنی 4. بی شعور. فاقد شعور 5. حیوان 6. خوی حیوانی 7. زبان بسته. حیوان زبان بسته مثال: you filthy ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. کهنه. فرسوده 2. ( شوخی. عبارت و غیره ) تکراری. کلیشه ای. بی مزه مثال: a time - worn expression یک اصطلاح کهنه و تکراری و کلیشه ای

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. به ستوه آوردن. عاجز کردن. ایجاد مزاحمت کردن 2. دست به عملیات ایذایی زدن. حمله های مکرر کردن harassed به ستوه آورنده. عاجز کننده مثال: an expressi ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جواهرات سلطنتی مثال: the Crown Jewels are displayed in London جواهرات سلطنتی در لندن به نمایش گذاشته شده اند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

جلو زدن از. پیشی گرفتن بر. پشت سر گذاشتن مثال: they vied to outdo each other in display آنها در جلو زدن از یکدیگر در تظاهر و نمایش رقابت کردند.