پیشنهادهای آرمان بدیعی (٧,٢٧٣)
1. کاریکاتور، 2. کارتون. نقاشی متحرک 3. ( قالی بافی. کاشی کاری و غیره ) نقشه 4. کاریکاتور کشیدن از مثال: a cartoon of the Prime Minister کاریکاتوری ا ...
۱. کوتاه. خپل ۲. کلفت مثال: a chunky sweater یک ژاکت کلفت
زیربنای اقتصادی. زیربنا {در برابر روبنا}. مثال: Because some of biggest infrastructure gaps are for things that are so basic that the Westerners rar ...
غربی. اهل غرب مثال: Because some of biggest infrastructure gaps are for things that are so basic that the Westerners rarely have to think about them. ...
مار کبرا مثال: There, a rearing cobra was a symbol of royalty آنجا یک مار کبرای بلند شده سمبلی از سلطنت و پادشاهی بود.
۱. سلطنت. پادشاهی ۲. خاندان سلطنتی. عضو خاندان سلطنتی ۳. قلمرو سلطنتی ۴. شکوه. جلال. جبروت ۵. حق امتیاز ۶. حق تالیف. حق اثر مثال: There, a rearing co ...
نیمه جامد مثال: a semi - solid paste یک خمیر و چسب نیمه جامد
۱. قتل. قتل نفس. ادم کشی ۲. قاتل. ادم کش مثال: he was charged with homicide. او در مورد آدم کشی و قتل متهم شده بود.
اینگونه نیست. اینجور نیست مثال: That is not the case that the actions of the enemy will be forgotten by those who work as representatives of the Iran ...
تبار. دودمان. اصل و نسب. اجداد مثال: a noble ancestry یک تبار و دودمان اصیل
۱. بازدید کردن. معاینه کردن ۲. سبقت گرفتن از / بازدید. معاینه مثال: the steering box was recently overhauled جعبه فرمان اخیرا بازدید شده بود.
مثال: You cannot undertake tasks properly without knowledge, thought, and a roadmap. بدون دانش، بدون تفکر و بدون یک �نقشه راه� شما نمی توانید کارها ...
مثال: They won’t compromise when facing the enemy and won’t leave any action undertaken by the enemy unanswered. آنها وقتی با دشمن مواجه می شوند سا ...
start - up ۱. راه اندازی ۲. شروع کار ۳. آغازی. اولیه the start - up of marketing in Europe شروع کارِ بازرایابی در اروپا startup استارتاپ ( کسب و کا ...
۱. تقلید. ادا ۲. همرنگی استتاری مثال: Even some plants use mimicry. حتی بعضی از گیاهان از همرنگی استتاری استفاده می کنند.
تفاوت. اختلاف. ناهمخوانی مثال: Over the last 45 years wealth disparity has increased dramatically بطور چشمگیری سرتاسر ۴۵ سال گذشته اختلاف ثروت افزای ...
۱. بازرگان . تاجر ۲. کارفرما. رئیس ۳. پیمان کار. مقاطعه کار مثال: There is no difference in the way entrepreneurs present their companies. تفاوتی در ...
علاوه بر این. از این گذشته. افزون بر این. وانگهی مثال: furthermore, it gave him an excellent excuse not to attend از این گذشته آن بهانه عالی به او ...
۱. مزاحمت ۲. تعرض جنسی. دست درازی مثال: he was tried for molestation of two young girls او برای دست درازی و تعرض جنسی به دو دختر جوان تلاش کرده بود.
۱. حمایت کردن ۲. رعایت کردن. مراعات کردن ۳. تایید کردن. صحه گذاشتن مثال: the referendum upheld the republic's right to secede همه پرسی حق حکومت جمهو ...
۱. علاقه. دلبستگی ۲. خواست. میل ۳. ( چیز ) مورد علاقه مثال: a liking for spicy food یک علاقه و میل برای غذای ادویه دار و تند
۱. اجرا کننده ۲. بازیگر ۳. نوازنده مثال: a circus performer یک بازیگر و اجرا کننده سیرک
پیش از میلاد مثال: In 71 BC, they made their last stand. در سال ۷۱ پیش از میلاد، آنها آخرین مقاومت خود را انجام دادند.
مثال: What does this signify? این به چه چیزی دلالت می کند؟ این حاکی از چه چیزی است؟ معنای این چی است؟ این چه معنایی می دهد؟
نگهدارى کردن ، از صدمه محفوظ داشتن ، کنسرو تهیه کردن ، کنسرو مثال: industry should conserve more water صنعت باید آب بیشتری را نگهداری کند.
میکرون ( یک میلیونم متر ) مثال: Each ring is several nanometers high and several microns wide هر حلقه چندین نانومتر طول و چندین میکرون عرض دارد.
گلادیاتور مثال: The gladiators enter the arena, snarling and cursing each other. گلادیاتورها وارد میدان مسابقات شدند داد و بیداد کردن و به همدیگر فح ...
پروتئین مثال: Special protein inside or on the cell’s surface. پروتئین های مخصوص در داخل و یا بر روی سطح سلول
۱. بندر ۲. لنگرگاه ۳. مرز / ( کشتی و هواپیما ) طرف چپ مثال: Belfast's port facilities تاسیسات بندر بلفیست
۱. ثابت. تثبیت شده ۲. قطعی. محرز. معین ۳. مقطوع ۴. نصب شده. کار گذاشته شده ۵. ( حواس ) جمع. متمرکز ۶. تهیه شده. تدارک دیده شده. مهیا شده ۷. رشوه داده ...
مثال: We sell the goods on fixed price. ما محصولات را به �قیمت مقطوع� می فروشیم.
۱. وحشتناک. هولناک. فجیع ۲. زشت. زننده مثال: he continued to suffer from horrific hallucinations او همچنان از توهمات وحشتناک رنج می برد.
کوته بین مثال: Those who are shortsighted and unthinking shouldn’t attempt to portray the Iranian people’s actions against Global Arrogance as irrati ...
توهم مثال: he continued to suffer from horrific hallucinations او همچنان از توهمات وحشتناک رنج می برد.
۱. شعار دیواری. دیوار نوشته ۲. نوشته های دیواری مستهجن مثال: all immovable objects have graffiti sprayed on them بر روی همه اشیاء ثابت با اسپری شعار ...
۱. ثابت. جابجا نشدنی ۲. پایدار. استوار. تغییر ناپذیر ۳. غیر منقول ۴. ( بصورت جمع ) امول غیر منقول مثال: all immovable objects have graffiti sprayed o ...
به اتفاق آرا مثال: a committee of MPs has unanimously agreed to back his bill یک کمیسیون از نمایندگان مجلس به اتفاق آرا موافت کردند از لایحه ی او حما ...
۱. ( آسمان ) بدون ابر. صاف ۲. ( بینایی ) سالم. خوب ۳. راحت. آرام. بی دغدغه مثال: you wake up to sunshine and unclouded skies تو در افتاب و آسمانهای ص ...
۱. عادی. معمولی. پیش پا افتاده ۲. حرف معمولی. امر عادی. مسئله پیش پا افتاده
{بیماری} پارکینسون مثال: Almost like what you’d seen in Parkinson’s disease. تقریبا شبیه آنچه که شما در بیماری پارکینسون دیده بودید.
به ندرت. گاه گاه مثال: Volkswagen owner’s would rave about their economical cars, telling everyone how little gas they used and how infrequently they ...
۱. حیوان شکارگر ۲. غارتگر. دزد. متجاوز مثال: Many fish have ingenious ways of protecting their eggs from predators. بسیاری از ماهی ها روشهای مبتکران ...
مشارکت داشتن. همدست بودن مثال: Not only does it support those crimes, it’s also complicit in those crimes. نه تنها از آن جنایتها حمایت می کند بلکه ...
۱. باروری ۲. حاصلخیزی ۳. خلاقیت مثال: improve the soil fertility by adding compost بهبود حاصلخیزی خاک با اضافه کردن کود
۱. حیاتی ۲. ضروری. بسیار مهم. ۳. بانشاط. پر شور. زنده مثال: With each passing year her contributions become more vital با گذشت هر سال کمکهای زن حیاتی ...
قابل سکونت. مناسب زندگی مثال: We call that belt the habitable zone. ما به آن کمربند، منطقه قابل سکونت می گوییم.
۱. خاصیت ارتجاعی. خاصیت فنری. کشسانی. برگشت پذیری ۲. بهبود پذیری. ترمیم پذیری ۳. انعطاف پذیری مثال: resilience in the face of adversity انعطاف پذیری ...
ناسا ( سازمان ملی هوانوردی و فضانوردی آمریکا ) مثال: Here is a NASA model and science data from satellite showing the 2017 hurricane season. این یک ...
۱. شعاع دایره. شعاع ۲. ( کالبد شناسی ) زند زیرین مثال: So expand your radius. پس شعاع خودتان را گسترش و توسعه بدهید.
نیرومندی مثال: Today, the Iranian nation has been able to weaken the US — this formidable enemy and daunting power that used to be able to intimidate ...