پیشنهادهای آرمان بدیعی (٧,٢٧٣)
مثال: back then the IRGC had not yet been properly organized. آن زمانها �سپاه پاسداران� هنوز درست سازماندهی نشده بود.
آشوبگر. شورشی مثال: The rioters assembled outside the White House. آشوبگران بیرون کاخ سفید جمع شدند.
به طور متراکم. با تراکم زیاد. به طور فشرده مثال: Rural areas are not densely populated. مناطق روستایی، بطور متراکم جمعیت ندارند. مناطق روستایی، با ...
۱. وحشتناک. فجیع. رقت انگیز ۲. افتضاح مثال: driving sleet and rain made conditions horrendous برف توام با باران تند وضعیت را وحشتناک و افتضاح کرد.
از لحاظ لجستیکی. از لحاظ پشتیبانی و تدارکات نظامی مثال: But logistically it should have had more than 50 tanks! اما از لحاظ لجستیکی آن باید بیش از ۵۰ ...
برف توام با باران. برف و باران مثال: driving sleet and rain made conditions horrendous برف توام با باران تند وضعیت را وحشتناک کرد.
( آدم ) توطئه گر. دسیسه چین مثال: Macbeth is a schemer. مکبث یک ( آدم ) توطئه گر و دسیسه چین است.
۱. فراموش نشدنی. بیاد ماندنی مثال: that unforgettable kiss after his martyrdom آن بوسه فراموش نشدنی و بیاد ماندنی بعد از شهادتش
۱. عملا. در عمل ۲. تقریبا مثال: He could practically drop the ball through the hoop. او می توانست توپ را عملا توی حلقه پرتاب کند.
مثال: This part of the Persian Gulf was a route through which trucks and trailers carrying weapons, equipment, and supplies were constantly moving to ...
۱. تبخیر کردن. بخار کردن ۲. تبخیر شدن. بخار شدن ۳. نابود شدن. از بین رفتن. تباه شدن. نیست شدن مثال: Researchers believe that if warm dry air above th ...
ریز قطره. قطره. چکه مثال: Fog, tiny droplets of water vapor, is the villain of the airports. مه، قطرات ریز بخار اب، مایه دردسر برای فرودگاه هاست.
۱. خاطرخواه. عاشق ۲. ژیگولو مثال: Knowing her beau was waiting at the bottom of the staircase, Eleanor descended at once. اِلِنور که فهمید عاشق و خا ...
مثال: The one who had the intention to attack our borders had planned beforehand, unlike us who were attacked and caught off guard. آن کسی که قصد حم ...
مثال: On one side, there was the aggressor who was fully equipped and had a plan that they had prepared from before. در یک طرف یک مهاجم بود که کامل ...
مثال: But the descriptive report of the war is this that there was an invading army that attacked our borders. اما گزارش توصیفی جنگ {تحمیلی} این است ...
۱. آراستن. تزیین کرن. زیبا ساختن ۲. خوشگل کردن مثال: The gardener was eager to utilize different flowers and blend them in order to beautify the bord ...
به کار بردن. استفاده کردن از. بهره برداری کردن از مثال: No one seems willing to utilize this vacant house. به نظر نمی رسد هیچ کس تمایلی به استفاده ک ...
۱. ( مربوط به ) قانون گذاری ۲. قانونی مثال: the country's supreme legislative body هیئت عالی قانونگذاری کشور.
۱. عمده فروشی ۲. به قیمت عمده فروشی ۳. وسیع. گسترده. عمده. کامل ۴. در مقیاس وسیع ۵. بطور گسترده / ۱. عمده فروختن ۲. عمده فروشی کردن مثال: The wholesa ...
پاتیناژ ( اسکیت روی یخ ) مثال: I would like to devise a method for keeping my toes from becoming numb while I am ice - skating. می خواهم روشی را اب ...
روغن شیرینی پزی مثال: The essential items in the cake are flour, sugar, and shortening. مواد لازم {برای تهیه} کیک عبارتند از آرد، شکر، و روغن شیرینی ...
تاخیر. دیرشدگی مثال: It was typical of the latecomer to conceal the real cause of his lateness. این برای شخصی که دیر می امد عادی بود که علت حقیقی تا ...
( شخص ) دیرامده مثال: It was typical of the latecomer to conceal the real cause of his lateness. این برای شخصی که دیر می امد عادی بود که علت حقیقی ت ...
۱. گانگستر. تبهکار ۲. گانگستری مثال: With a sinister smile The gangster invited Martha into his Cadilac. گانگستر با لبخندی شیطانی مارتا را به کادیلا ...
قایقران مثال: Facing the peril of the waterfall, the boatman let out a terrible shriek. قایقران با مواجه با خطر آبشار، جیغ هولناکی کشید.
تلگرام. پیام تلگرافی مثال: A numb feeling came over Miss Massey as she read the telegram. دوشیزه ماسی وقتی تلگرام را خواند، بی حرکت ماند.
۱. محله فقیر نشین. ۲. زاغه مثال: Many crimes are committed each year against those who inhabit the slum area of our city. هر ساله جرایم بسیاری بر عل ...
۱. با ظرافت ۲. مدبرانه. با تدبیر مثال: she was trying tactfully to get rid of him او با ظرافت داشت تلاش می کرد که از شر او خلاص بشود.
۱. تکه. تکه پاره. قطعه ۲. ذره. خرده ۳. خرت و پرت. آت و آشغال ۴. بریده روزنامه ۵. ( بصورت جمع ) ته مانده غذا ۶. دور ریختن. دور انداختن / ۱. دعوا ۲. دع ...
۱. شرط بستن ۲. شرط. پول شرط بندی مثال: I lost a small wager on the Superbowl. شرط کوچکی را در سوپربول باختم. It is legal to make a wager in the sta ...
۱. اسکیمو ۲. زبان اسکیمویی ۳. اسکیمویی. ( مربوط به ) اسکیموها مثال: Eskimos inhabit the frigid part of Alaska. اسکیموها در قسمت بسیار سرد آلاسکا ساک ...
۱. بد یمن. بد شگون. شوم. نحس ۲. شرارت بار. شیطانی ۳. شرور ۴. ترسناک مثال: The sinister plot to cheat the widow was uncovered by the police. نقشه شیط ...
۱. بسیار سرد. یخ زده. ۲. خشک. بی روح. غیر دوستانه. سرد ۳. ( زن ) سرد مزاج مثال: It was a great hardship for the men to live through the frigid winter ...
۱. غمگین. افسرده. گرفته ۲. غم انگیز. افسرده کننده. دلتنگ کننده ۳. بسیار بد مثال: When the weather is so dismal, I sometimes stay in bed all day. وق ...
قاچاق مثال: customs men had searched the carriages for contraband مردان گمرک واگنها را برای قاچاق زیر و رو کرده بودند.
۱. تطبیق کردن. مطابق بودن. همخوانی داشتن ۲. برابر بودن. در حکم ( چیزی ) بودن. نظیر ( چیزی ) بودن. ۳. مکاتبه داشتن. نامگزاری کردن ۴. ( ریاضیات ) مناظر ...
مثال: Their problem is us bringing forth a new discourse in response to the invalid, corrupt, discriminatory global order that prevails in the world ...
۱. بدون عادت داشتن به. خو نگرفته. ۲. غیر عادی. غیر معمول. نامانوس مثال: Coming from Alaska, she was unaccustomed to Florida’s heat. او که از آلاسکا ...
مخفف: Federal Bureau of investigation است اف بی آی ( اداره پلیس فدرال آمریکا ) مثال: The data about the bank robbery were given to the FBI. اطلاعات ...
شاهدخت. شاهزاده خانم. پرنسس مثال: Many gallant knights entered the contest to win the princess. شوالیه های شجاع زیادی برای بدست آوردن شاهزاده خانم، ...
مثال: So the voice that was clearly raised against the flawed global order was that of the Islamic Revolution and the Islamic Republic, and it was ce ...
مثال: Your friend will admire you if you use tact and thoughtfulness. اگر شما از ژرف اندیشی و تدبیر استفاده کنید، دوستانتان شما را تحسین خواهند کرد.
نشان ( چیزی ) بودن. خبر دادن از. دلالت داشتن به مثال: the look on her face boded ill
۱. آرام. با ارامش ۲. بدون درگیری. بدون خشونت. بدون خون و خونریزی. بدون جنگ و دعوا مثال: the rally passed off peacefully راهپیمایی بدون درگیری و با آ ...
مثال: he passed the exam او امتحان را قبول شد.
بدون جلب توجه مثال: his death passed almost unnoticed مرگ او تقریبا بدون جلب توجه اتفاق افتاد.
جنبش عدم تعهد مثال: Of course, when I mentioned that no one opposed that order, there were years before the [formation of] the Islamic Republic, when ...
خودشیرینی کردن پیش ِ . خود را سبک کردن پیش ِ . ( از کسی ) خوش آمد گویی کردن. نزد ( کسی ) چاپلوسی کردی مثال: He says, ‘You don't know whether she was ...
۱. وارد کردن. اضافه کردن ۲. ( لابلای حرفها ) گفتن. به عنوان معترضه گفتن مثال: Then a new emotion was interjected into the conversation.