پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٢٧٣)

بازدید
٥,٣٢٠
تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از ریخت انداختن . از شکل انداختن. بی ریخت کردن. زشت کردن. قیافه ( کسی را ) خراب کردن. مثال: He disfigured her face. مرد صورت زن را از ریخت و شکل ان ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. پایان دادن. ختم کردن ۲. پایان یافتن. خاتمه یافتن ۳. نتیجه گرفتن. به این نتیجه رسیدن ( که ) ۴. تصمیم گرفتن ۵. ( عهدنامه و غیره ) منعقد کردن. امضا ک ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. ناسالم. مضر. ناخوش. بیمار ۲. بیمارگونه. غیرطبیعی ۴. خطرناک مثال: You shouldn’t eat unhealthy foods. شما نباید غذاهای ناسالم بخورید.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. ( دستور زبان ) اخباری. خبری ۲. گواه ( بر ) ، علامتِ. نشانِ مثال: the successes are indicative of their skill این موفقیت ها گواه و علامتِ مهارت آ ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: The youth in the newly formed Jihad of Construction had built a silo there. این جوانان در جهاد سازندگی {که} تازه تشکیل شده بود، یک �سیلو {انبا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( سیاره ) پلوتون مثال: Pluto is smaller than the moon of Earth. سیاره پلوتون از قمر زمین کوچکتر است.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

دی اکسید کربن. گاز کربنیک. اندیرید کربنیک مثال: They carry oxygen round the body and collect carbon dioxide from body parts. آنها اکسیژن را به سرتاس ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

پلاسما مثال: More than half of blood is plasma. بیش از نیمی از خون پلاسما است. بیش از نیمی از خون را پلاسما تشکیل می دهد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میکروب. موجود ذره بینی مثال: There are many different type of microbe. انواع مختلف زیادی از میکروب وجود دارد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: Of course, a person’s IQ must be activated and put into action. البته بهره هوشی افراد باید فعال بشود و �به مرحله عمل در بیاید�.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: Of course, a person’s IQ must be activated and put into action. البته بهره هوشیِ افراد باید �فعال بشود� و به مرحله عمل در بیاید.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: I mentioned that the most important factor and capacity needed for the growth of the intellectual elite is a person’s intelligence quotient. م ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

۱. جیوه. ۲. ( سیاره ) تیر. عطارد مثال: We can see the planets nearer to us without a telescope, such as Mercury, Venus, Mars, Jupiter and Saturn. ما ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. عروسک ۲. ( عامیانه ) تیکه. لعبت مثال: My daughter likes soft dolls more. دختر من عروسکهای نرم را بیشتر دوست دارد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

به روز شده {صفت است که قبل از اسم می آید} مثال: This report is the updated version for the year 2024, as noted in the information I’ve received. این ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اورانوس. ( هفتمین سیاره در منظومه شمسی ) مثال: Some are rocky like Mars, some have ring like Saturn, and some have moons like Uranus. بعضی مانند مر ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

دلفین مثال: You can see some beautiful sea animals such as dolphins there. شما می توانید بعضی از حیوانات دریایی زیبا همچون دلفین را آنجا ببینید.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: I picked up all my packed bags and went to the kitchen where my parents were waiting for me. من همه ساکهای �بسته بندی شده� ام را برداشتم و رفت ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: When it comes to IQ, our country is among the world’s highest. وقتی پای بهره هوشی به میان می آید کشور ما در زمره ی برترین های جهان است. وقتی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٥

۱. بسته بندی شده ۲. پُر. مملو ۳. شلوغ ۴. آماده رفتن مثال: packed streets خیابانهای شلوغ

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدون کسب موفقیت. بدون موفقیت مثال: they tried unsuccessfully to save him آنها بدون کسب موفقیت تلاش کردند او را نجات دهند.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. مبهم. گنگ. ناروشن. نادقیق ۲. مخدوش. آشفته. در هم بر هم ۳. مغلوط. نادرست مثال: an imprecise description یک شرح مبهم و گنگ

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مبهم. نامشخص. ناروشن. نامفهوم. ناخوانا

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

( صدا ) غرا. رسا. پر طنین مثال: her deep booming laugh reverberated around the room {صدای} خنده ی شدید و پرطنین او سرتاسر اتاق پیچید.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. طنین انداختن. پیچیدن. بازتابیدن ۲. منعکس کردن ۳. ( از صدای چیزی ) به لرزه درآمدن ۴. به لرزه درآوردن ۵. ( مجازی ) انعکاس داشتن. پیچیدن مثال: her de ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستگاه خودپرداز مثال: Take out money from an ATM. گرفتن پول از یک دستگاه خودپرداز.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: my point is that we need to recognize and understand the value of our country and the intellectual and cognitive capabilities that lead to [one ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. صندوق پست ۲. صندوق نامه ( های رسیده ) ۲. جعبه نامه مثال: There were many messages in my mailbox. پیامهای زیادی در صندوق نامه من بود.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. نصب کردن. کار گذاشتن ۲. منصوب کردن ۳. مستقر کردن. جای دادن مثال: Attackers currently might attempt to install dangerous program on your computer t ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. بازنویسی. نگارش دوباره ۲. نسخه بازنویسی شده. صورت بازنویسی شده مثال: Check if you can rewrite these sentences correctly. امتحان کنید ببینید می تو ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. ( باتری ) دوباره شارژ کردن. شارژ کردن ۲. ( تفنگ و غیره ) دوباره پر کردن. پر کردن مثال: he plugged his razor in to recharge it او تیغ صورت تراشی اش ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مثال: for more information, please visit our website برای اطلاعات بیشتر لطفا از وبگاه ما دیدن کنید.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

۱. نورافکن صحنه ۲. مرکز توجه. کانون توجه ۳. توجه عمومی را به ( چیزی ) جلب کردن ۴. برجسته ساختن. اشکار کردن مثال: the knife flashed in the spotlight ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

هیپی ( جنبشی از جوانان در آمریکا در دهه ۱۹۶۰ – ۱۹۷۰ ) مثال: the song became the anthem for hippie activists آهنگ برای اعضای فعال هیپی تبدیل به سرود ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

سرود مثال: the song became the anthem for hippy activists این آهنگ برای اعضای فعال هیپی تبدیل به سرود شد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

روز کاری. روز غیرتعطیل مثال: What days do you go to school? Every weekday. چه روزهایی به مدرسه می روی؟ هر روز غیر تعطیل

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

خلیج فارس مثال: Show me the Persian Gulf on the map. خلیج فارس را بر روی نقشه به من نشان بده.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: Would you like some pineapple juice. مقداری آب آناناس میل دارید؟

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. علامت. نشان. نشانگر ۲. علامت گذار ۳. امتیاز شمار ۴. ماژیک مثال: I have three markers a red, black and green one. من سه تا ماژیک دارم. یک قرمز مشک ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: I would like to thank our friends here from the bottom of my heart for their well - considered, good words. من می خواهم از ته دل از دوستانمان ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. لال بازی ۲. نمایش لال بازی. نمایش بدون کلام ۳. هنرپیشه لال بازی ۴. لال بازی در آوردن ۵. ادای ( کسی را ) در اوردن ۶. ( نمایش بدون کلام ) اجرا کردن. ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معاونت ریاست جمهوری مثال: The Vice Presidency has significant authority, and I recommend you seek the assistance of the President himself too. معاون ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. مومن. متدین. با ایمان ۲. مذهبی ۳. صادق. صدیق. با اخلاص ۳. صادقانه. قلبی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: They discussed a range of issues, ranging from industry and economics to the humanities, and so on. آنها در یک گستره ای از موضوعات بحث کردند ا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هم کلاسی. هم شاگردی مثال: I have nice classmates this year. من امسال همکلاسی های خوبی دارم.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فی الواقع. در حقیقت امر . براستی مثال: Verily, in all these are signs for men of knowledge. براستی در همه اینها نشانه هایی برای مردان اهل دانش و معر ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. کتابچه راهنما ۲. کتاب تمرین مثال: Go to the part 2 of your workbook and do A, B and C به قسمت دوم کتاب تمرین تان بروید و A و B و C را انجام بدهید.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: Hopefully we won’t lose any plants and animals and we will have enough food in the future. به امید خدا ما گیاهان و حیوانات دیگری را از دست نخو ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طبیعت وحشی ( =حیوانات و گیاهان وحشی ) . حیات وحش مثال: Maryam is visiting a museum of nature and wildlife. مریم در حال بازدید از موزه طبیعت و حیات و ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: Visiting Iranian national observatory. بازدید از رصدخانه ملی ایرانی