پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٢٧٣)

بازدید
٥,٣٢٠
تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

آن جهانی. اخروی مثال: Below the sunlit surface waters, there is an otherworldly realm known as the twilight zone پایین تر از سطح آفتاب گیر آبها یک قل ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

آفتابی. آفتاب گیر مثال: Below the sunlit surface waters, there is an otherworldly realm known as the twilight zone پایین تر از سطح آفتاب گیر آبها یک ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. ( هوای ) تاریک و روشن ۲. بامداد. ( هوای ) گرگ و میش. فلق ۳. شامگاه. پس از غروب. شفق ۴. آغاز. پیدایش ۵. زوال. انحطاط. افول. دوره افول ۶. برزخ. حالت ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اوکراینی مثال: The Ukrainian army entered Slovianks city in eastern Ukraine. نیروهای زمینی اوکراینی وارد شهر سلووینکس در شرق اوکراین شدند.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. متناسب ۲. برابر. مساوی مثال: salary will be commensurate with age and experience حقوق متناسب با سن و تجربه خواهد بود.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

کلیشه ای. قالبی. تکراری مثال: A clich�d horror movie یک فیلم ترسناک کلیشه ای و تکراری

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افراط گرایی مثال: How technology can fight extremism and online harassment? چگونه تکنولوژی می تواند به مصاف افراط گرایی و آزار و اذیت آنلاین برود؟

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. کره زمین. زمین. جهان ۲. کره جغرافیایی ۳. کره. گوی ۴. ( چراغ ) حباب ۵. تُنگ ماهی ۶. ( ماه و خورشید ) قرص مثال: How should a group of people, who pe ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. خویشتن دار. با کف نفس. پرهیزکار ۲. ( قضای حاجت ) خوددار ۳. قاره ۴. با حرف C بزرگ به معنی اروپا ( به جز بریتانیا ) مثال: How should a group of peo ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. ترمیمی ۲. درمانی ۳. اصلاحی ۴. ( درس. کلاس و غیره ) جبرانی مثال: a remedial punishment یک تنبیه اصلاحی remedial surgery عمل جراحی ترمیمی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. همکاری کردن ۲. ( با دشمن ) همدست بودن. خبرچینی کردن مثال: police and social services collaborated in the operation پلیس و موسسات تعاون اجتماعی در ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

۱. پر طنین. طنین انداز. طنین دار ۲. پر آوازه. پر سر و صدا. چشمگیر مثال: a resounding 5–0 win یک برد پنج بر صفر پر سر و صدا

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

۱. ستیزه جو. جنجالی. دعوایی. اهل جر و بحث ۲. بحث انگیز. مورد اختلاف

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. تهیه. تدارک. تامین ۲. آینده نگری. تامین آتیه ۳. پیش بینی ۴. آمادگی ۵. سهمیه ۶. ( قرارداد و غیره ) شرط ۷. ( مربوط به ) مواد غذایی / ۱. آذوقه رساندن ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. ساکن. مقیم ۲. مستاجر ۳. متصرف ۴. متصدی ۵. ( اتومبیل ) سرنشین. مسافر

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. با پشتکار. با استقامت. مصر. ثابت قدم ۲. پی گیر. مصرانه

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. اغوا کردن. وسوسه کردن ۲. اغفال کردن. از راه به در کردن ۳. ترغیب کردن. کشاندن به مثال: the manager tried to entice him to stay. مدیر تلاش کرد او ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. خوددار. خویشتن دار. خونسرد. متعادل ۲. آرام. ملایم

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. تلوتلو خوردن ۲. تکان تکان خوردن ۳. به زحمت راه رفتن یا حرکت کردن ۴. متزلزل بودن. دست و پا زدن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. زرهی ۲. زره دار مثال: armored car خودروی زرهی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. با استعداد ۲. با ذوق. خوش ذوق. خوش قریحه. خوش طبع ۳. ( کودک ) تیزهوش. استثنایی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. واحد. یگانه. یکپارچه ۲. واحدی ۳. وحدت طلبانه

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: the software can be customized to the developing needs of your students. این نرم افزار می تواند طبق سفارش {و برمبنای} نیازهای رو به توسعه دانش ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. ناحساس. فاقد حساسیت ۲. بی احساس. بی عاطفه ۳. نفهم. بی شعور. بی توجه ۴. بی اعتنا. بی تفاوت ۵. ناشی از بی احساسی. از روی نفهمی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متورم. باد کرده مثال: malnourished children with distended bellies بچه های دچار سوء تغذیه با شکم های بادکرده و متورم.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. خیس کردن ۲. اشباع کردن ۳. پر کردن ۴. غرق کردن در مثال: his food was saturated in gravy غذای او در آبگوشت خیس شده بود. saturated ۱. خیس. ۲. اشباع ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تغییر جهت دادن. تغییر کردن مثال: a car veered into her path یک ماشین به مسیر او تغییر جهت داد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: his unique gift for melodiousness. نعمت منحصر به فرد او بجهت �خوش صدایی�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. به طور خودکار. ناخودآگاه. به طور غیر ارادی ۳. خود به خود مثال: the kettle automatically switched off when it boiled کتری به طور خودکار وقتی جوش آم ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. خودکار. اتوماتیک ۲. غیرارادی. ناخودآگاه ۳. خود به خود ۴. اجتناب ناپذیر. حتمی ۵. اسلحه خودکار. جنگ افزار خود کار ۶. ماشین دنده اتوماتیک مثال: an au ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بلوغ. بزرگسالی مثال: her progress from childhood to adulthood حرکت او از کودکی به بلوغ و بزرگسالی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( حقوقی ) ضامن // ضامن. ضمانت کننده مثال: she's a guarantor for his obligations زن ضامن تعهدات مرد است.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. قابل تمدید ۲. جانشین شونده. جایگزین شونده. تجدید پذیر مثال: The main sources of renewable energy are wind, water and sun. منابع اصلی انرژی تجدید ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

۱. مردارخوار. لاشخور ۲. زباله گرد مثال: Vulture is a scavenger bird. لاشخور یک پرنده ی مردارخوار است.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. به دنبال مردار گشتن. از مردار تغذیه کردن ۲. زباله ها را گشتن. زباله گردی کردن. ( چیزی را ) در زباله ها یافتن مثال: I study vulture scavenging beha ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. بی اساس. بی پایه ۲. تاسیس نشده مثال: medicine was riddled with unfounded beliefs. طب و پزشکی آلوده به باورهای بی اساس و بی پایه شده بود.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برتری. تفوق مثال: the great supremacy of Hoyland over younger abstract painters. برتری زیاد هویلند بر نقاشان جوان تر سبک انتزاعی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نظارت کردن. سرپرستی کردن. اداره کردن مثال: The children were dressing in the lobby، supervised by Mrs. Moffatt.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چوب پرچم. میله پرچم مثال: The car hits the flagpole. ماشین به میله پرچم برخورد کرد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غروب . فرا رسیدن شب مثال: It was nightfall when I reached home. غروب بود که به خانه رسیدم.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. ( میوه ) گوشت ۲. ( کاغذ ) خمیر ۳. حالت خمیری. حالت له شدگی ۴. مغز ۵. مغز دندان ۶. ( پزشکی ) نرمه ۷. نشریات مبتذل ۸. مبتذل / ۱. خمیر کردن. بصورت خم ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پوک. میان تهی. گود افتاده مثال: hollowed eyes چشمهای گود افتاده

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. خودتباه سازی. خود ویرانگری ۲. خودکشی مثال: He committed self - destruction in 1774. او در سال 1774 مرتکب خودکشی شد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکوه. شکوه مندی. فر مثال: the stateliness of the procession شکوهِ حرکت دسته جمعی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. بزرگ کردن. بزرگتر کردن ۲. بزرگ شدن. بزرگ تر شدن ۳. توسعه دادن. گسترش دادن ۴. شرح و بسط دادن. توضیح دادن مثال: the lens enlarge the image عدسی تصوی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. نسنجیده. بدون تامل. بدون تعقل ۲. بی فکر. بی شعور مثال: a few minutes of unthinking pleasure چند دقیقه لذت نسنجیده و بدون تعقل

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عصبانی کردن. از کوره به در کردن مثال: what infuriates people most is his vagueness آنچه بیشتر مردم رو عصبانی می کند ابهام آنهاست.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. شوم ۲. تهدیدآمیز ۳. پیام آور مثال: banks of ominous clouds توده هایی از ابرهای شوم

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. باقی مانده . باقی. مانده. ته مانده. اضافی ۲. یادگار. بازمانده مثال: It was hiding behind leftover patches of linoleum. آن پشت باقی مانده ی وصله ه ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آرزو. حسرت مثال: a yearning for the countryside یک آرزو و حسرت برای ییلاق {رفتن}