پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٢٧٣)

بازدید
٥,٣٢٨
تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. ( شطرنج ) پیاده. سرباز ۲. آلت دست / ۱. گرو گذاشتن ۲. ( آبرو. زندگی و غیره ) به خطر انداختن. بازی کردن با ۳. گرو ۴. گرویی مثال: a pawn of the gover ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: a show with marionette یک نمایش با عروسک خیمه شب بازی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. مدافع ۲. طرفدار. حامی. پشتیبان مثال: a defender of the environment. یک حامی و طرفدار محیط زیست

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

۱. تسکین دادن. آرام کردن ۲. کم کردن. کاهش دادن. کاستن از مثال: an anesthetic to alleviate the pain. یک داروی بیهوشی برای تسکین دادن درد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. نگران. دلواپس. مضطرب ۲. از روی نگرانی. توام با اضطراب. حاکی از دلواپسی مثال: she was always solicitous about the welfare of her students او همیشه ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. ( مواد خوراکی ) ماده نگهدارنده ۲. نگهدارنده. حفظ کننده مثال: the jams contain no artificial colors or preservatives این مرباها دارای هیچ رنگ مصنو ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. پیش گویی کردن. ۲. پیش بینی کردن مثال: Foretelling the future. پیش گویی کردن آینده

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. فراوان ۲. سرشار. وافر ۳. بسیار. زیاد. متعدد مثال: a plentiful crop of tomatoes یک محصول گوجه فرنگی فراوان

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. دَمر. دمرو. روی شکم ۲. به خاک افتاده ۳. در حال سجده ۴. از پا افتاده. فرسوده. درمانده. ناتوان. ذلیل / ۱. ( خود را ) به خاک انداختن. ( خود را به پای ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. ( نظامی ) به خط کردن ۲. رژه رفتن ۳. نمایش دادن. به نمایش گذاشتن ۴. به رخ کشیدن ۵. رژه ۶. محل سان ۷. نمایش

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

مثال: This is because God's mercy includes all kinds of virtues that He imparts to His servants. این بخاطر این است که رحمت خداوند شامل همه انواع فضی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. کثیف. فقیرانه. غیربهداشتی. نکبت بار. فلاکت بار ۲. بدبخت. فقیر. فلک زده ۳. زشت. زننده. کثیف

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. اتاق ۲. ( بصورت جمع ) خانه ی اجاره ای ۳. جا ۴. امکان. مجال ۵. منزل کردن. سکونت داشتن. زندگی کردن ۶. جا دادن. منزل دادن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. بی خدشه. بی عیب و نقص. پاک ۲. بدون لک. بدون لکه. صاف ۳. سالم. اسیب ندیده ۴. دست نخورده

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. جادار. وسیع ۲. ( لباس ) گشاد مثال: It was a very roomy place. آن مکان خیلی جادار و وسیعی بود.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. جوشان ۲. گازدار ۳. پر جوش و خروش. با شور و شوق مثال: effervescent tablet قرص جوشان

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درباره ( ی چیزی ) ، مربوط به ( چیزی ) ، به نسبت، نسبت به مثال: The two groups were similar with respect to income and status. دو گروه �به نسبت� درآم ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. باریکه. تراشه. ورقه ۲. تکه. خرده ۳. باریکه باریکه کردن. ورقه کردن ۴. خرد کردن. شکستن ۵. خرد شدن. شکستن ۶. باریکه باریکه شدن مثال: a sliver of woo ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. به هم بافتن ۲. به هم پیوند خوردن ۳. در هم آمیختن مثال: the ropes are interweaved together طنابها به هم دیگر بافته شده اند. طنابها در هم آمیخته شد ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. لکنت زبان داشتن ۲. با لکنت گفتن ۳. ( موتور اتومبیل و غیره ) پت پت کردن. ریپ زدن ۴. ( مجازی ) لنگان لنگان پیش رفتن ۵. لکنت زبان

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مثال: he staunched the flow of blood او جریان خون را �بند آورد. �

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. ساقه ۲. پایه / ۱. شق و رق راه رفتن. با حالت قهرآمیز یا مغرورانه رفتن ۲. ( به شکار ) پاورچین پاورچین نزدیک شدن ۳. مثل سایه ( کسی را ) تعقیب کردن. د ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. احتمالی ۲. محتمل ۳. داوطلب احتمالی . برنده احتمالی مثال: the probable consequences of his action عواقبِ احتمالیِ عمل او

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

احتمال مثال: Whether at home, work, school, or during a conversation with a friend, the likelihood of hearing a proverb is high. چه در خانه، سر کار، ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. بحبوحه. اوج ۲. دوران شکوفایی ۳. بهار ( زندگی )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

احتیاطی مثال: Precautionary measures کارها و اقدامات احتیاطی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

مثال: If you’re worried that people may say that you are doing these things to show off, know that such words are the whisperings of Satan. اگر شما ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

مثال: If you’re worried that people may say that you are doing these things to show off, know that such words are the whisperings of Satan. اگر شما ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. پیش گیرنده. پیش گیر ۲. داروی پیش گیر ۳. وسیله ی پیش گیری ۴. اقدام پیش گیرانه ۵. کاپوت. کاندوم مثال: prophylactic medicine داروی پیش گیرنده prophyl ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

۱. پیشگیرانه. بازدارنده ۲. شُفعه ای. ( مربوط به ) حق شُفعه مثال: Pre - emptive attack حمله ی پیشگیرانه

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. دقت ۲. درستی. صحت مثال: it is impossible to calculate with mathematical exactness با دقتِ ریاضی حساب کردن غیرممکن است.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. سوسیالیست ۲. سوسیالیستی مثال: Socialist party حزب سوسیالیست

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. تفکر. تامل. تعمق ۲. قصد. نیت ۳. انتظار. توقع ۴. تماشا. مشاهده. سیر

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. کینه ۲. غرض. سوء نیت. بدخواهی ۳. غرض ورزی کردن با. اذیت کردن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

آحاد مردم. عامه مردم. عموم مردم مثال: I wouldn’t give this recommendation to the general public, but I give it to you because you are role models. ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. آرم ۲. مظهر. نشانه. علامت. نماد مثال: Did you design the emblem yourself? خودت به تنهایی آرم را طراحی کردی؟

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. حمایت. پشتیبانی ۲. حمایت مالی. پشتیبانی مالی ۳. پشتوانه ۴. آستر. لایی ۵. ( موسیقی ) همراه. همراهی کننده مثال: This backing is so perfect. این آست ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. دولت ستیز. آنارشیست ۲. بی قانون. فاقد حکومت ۳. آشوب گر. هرج و مرج طلب ۴. آشفته. هرج و مرج

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مطیع قانون. تابع مقررات مثال: a law - abiding political organization یک تشکیلات و سازمان سیاسی مطیع قانون

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

۱. تشدید کردن ۲. افزایش دادن ۳. تقویت کردن ۴. تشدید شدن مثال: her pleasure was intensified by guilt شهوترانی زن بوسیله گناه تشدید شده بود.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. با نظر مساعد. با موافقت. با رضایت ۲. به طور مطلوبی ۳. ( در مقام مقایسه ) بهتر

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. به شدت. با تندی. قویا ۲. با حرارت. با جوش و خروش مثال: the rumors were vehemently denied شایعات به شدت و قویا تکذیب شده بود.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

گرایش. تمایل. میل. رغبت مثال: for students, there is a tendency to socialize in the evenings برای دانش آموزان یک میل و رغبت به معاشرت کردن در شبها وج ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. هل دادن. کشان کشان بردن ۲. به عجله واداشتن. ( کسی را ) هول دادن ۳. با عجله انجام دادن ۴. عجله کردن ۵. گوش ( کسی را ) بریدن. ( کسی را ) تیغ زدن ۶. ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: his incomprehension of economics ناتوانی و عدم درک او از علم اقتصاد

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. حرام. محرمات. تابو ۲. تحریم شده. نهی شده. منع شده ۳. تحریم کردن. حرام شمردن ۴. منع کردن. نهی کردن. قدغن کردن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. ( صدا ) خشن. زمخت. دو رگه. گرفته ۲. ( سرفه ) خشک ۳. از بیخ گلو ۴. دارای صدای خشن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. متقاعد ناکننده. قانع ناکننده. غیر قابل قبول ۲. ( عذر و بهانه و غیره ) غیر موجه ۳. ( داستان و غیره ) باورنکردنی. غیر واقعی مثال: Your excuse is unc ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

۱. اختراع کردن. ابداع کردن ۲. تدارک دیدن. وسیله ( کاری را ) فراهم کردن. ۳. راهی یافتن. چاره ای پیدا کردن. تدبیری اندیشیدن ۴. جور کردن. جفت و جور کردن ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. از توان انداختن. ناتوان کردن. عاجز کردن ۲. سلبِ صلاحیت کردن مثال: They incapacitated the government. آنها دولت را از توان انداختند. آنها دولت را ...