پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٥,٦٠٢)

بازدید
٢,٢١٧
تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{کشور} تونس مثال: Tunisia is a land of variety {کشور} تونس یک سرزمین متنوع است.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٥

1. زیاد رفت و آمد کردن . ( جایی را ) پاتوق کردن 2. ( ارواح و اشباح ) تسخیر کردن 3. مکرر به خاطر آمدن. ذهن ( کسی ) را اشغال کردن 4. نگران کردن. زجر دا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. آبجو ساز 2. شرکت ابجوسازی مثال: a string of brewers یک ردیف آبجو ساز

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. زنگ ( چکشی ) . ناقوس 2. ( ساز ) گنگ 3. ( عامیانه ) مدال مثال: he struck the gong او ناقوس را به صدا درآورد.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیست فناوری مثال: the field of biotechnology یک زمینه و تخصص برای زیست فناوری

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. عیب. نقص 2. ( چینی. شیشه. غیره ) ترک 3. ضعف. نقطه ضعف 4. اشتباه. خطا. خبط

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. پسر. جوان 2. مرد. یارو 3. ( بصورت جمع ) بروبچه ها. رفقا مثال: a strong lad یک پسر قوی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. رسوایی. آبروریزی 2. مایه ی بی ابرویی. ننگ 3. بدگویی. شایعه مثال: the newspapers reported on the scandal روزنامه ها درباره آن آبرو ریزی و رسوایی گ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. تورم . باد کردن 3. ورم. باد مثال: the government reported a fall in inflation دولت گزارش کاهش در تورم را داد. they will hold down inflation آنه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( پارچه ) راه راه مثال: a pinstriped suit یک لباس با خطوط راه راه باریک

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. صادقانه 2. دقیقا. عینا 3. قویا. جدا. به شدت مثال: they served their masters faithfully آنها صادقانه برای اربابان شان خدمت کردند.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. بی خدشه. عاری از آلودگی 2. ضد زنگ. زنگ نزن مثال: stainless steel screws پیچ های استیل ضد زنگ

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرتو درمانی. اشعه درمانی مثال: the practice of radiotherapy یک عمل پرتودرمانی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. باربر. حمال 2. دربان. نگهبان 3. مستخدم مثال: the porter's lodge جا و منزل دربان

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مامان بزرگ مثال: Henry sat on his gran's lap هنری بر روی دامن مادربزرگش نشست.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. ( میوه ) هسته. تخم 2. مغز 3. هسته 4. اصل. قسمت اصلی 5. مرکز 6. اصلی. اساسی. مرکزی 7. هسته یا تخم ( میوه ای را ) در آوردن. مثال: each fiber has a ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. سنگر 2. سد. مانع 3. سنگر بستن 4. ایجاد مانع کردن. مسدود کردن. بستن 5. محبوس کردن. حبس کردن 6. پنهان کردن. محبوس کردن مثال: infantry guarded the ba ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیاده نظام مثال: infantry guarded the barricaded bridge پیاده نظام پل سنگر بندی شده رو محافظت کردند.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

شعبده بازی. تردستی. چشم بندی مثال: conjuring tricks ترفندهای شعبده بازی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. سیاره نپتون 2. ( اساطیر رومی ) خدای دریاها مثال: images of the planet Neptune تصاویری از سیاره نپتون.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. وحشتناک. مهیب 2. اسفناک 3. بسیار بد. افتضاح مثال: they lived in appalling conditions آنها در یک شرایط بسیار بد و اسفناکی زندگی کردند.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سیم کشی مثال: check the condition of your wiring وضعیت سیم کشی هاتون رو چک کنید.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. لباس پوشیدن. لباس پوشی 2. پانسمان 3. سُس 4. ( سنگ یا چوب ) تراش مثال: Shelley bound up the wound with a clean dressing شِلی زخم را با یک پانسمان ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٤

1. کار. اقدام. عمل 2. جسارت. تهور. دل و جرات 3. خطر. ریسک 4. کسب و کار. داد و ستد. بازرگانی 5. شرکت. موسسه. بنگاه 6. بخش ( خصوصی یا دولتی ) مثال: th ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرسری. ظاهری. فرمالیته مثال: a perfunctory bow یک تعظیم سرسری و ظاهری

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترکش. تیردان / 1. لرزیدن. جنبیدن. تکان خوردن 2. لرزاندن. جنباندن 3. لرزه. لرزش. جنبش. تکان مثال: the mast quivered and bowed دَکَل لرزید و خم شد.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آهو . غزال . بز کوهی. آهوی کوهی مثال: the gazelle had strayed from the herd بز کوهی از گله دور افتاده بود.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. کسری. کسر 2. کمبود. نقصان مثال: the trade deficit is approaching �20 million کسری {بودجه ی} بازرگانی به 20 میلیون پوند می رسد.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. خراج گزار 2. دست نشانده. تابع 3. فرعی. انشعابی 4. ( جغرافیا ) ریزابه مثال: They entered the mouth of the tributary that would take them to the In ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. دامدار 2. ( در ترکیب ) دار مثال: They were the slaves of ranchers and rubber farmers. آنها بردگان دامدارها و کشاورزان کائوچو بودند.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. گردآورنده 2. ویراستار مثال: Ed was uncertain about the decision ویراستار درباره تصمیم مردد بود.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نرده. نرده آهنی مثال: he braced his hand on the railings او دستش را بر روی نرده محکم نگهداشت.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سمت دریا. رو به دریا . کنار دریا. کنار ساحل مثال: I was in a hotel near the seafront من در یک هتل نزدیک ِ کنار دریا بودم.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. نوار ویدئو 2. روی نوار ویدئو ضبط کردن . نوار ویدئویی گرفتن از مثال: There were other witnesses. The signing was also videotaped. شواهد و مدارک دی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ننو مثال: He walked to the back of the boat, where there was a hammock. او به سمت عقب قایق رفت، جایی که یک ننو وجود داشت.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جاشو مثال: No. just you, me, and Welly, the deckhand, who can cook. نه، فقط تو، من و وِلی، جاشو که می تواند آشپزی کند.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. ( فرزند. پدر. مادر ) – خوانده 2. انتخاب شده. اختیار شده. اتخاذ شده. انتخابی 3. اکتسابی. کسب شده مثال: Her adoptive father, Mr. Lane, died when sh ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. قبول فرزند. فرزند خواندگی 2. اختیار. انتخاب. گزینش مثال: Troy arranged for the quick , private adoption of Rachel by a minister and his wife in M ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

( در آمریکا ) بنزین مثال: Maybe he had enough gasoline, maybe he didn’t. شاید او بنزین به اندازه ی کافی داشته باشد و شاید هم نداشته باشد.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

باند موقت ( هواپیما ) . باند پرواز. باند فرودگاه مثال: Sometimes it’s hard to land because the cows are eating the airstrip. گاهی وقتها فرود آمدن سخ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. یک هشتم 2. هشتمی. شماره هشت 3. هشتمین. هشتم مثال: Nate’s room at the Palace Hotel was on the eighth floor. اتاقِ نیت در هتل کاخ در طبقه ی هشتم بو ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. پیاده رو 2. کنار خیابان . توی پیاده رو مثال: Children ate ice cream at sidewalk tables. بچه ها در میزهای توی پیاده رو بستنی می خوردند.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زمین های خیس ( زمین های باتلاقی که زیست گاه بعضی از پرندگان و رویشگاه بعضی از گیاهان است ) مثال: the Pantanal, the largest wetlands in the world. ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عید پاک Christian festival commemorating the resurrection of Jesus Christ

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. الوار. تخته 2. اصل. اساس. محور 3. تخته پوش کردن. با تخته فرش کردن مثال: lay the planks on the ground. الوارها را روی زمین بگذار

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. کبوتر 2. گوشت کبوتر 3. ( عامیانه ) هالو. آدم ساده لوح 4. ( عامیانه ) تیکه. لعبت 5. مسئولیت. کار. وظیفه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

محکوم. مجرم. زندانی / محکوم کردن. مجرم شناختن مثال: I can’t trust to a convict. من نمی توانم به یک مجرم اعتماد کنم.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. ( مربوط به ) قرون وسطی . قرون وسطایی 2. ( مجازی ) ابتدایی. عقب مانده. بدوی مثال: the border of a medieval manuscript حاشیه ی یک کتابِ خطی قرون و ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( فوتبال ) دروازه بان مثال: his shot was booted away by the goalkeeper شوت او توسط دروازه بان با {ضربه} پا دفع شد.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

بی سابقه مثال: an unprecedented boom in sales یک رونق شدیدِ بی سابقه در بازار فروش