recurrent

/rɪˈkɜːrənt//rɪˈkʌrənt/

معنی: عود کننده، راجعه، بازگشت کننده، برگردنده، باز رخدادگر
معانی دیگر: متناوب، پستامند، پستایی، بازگشتی، مکرر، تکراری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: recurrently (adv.)
(1) تعریف: happening or occurring again or repeatedly.
مترادف: recurring, repeated
مشابه: chronic, continual, cyclical, frequent, periodic, periodical, perpetual, persistent, regular

- The child has had recurrent infections of the ear.
[ترجمه گوگل] کودک عفونت های مکرر گوش داشته است
[ترجمه ترگمان] کودک دارای عفونت های مکرر در گوش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: returning to one's mind or attention.
مشابه: haunting, insistent, renewing, resurfacing

جمله های نمونه

1. I have a recurrent dream that I've turned into an elephant.
[ترجمه گوگل]من یک خواب تکراری می بینم که به فیل تبدیل شده ام
[ترجمه ترگمان]چند بار خواب دیدم که تبدیل به یک فیل شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Recurrent dreams are not necessarily indicative of psychological problems.
[ترجمه گوگل]رویاهای مکرر لزوماً نشان دهنده مشکلات روانی نیستند
[ترجمه ترگمان]رویاهای شیرین لزوما نشان دهنده مشکلات روانی نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The theme of creation is a recurrent motif in Celtic mythology.
[ترجمه گوگل]مضمون آفرینش یک نقش مکرر در اساطیر سلتیک است
[ترجمه ترگمان]موضوع خلق یک نقش و نگار بازگشتی در اساطیر سلتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Race is a recurrent theme in the work.
[ترجمه گوگل]نژاد موضوعی تکراری در اثر است
[ترجمه ترگمان]مسابقه یک موضوع تکراری در کار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. LeFanu suffered all his life from a recurrent nightmare that he was trapped in a falling house.
[ترجمه گوگل]LeFanu تمام زندگی خود را از یک کابوس مکرر رنج می برد که در یک خانه در حال سقوط به دام افتاده بود
[ترجمه ترگمان]LeFanu زندگی او را از یک کابوس دو بار تحمل کرده بود که در یک خانه سقوط کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He suffered from recurrent bouts of fever.
[ترجمه گوگل]او از حملات مکرر تب رنج می برد
[ترجمه ترگمان]او از کش مکش مکرر تب رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Poverty is a recurrent theme in her novels.
[ترجمه گوگل]فقر یک موضوع تکراری در رمان های اوست
[ترجمه ترگمان]فقر یک موضوع تکراری در رمان های او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Political revolution is a recurrent theme in Riley's books.
[ترجمه گوگل]انقلاب سیاسی یک موضوع تکراری در کتاب های رایلی است
[ترجمه ترگمان]انقلاب سیاسی یک موضوع تکراری در کتاب های رایلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For much of his life he suffered from recurrent bouts of depression.
[ترجمه گوگل]او در بیشتر عمر خود از حملات مکرر افسردگی رنج می برد
[ترجمه ترگمان]برای بسیاری از عمرش از افسردگی مکرر رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Nature is a recurrent theme in Frost's poetry.
[ترجمه گوگل]طبیعت موضوعی تکراری در شعر فراست است
[ترجمه ترگمان]طبیعت یک موضوع تکراری در شعر فراست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These contradictions explain the recurrent expenditure crises.
[ترجمه گوگل]این تناقضات بحران های هزینه های مکرر را توضیح می دهد
[ترجمه ترگمان]این تضادها منجر به بروز بحران های مکرر هزینه می گردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. All your recurrent fears of the world ganging up on you came to the surface, and you ran away.
[ترجمه گوگل]تمام ترس‌های مکرر شما از این که دنیا بر سر شما جمع شده بود، ظاهر شد و شما فرار کردید
[ترجمه ترگمان]تمام ترس های زودگذر تو از دنیا به سطح آب رسیده و تو فرار کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They include poor growth, recurrent chest infections, chronic diarrhoea and skin infections.
[ترجمه گوگل]آنها شامل رشد ضعیف، عفونت های مکرر قفسه سینه، اسهال مزمن و عفونت های پوستی هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها شامل رشد ضعیف، عفونت های سینه مکرر، اسهال مزمن و عفونت های پوستی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A persistent, recurrent theme; a single strand of ancient lore in the weave.
[ترجمه گوگل]موضوع دائمی و مکرر؛ یک رشته از افسانه های باستانی در بافت
[ترجمه ترگمان]یک موضوع دایمی و مکرر؛ یک رشته از دانش قدیم در بافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Unemployment was a recurrent problem throughout this period.
[ترجمه گوگل]بیکاری یک مشکل تکراری در این دوره بود
[ترجمه ترگمان]بیکاری در طول این دوره یک مشکل متناوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عود کننده (صفت)
regressive, reboant, recurrent, recrudescent

راجعه (صفت)
revolving, recurrent

بازگشت کننده (صفت)
recurrent

برگردنده (صفت)
recurrent

باز رخدادگر (صفت)
recurrent

تخصصی

[زمین شناسی] متناوب، بازگشتی، مکرر، تکراری، بازگشت کننده - به ارگانیسم یا گروهی از ارگانیسم ها گویند که در یک ناحیه ای که از آن قبلا بیرون رانده شده بودند، مجددا ظاهر می شوند. مثلا فسیل حاضر در دو واحد سنگی که توسط واحد یا واحدهایی از هم جدا شده اند که در آن واحدهای جداکننده، فسیل غایب است.
[ریاضیات] بازگشتی، بازگردنده، رکوران، برگشتی، متناوب، تراجعی

انگلیسی به انگلیسی

• happening again, recurring, repeated, reappearing
recurrent means the same as recurring; a formal word.

پیشنهاد کاربران

This term is used to describe a disease or condition that has returned after a period of remission or apparent recovery. It indicates that the disease has reappeared or resurfaced.
توصیف بیماری یا وضعیتی که پس از یک دوره بهبودی یا بهبودی ظاهری بازگشته است. این نشان می دهد که بیماری دوباره ظاهر شده یا دوباره عود کرده.
...
[مشاهده متن کامل]

*** عود به بازگشت و ظهور مجدد علائم یا نشانه های بیماری، پس از فروکش، گفته می شود. برای مثال ام اس یا مالاریا اغلب اوج فعالیت و گاهی بازه زمانی طولانی ای از دوره نهفتگی همراه با عود بروز می دهند.
“The cancer has recurred in the same location. ”
A patient might ask, “What are the risk factors for recurrent infections?”
In a discussion about treatment outcomes, someone might mention, “Early detection is key to preventing recurrent episodes of the disease. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-diagnosis/
مداوم، مکرر، پی در پی، تکرارشونده، بازگشتی
[علوم اقتصادی] ادواری؛ راجعه
recurrent recession: رکود ادواری؛ رکود ادواری و ذاتی نظام سرمایه داری که به دلیل کاهش قدرت خرید تدریجی مصرف کننده ها و ورشکسته گی آبشاری تولید کننده ها پدید می آید، مانند رکود بزرگ دهه ی ۳۰ میلادی و سال های ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۸ غرب و نیز رکود پیشِ رو در سال ۲۰۲۳ که توسط تحلیل گران متعددی پیش بینی شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

recurrent ( پزشکی )
واژه مصوب: عودکننده
تعریف: ویژگی بیماری یا نشانه یا علامتی که پس از دوره های فروکش بازمی گردد
تکراری
recurrent neural networks
شبکه های عصبی بازگشتی
در علوم هوش مصنوعی به معنی ( بازگشتی ) می باشد
پیاپی
بازرخ نمودنی
پی در پی
تکرارشونده
مکرر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس