پیشنهادهای آرمان بدیعی (٧,٢٧٤)
مثال: All Western analysts — including Europeans, Americans, and even those affiliated with the Zionist regime itself — believe that in this operatio ...
مثال: Operation Al - Aqsa Flood thwarted and nullified a large international conspiracy targeting the West Asian region. عملیات طوفان الاقصی یک توطئ ...
( مربوط به ) فراماسونری مثال: a Masonic lodge یک لژ فراماسونری
ناراحت کردن. نگران کردن. غصه دار کردن 2. زحمت دادن به 3. زحمت کشیدن. به خود زحمت دادن 4. دچار بودن. درد کشیدن 5. برهم زدن. ناآرام کردن / 1. زحمت. مزا ...
مثال: load the cassette into the camcorder کاست و نوار را داخل دوربین فیلمبرداری دستی بگذار.
مثال: Larry loaded boxes into the jeep لوری جعبه ها را در یک جیپ گذاشت.
1. واقعی 2. حقیقی 3. اصل / 1. خیلی 2. واقعا مثال: it'll be good to taste real coffee again خوردن یک قهوه ی اصل دیگر عالی است.
مثال: The attack on October 7th foiled the carefully designed plan of the enemy. حمله ۷ اکتبر نقشه به دقت طراحی شده دشمن را بی اثر و خنثی کرد.
1. آوردن 2. کسب کردن. به ارمغان آوردن 3. موجب شدن. پدید اوردن. به بار آوردن 4. به فروش رفتن 5. عاید کردن 6. جمع کردن. گرد آوردن 7. به دنبال آوردن. به ...
مثال: rain lashed the window panes باران به شیشه های پنجره می خورد.
1. چاله اب باران 2. ( فلز شناسی ) حوضچه ذوب مثال: the dog lapped water out of a puddle سگ اب را از چاله ی آب باران زبان زد و خورد.
مثال: waves lapped against the sea wall امواج شلپ شلپ به دیوار ساحلی می خورد.
1. اندکی. کمی. به طور جزئی 2. با ظرافت. زیرکانه مثال: her feelings were subtly intimated
مثال: Back then when the Soviet Union seemed to be at the height of its power and prestige, he said that he could hear the sound of the breaking bone ...
مثال: They have so far failed to come to grips with the ecological problems آنها تا اینجا در رسیدگی کردن به مشکلات بوم شناختی با شکست مواجه شده اند.
1. دل مشغولی. اشتغال ذهن 2. مشغله ذهنی. نگرانی. گرفتاری 3. ( روان شناسی ) وسواس فکری مثال:
کارآموز مثال: About 10% of trainees fail to make the grade تقریبا ده درصد از کارآموزها در بدست آوردن استانداردهای {مهارتی} لازم رد می شوند.
مثال: the colors grade into one another رنگها در همدیگر آمیختند.
نظارت. سرپرستی. اداره مثال: under supervision تحت نظارت
1. ( کامپیوتر و ماشین تحریر ) صفحه کلید 2. ( پیانو و غیره ) ردیف ِ کلاویه ها. ردیفِ شست ها / 1. با صفحه کلید کار کردن. 2. ( کامپیوتر. اطلاعات ) وارد ...
مثال: What Imam Khomeini predicted about the future of Palestine some 50 years ago or more is gradually unfolding today. آنچه امام خمینی درباره آیند ...
مثال: First, disconnect the boiler from the water mains اول مخزن را از شاه لوله های آب جدا کن.
1. قطع کردن 2. از هم جدا کردن. باز کردن 3. از برق کشیدن 4. ( ارتباط تلفن ) قطع کردن مثال: First, disconnect the boiler from the water mains اول مخزن ...
1. موزائیک. معرق کاری 2. موزاییکی. معرق کاری شده مثال: a mosaic graced the floor یک موزائیک کف اتاق را مزین کرده بود. Mosaic ( مربوط به ) موسی. مو ...
1. نگاه. حالت 2. نما. ظاهر. سر و وضع 3. قیافه. چهره 4. مُد / 1. نگاه کردن. نگریستن 2. به نظر آمدن 3. توجه کردن 4. دنبال ( چیزی ) گشتن / نگاه کن! ببین!
1. دستپاچه. خجالت زده. عجولانه 2. کمرو. خجالتی. خجول 3. بزدل. ترسو 4. رام. سر به راه. بره
مثال: The weekend seemed to be over in a flash تعطیلات اخر هفته به نظر خیلی سریع و مثل برق سپری شد.
مثال: The martyrdom of our President and his entourage has repercussions both domestically and internationally, and it’s one of the most significant ...
مثال: The martyrdom of our President and his entourage has repercussions both domestically and internationally, and it’s one of the most significant ...
مثال: a flash sports car. یک ماشین اسپرت پر زرق و برق
مثال: racing cars flashed past اتومبیل های مسابقه ای به سرعت برق گذشتند.
1. گوناگون. متنوع. مختلف 2. متغیر. بی ثبات مثال: the birds feed on a varied diet این پرندگان در یک رژیم غذای متنوع تغذیه می کنند.
مثال: Thank goodness nobody saw me خدا رو شکر کسی من رو ندید. خیلی خوشحالم که کسی من رو ندید. خیالم راحت شد که کسی من را ندید.
مثال: One is the issue of Palestine, which is at the forefront of global issues today. یکی موضوع فلسطین است که در صدر موضوعات جهانی امروز قرار دارد.
جنگ افزار مثال: a Marine tricked out in World War II kit and weaponry یک تفنگدار دریایی در جنگ جهانی دوم {که} ملبس به وسایل انفرادی و جنگ افزار شده ب ...
مثال: Today, I would like to share a few words with you from the viewpoint of Imam [Khomeini] regarding two important issues that have taken place si ...
1. کیف. جعبه ( وسایل ) 2. وسائل. لوازم 3. کیت ( =مجموعه قطعات یک اسباب یا دستگاه به صورت مونتاژ نشده ) 4. ( نظامی ) وسایل انفرادی. وسایل شخصی 5. تجهی ...
ناخن مثال: he sat biting his fingernails, a trick of his when he was excited او نشسته بود و ناخن هایش را می جوید. یک عادت خاصِ خودش وقتی که هیجان زد ...
مثال: All praise is due to God, Lord of the Worlds, and peace and greetings be upon our Master and our Prophet, Abul Qasim al - Mustafa, Muhammad, an ...
مثال: This ceremony was held in the Mausoleum of Imam Khomeini on June 3, 2024. این مراسم در آرامگاه و مرقد امام خمینی در ۳ ژوئن سال ۲۰۲۴ برگزار شده ...
مثال: I am writing this letter to the young people whose awakened conscience has moved them to defend the oppressed women and children of Gaza. من ا ...
1. حک شده 2. تراشیده ( شده ) مثال: a graven image یک تمثال تراشیده شده.
1. فلاندری 2. زبان فلاندری مثال: he is descended from a Flemish family او از نسل و تبار یک خانواده فلاندری است.
1. دانشجوی دانشکده افسری یا پلیس 2. کارآموز 3. پسر کوچکتر. برادر کوچکتر
1. نشان دادن. نمایش 2. نشان دادن طرز کار ( چیزی ) 3. اثبات 4. دلیل. گواه 5. ابراز. بیان 6. تظاهرات. راه پیمایی مثال: There have been demonstrations o ...
مغرور. متکبر. افاده ای
1. پس دادن. بازپرداخت کردن 2. جبران کردن. تلافی کردن مثال: I can't repay you for what you did for me. من نمی توانم آنچه که شما برایم انجام دادید را ...
1. همیشه. برای همیشه. تا ابد. جاودانه 2. ( مجازی ) ساعتها. سالها. صبح تا شب. یک عمر. یک قرن 3. یکریز. مدام. مکرر. هَمَش. هِی. بیست و چهار ساعته 4. زن ...
شورش. ناآرامی مثال: In 2001, the uprising escalated into an armed conflict. در سال ۲۰۰۱ شورش و ناآرامی به یک درگیری مسلحانه بالا گرفت.
وردنه مثال: crush the biscuits with a rolling pin بیسکوییت ها را با یک وردنه خرد کن