پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٢٧٤)

بازدید
٥,٣٥٢
تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کیک خشکبار یا کیک میوه {کیکی که تقریبا معادل کیک کماج است} مثال: a slice of fruitcake یک برش و تکه از کیک خشکبار

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قاطعیت مثال: These challenges often lead to judgments and rulings lacking in strength and decisiveness. این چالش ها اغلب رای ها و احکام را به سمت ع ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

مطلوب مثال: One of the main obstacles preventing the Judiciary from reaching its desired position is the abundance of cases, which puts pressure on j ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. خفه کردن 2. خفه شدن 3. احساس خفگی کردن 4. سرکوب کردن 5. قوردت دادن. فرو خوردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سازمان بازرسی کل مثال: The reports and complaints received by the General Inspection Office, which have increased rather than decreased, are another ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دادگاه بدوی مثال: The reversal of lower court rulings must be reduced. نقض آراءِ دادگاه های بدوی بایستی کم بشود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دادگاه تجدیدنظر. دادگاه استیناف مثال: I have repeatedly emphasized that when a court convenes, judges attend to a case, they issue a verdict, and the ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. محترم. آبرومند 2. محترمانه. آبرومندانه 3. شایسته. معقول. مناسب. به قاعده 4. درست. بجا 5. با نزاکت. مودبانه 6. پوشیده. لباس پوشیده 7. خوب مثال: he' ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خزه مثال: the gravel was carpeted in moss سنگ ریزه ها با خزه پوشیده شده بود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ادویه 2. طعم. مزه. چاشنی. رنگ و بو 3. ادویه زدن به. چاشنی زدن به مثال: he was shopping for spices او برای خرید ادویه جات رفته بود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنسرتو. قطعه موسیقی مثال: their performance of Mozart's concerto in E flat اجرای کنسرتو و قطعه موسیقی موزارتِ آنها در سکوی �E�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. خفه . دم کرده 2. ( بینی ) گرفته 3. بدخلق. عنق 4. نازک نارنجی 5. کسل کننده. خشک. بی روح مثال: Peter was a rather stuffy individual پیتر یک آدم نس ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. قالب ریزی. قالب گیری. ریخته گری 2. شکل گیری. شکل دهی 3. حاشیه تزئینی. زنجیره تزئینی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. اشتباه. اشتباهی. نادرست. غلط 2. غلط درک شده. مورد سوء تفاهم واقع شده 3. در اشتباه 4. نابجا. بی جهت مثال: a case of mistaken identity یک موردِ ( ت ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. مجروح. مصدوم 2. آسیب دیده. صدمه خورده 3. آزرده. حاکی از رنجیدگی مثال: doctors were ministering to the injured دکترها در حال کمک و خدمت کردن به مصد ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیش بخاری مثال: a whole marble mantelpiece یک پیش بخاری مرمری سالم

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کوشا. سخت کوش. پر کار. جدی مثال: they should be industrious at their lessons آنها باید در درسهایشان سخت کوش و پرکار باشند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. طفره رفتن. شانه خالی کردن از. از زیر ( چیزی ) در رفتن 2. رو گردان بودن از 3. فرار کردن از. در رفتن از. از چنگ ( کسی یا چیزی ) گریختن 4. جا خالی دا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دشمنی مثال: And ill feeling for a people should never lead you to be unfair

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. استراتژیکی. استراتژیک . راه بردی 2. تاکتیکی 3. اساسی. کلیدی. مهم 4. حساس. حیاتی 5. سوق الجیشی . ( مربوط به ) رزم ارایی 7. نظامی. جنگی 8. مهم از لح ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

بند انگشت مثال: he grazed his knuckles on the box او بندهای انگشت اش را روی جعبه چرخاند

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. بسیار سرد 2. سرد. نامهربان. غیر دوستانه 3. ( درجه حرارت ) صفر مثال: fans braved freezing temperatures to see them play تماشاچی های ورزش دوست با ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. حفاظت. محافظت. حفظ 2. حفاظت منابع طبیعی 3. حفاظت محیط زیستی 4. ( فیزیک ) بقا. بایستگی. پایستاری. پایندگی 5. صرفه جویی مثال: traffic would destroy ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ولتاژ. اختلاف سطح مثال: the voltage is not sufficient to cause harm ولتاژ به اندازه ای نیست که باعث آسیب و صدمه بشود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. دستگاه فکس 2. پست تصویری. فکس 3. فکس کردن. پست تصویری کردن مثال: the raiders stole a fax machine مهاجمین یک دستگاه فکس {دورنگار} را دزدیدند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. عصبانیت. ناراحتی. آزردگی 2. تحریک 3. عامل تحریک. ماده محرک 4. حساسیت ( =سوزش خارش و غیره ) مثال: she suppressed her irritation او عصبانیت و نارا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٧

1. بازنمایی. بازنمود 2. تصویرگری 3. عرضه. ارائه 4. نمایندگی 5. ( حقوقی ) وکالت. وکیل 6. تمثال. شمایل 7. نمایش مثال: representation by a union نمایند ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. نامزدی. معرفی 2. انتصاب 3. نامزد. داوطلب ( در انتخابات ) مثال: his rival for the nomination رقیب او برای نامزدی {در انتخابات}

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اقتصاد آزاد مثال: the principle of laissez - faire اصل و قاعده کلی اقتصاد آزاد

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

مراسم تشییع جنازه مثال: Of course, we have seen these in various other forms such as the 22nd of Bahman rallies and these incredible, unique funeral ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. جوجه های همزاد 2. ( مجازی ) جوجه ها. توله ها 3. تخمی، ( مخصوص ) تخم کشی 4. روی تخم خوابیدن 5. به فکر فرو رفتن 6. خود خوری کردن 7. ( بالای جایی ) ق ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( موی سر ) مدل آفریقایی 2. آفریقایی مثال: Afro - Caribbean culture تمدن و فرهنگ افریقایی {حوزة} کارائیب

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. تخفیف 2. تنزیل / 1. باور نکردن. مبالغه پنداشتن 2. نادیده گرفتن. اهمیت ندادن به 3. تخفیف دادن 4. تنزیل کردن مثال: discounts for early payment تخفیف ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. بطور بحرانی. بطور جدی. وخیم 2. انتقاد آمیز. عیب جویانه 3. نقادانه. موشکافانه مثال: he was critically wounded او بطور جدی مجروح و زخمی شده بود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

بیماری قند. دیابت مثال: the relationship between diet and diabetes ارتباط بین رژیم غذایی و دیابت

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تبلیغاتی مثال: In front of cameras, they burned people alive and they drowned them alive, all while benefiting from the financial backing of the US ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. قانون اساسی 2. اساسنامه 3. ساخت. ترکیب. تشکل 4. تاسیس. تشکیل 5. سرشت. خمیره. طبع 6. بنیه مثال: the proposal of a new constitution پیشنهاد و طرحِ ی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

گله. رمه. گذشته فعل drive مثال: soldiers deserted in droves سربازها بطرف گله ها/ رمه ها فرار کردند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماشین نویسی مثال: typing was another of her accomplishments ماشین نویسی یکی دیگر از هنر ها و مهارتهای او بود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک دوره مسابقه. تورنمنت مثال: a tournament for young players یک دوره مسابقه و تورنمنت برای بازیکنان جوان

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. آتشین. تحریک آمیز. فتنه انگیز. آتش افروز 2. التهابی. ملتهب مثال: anti - inflammatory drugs داروهای ضد التهابی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

روزانه. روز به روز. روزمره مثال: the day - to - day administration of the company مدیریت روزمره شرکت

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( مربوط به ) جلوگیری. ضد بارداری 2. وسیله جلوگیری. وسیله ضد ابستنی مثال: a contraceptive sheath. یک کاپوت ضد بارداری

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اتاق نشیمن مثال: they adjourned to the sitting room for liqueurs آنها برای صرف لیکور ( نوشابه الکلی ) به اتاق نشیمن تشریف بردند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. شوالیه مانند. شوالیه وار 2. دلیرانه. جوانمردانه مثال: knightly deeds کردارها و اعمال جوانمردانه و دلیرانه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

با املای غلط نوشته شده مثال: flag the misspelt words لغتهای با املای غلط نوشته شده را مشخص کن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسیدی مثال: acidic water can eat away at pipes آب اسیدی می تواند در لوله ها فرسودگی ایجاد کند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. صمیمانه. دوستانه. گرم 2. سالم. قبراق. سرحال. سرزنده 3. شاد و شنگول. باحال 4. بزرگ. زیاد. مفصل مثال: we ate a hearty breakfast ما یک صبحانة مفصل خو ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دباغ. شش پنس مثال: they gave a tanner each آنها به هر کدام یک {سکه} شش پنسی دادند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. حماقت 2. کار احمقانه. عمل احمقانه. حرف احمقانه 3. عمارت مجلل و تزئینی مثال: I have injured no one by my folly من با حماقت خودم به هیچ کسی زیان نر ...