پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٢٧٤)

بازدید
٥,٣٥٤
تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: his men formed themselves into an arrowhead نفرات او خودشان را بصورت یک پیکان درآوردند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. کوبیدن 2. خرد کردن. شکستن. درب و داغون کردن 3. کتک زدن. زدن 4. کهنه کردن. فرسودن. از ریخت انداختن مثال: my house battered by a storm خانة من توسط ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اشتیاق. شوق. حرارت مثال: nothing abated his crusading zeal هیچ چیز اشتیاق و شور و حرارت مبارزه ی او را کاهش نداد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. مطابقت. تطابق. همخوانی 2. شباهت. تشابه. همانندی 3. مکاتبه. نامه نگاری 4. مکاتبات. نامه ها 5. ( ریاضیات ) تناظر

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. عقل. شعور. فهم 2. سرعت انتقال 3. شوخ طبعی. بذله گویی 4. آدم شوخ. بذله گو مثال: Freddy lived by his wits فردی بواسطة بزله گویی و شوخ طبعی هایش دوا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حزبی. جناحی مثال: Factional differences, personal differences, and political differences should definitely not interfere [in your decisions]. اختلاف ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. پر رویی. گستاخی. وقاحت. بی شرمی 2. بی ادبی. بی تربیتی مثال: you must speak to him about his rudeness شما باید درباره بی تربیتی و گستاخی او با او ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. تُن ( هزار کیلوگرم ) مثال: tons of dust hailed down on us {ده ها} تن گرد و غبار روی ما بارید.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترور کردن مثال: terrorists assassinated the president تروریستها رئیس جمهور را ترور کردند

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. وضع. حالت 2. حکومت. دولت 3. کشور. مملکت 4. ایالت 5. ملت 6. درجه. مقام. رتبه 7. تشریفات 8. دولتی 9. رسمی 10. بیان کردن. اظهار داشتن. 2. معین کردن. ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٦

1. قضا. قضاوت. دادرسی 2. صلاحیت قضایی 3. حوزه قضایی 4. اقتدار. قدرت. اختیار مثال: rules obtaining in other jurisdictions قوانین در صلاحیت های قضایی د ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

1. تصاحب ( =خریدن اکثر سهام یک شرکت به منظور کنترل آن ) 2. کنترل 3. کودتا 4. تصرف. اشغال مثال: he engineered a takeover deal

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

به حق مثال: they felt justifiably proud of their achievement آنها به حق احساس غرور از موفقیتشان کردند .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گیاه شناختی. ( مربوط به ) گیاه شناسی مثال: the friends of the Royal Botanic Garden هواداران باغ گیاه شناسی سلطنتی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. سرپرست. مدیر 2. ناظر 3. استاد راهنما مثال: work continued under the guidance of a project supervisor کار زیر {نظر} و راهنمایی یک سرپرست و ناظر پر ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

کلسترول مثال: heart specialists advocate a diet low in cholesterol متخصصین قلب از یک رژیم غذایی کم کلسترول دفاع کردند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( رنگ. گچ. گل و غیره ) مالیدن 2. کثیف کردن با 3. رنگ مالی کردن / 1. نقاشی بد. نقاشی ناشیانه 2. کمی. یک کمی. یک خرده مثال: the dancers were daubed ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. هوش. فراست. ذکاوت. 2. شم. بینش مثال: he allied his racing experience with business acumen

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. بدون ممانعت. بدون رویارویی. بدون درگیری 2. بدون رقیب. بدون مخالف مثال: we submitted an unopposed bid ما یک پیشنهاد مناقصه ی بدون مخالف و رقیب ارائ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: The second [characteristic of a good law] is that it should be unambiguous. دومین مشخصه یک قانون خوب این است که باید شفاف و بدون ابهام باشد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فشار. زور. اجبار. ارعاب مثال: she submitted under duress او در زیر فشار و ارعاب تسلیم شد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. پر جنب و جوش. پر شور و حال 2. اهل حال مثال: long swinging strides پرش های بلند پر شور و حال

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. جامع. همگانی. گسترده. وسیع 2. متنوع. گوناگون 3. آزادمنش. باز 4. کاتولیک مثال: a strict Roman Catholic یک کاتولیک {وابسته به کلیسای} روم محکم و جدی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کشور کنیا مثال: Kenya's striking landscape چشم انداز درخور توجه کنیا

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. پر از. مملو از. آکنده از 2. نگران. مضطرب. دلواپس 3. نگران کننده. دلهره آور

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. مقصر 2. ( حقوقی ) مجرم 3. ( حقوقی ) متهم 4. علت

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سانتیگراد. صد بخشی. سلسیوس مثال: The temperature is 25 Celsius degree. درجه حرارت 25 درجة سانتیگراد است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: The Parliament should serve as a center for spreading and bringing calm and reassurance to the public’s thinking in the country. مجلس باید به ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. تاج گل. حلقه گل 2. ( دود. مه و غیره ) حلقه مثال: the door was decorated with a wreath درب با یک حلقة گل تزئین شده بود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میکروفن مثال: she seized the microphone او میکروفن را قاپید.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قرقره مثال: he threaded the rope through a pulley او طناب را از وسط یک قرقره رد کرد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کشور عثمانی. عثمانی مثال: the Ottoman Empire امپراطوری عثمانی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

چیزی را در ذهن و یاد داشتن مثال: Therefore, the Parliament must always bear in mind its own accountability. بنابراین مجلس باید پاسخگویی و مسئولیت پذ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از این قبیل مثال: This is contrary to the belief of many who imagine that the Parliament [only] issues orders to the government by passing laws and ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. فلفل 2. فلفل دلمه ای 3. فلفل زدن 4. ( عامیانه ) سوراخ سوراخ کردن . آبکش کردن 5. پر کردن از 6. زدن. بصورت رگبار زدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیاده رو. پیاده راه مثال: a walkway bridged the motorway یک پل پیاده رو روی آزاد راه زده شد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کابل کشی مثال About one meter of cabling should be sufficient. حدود یک متر کابل کشی باید کافی باشد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

1. تروریست 2. تروریستی مثال: terrorist cells کانون ها و هسته های تروریستی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. شانه عسل 2. ساختِ لانه زنبوری 3. سوراخ سوراخ کردن. حفره حفره کردن مثال: each cell of the honeycomb هر خانه ی شانه عسل

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. عضله. ماهیچه 2. زور. زور بازو 3. گوشت قورمه مثال: success requires brains as well as brawn موفقیت، به خوبی زور بازو، هوش و ذکاوت هم لازم دارد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. طرز ایستادن. وضع بدن 2. موضع. طرز برخورد مثال: he deliberately affected a republican stance او عمدا تظاهر به یک موضع جمهوری خواهانه می کرد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آشکارا مثال: he was visibly affected by the experience او آشکارا بوسیله این تجربه تحت تاثیر قرار گرفته شده بود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سهم امام {یکی از وجوهات پرداختی واجب در اسلام خمس است. که نیمی از پول خمس خرج فقرای سادات می شود و نیم دیگرِ خمس به عنوان سهم امام هزینه می شود} توض ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وجوهات شرعی{مثل خمس و زکات و فطریه و . . . } مثال: I am very strict about how the Imam's share of the Islamic taxes should be used. من درباره چگونگی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

لاینحل. غیر قابل حل مثال: Or some individuals are faced with an insurmountable problem inside prison. یا برخی از افراد در داخل زندان با یک مشکل لاین ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. مسکونی 2. اقامتی. شبانه روزی 3. مقیم مثال: a residential section of the capital. یک ناحیه ی مسکونیِ پایتخت

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

پاپ ( پیشوای کاتولیکها ) مثال: an audience with the Pope یک اجازه حضور و شرفیابی با پاپ ( پیشوای کاتولیکها )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. کیفری. جزایی 2. کیفر دار. مشمول مجازات 3. ( مالیات و جریمه ) کمرشکن. غیرمنصفانه. ظالمانه مثال: Some researchers believe Wallenberg died in the Gul ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. دادخواهی. اقامه دعوا 2. دعوا. پرونده مثال: in the unhappy event of litigation در واقعه ناگوار دادخواهی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. به صورت نازکی. با لایه های نازکی 2. بصورت نامتراکمی. با پراکندگی کم 3. فاصله دار. با فاصله زیاد. 4. بطور ضعیفی. با حالت خفیفی 5. نسبتا اشکار. با پ ...