پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٢٧٤)

بازدید
٥,٣٥٤
تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( جانور ) سخت پوست مثال: scientists discovered a new way of dating fossil crustaceans دانشمندان راه جدیدی برای تعیین قدمت فسیل سخت پوستان پیدا کردند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. فسیل. سنگواره 2. آدم متحجر 3. فسیلی. سنگواره ای مثال: scientists discovered a new way of dating fossil crustaceans دانشمندان راه جدیدی برای تعیین ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. فاقد حس مسئولیت. وظیفه نشناس 2. غیر مسئول. بدون مسئولیت 3. غیر مسئولانه. بی بند و بار مثال: I consider him irresponsible من او را وظیفه نشناس و غی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. کوچک. کم اهمیت. پیش پا افتاده. جزئی 2. خرد. خرده پا. جزء 3. بیهوده. بی جهت 4. تنگ نظر 5. تنگ نظرانه مثال: they got sucked into petty crime آنها { ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. توطئه 2. تبانی. همدستی 3. تقارن. همزمانی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. مسئولیت. تعهد 2. بدهی. دین. تعهد 3. استعداد. آمادگی 4. مایه دردسر. مصیبت. وبال گردن مثال: a written admission of liability یک اعتراف کتبی از دین و ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. زیاد. فراوان 2. سخاوتمندانه 3. از روی بزرگواری. با بلند نظری

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. چرخش رو به بهبود. بهبود ناگهانی. بهبود 2. افزایش ناگهانی. افزایش 3. جهش

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

1. اعطا 2. امتیاز 3. تسلیم. پذیرش. قبول 4. مصالحه. سازش. توافق 5. تخفیف 6. امتیاز بهره برداری 7. حق بهره برداری مثال: concessions were wrung from the ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. ( کشتی کوچک یا قایق ) کاپیتان 2. ( تیم ) کاپیتان 3. کاپیتان ( تیم یا قایق ) بودن مثال: the skipper gave the order to abandon ship کاپیتان دستور د ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سفالی. سفالین. سرامیک مثال: such ceramics are highly esteemed یک چنین سرامیک هایی خیلی با ارزش هستند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرچم های کوچک اذین بندی مثال: the street was decked with bunting خیابان با پرچم های کوچک آذین بندی، تزئین شده بود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

جلبک ها مثال: There are various kind of algae in the oceans. انواع و اقسام گوناگون و متنوعی از جلبکها در اقیانوسها وجود دارد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. بررسی شده. تحقیق شده. حساب شده 2. مهم. مورد توجه مثال: it was not impulsive, but rather a considered decision آن شتاب زده نبود، بلکه نسبتا یک تصم ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٧

1. تکانشی. ضربه ای 2. ویری. تابع میل آنی 3. نسنجیده. حساب نشده. شتاب زده 4. آنی. بی مقدمه مثال: it was not impulsive, but rather a considered decisio ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. یک ششم 2. ششمی. شماره شش 3. ششمین. ششم مثال: a survey placed the company sixth یک برسی و براورد شرکت را {در رتبه} ششم قرار داد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. آهسته. یواش 2. به اهستگی. به آرامی 3. به تدریج. کم کم. آرام ارام مثال: Hundreds of thousands of people were exterminated, slowly and painfully. ص ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

گِرداله. تخته سنگ مثال: boulders made progress difficult تخته سنگها پیشروی را سخت کردند

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. فراصوت 2. فراصوتی 3. ( مربوط به ) سونوگرافی مثال: pulses of ultrasound تکانه های فراصوتی تکانه های {مربوط به} سونوگرافی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. ( کشتی ) شکستگی. خرد شدگی. توفان زدگی 2. کشتی شکسته. کشتی توفان زده 3. ( اتومبیل ) آهن پاره. آهن مچاله 4. ( ساختمان ) ویرانه. خرابه. 5. ( امید. نق ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. رهن گذاشتن 2. وام مسکن 3. رهن 4. مبلغ رهن مثال: the redemption of the mortgage فک رهن / از گرو در آوردن رهن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

( هزینه ) رسید. سند 2. حواله 3. بن. ژتون. کوپن مثال: the redemption of credit vouchers

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ساکسون 2. ( مربوط به ) ساکسون ها. ساکسونی. ساکسون مثال: the name refers to a Saxon village این اسم به یک روستای {نژاد} ساکسون اشاره دارد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیمه گر مثال: the matter has been referred to my insurers کالا برای بیمه گرهای من فرستاده شد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. کتاب شناسی 2. کتاب نامه مثال: references are given in the bibliography منابع در {قسمت} کتابشناسی/کتاب نامه ارائه شده

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. نشریه 2. روزنامه 3. مجله 4. یادداشت روزانه 6. ( دفتر ) خاطرات 7. ( حسابداری ) دفتر روزانه 8. سرمحور. یاتاقان گرد

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٥

1. اصل. اصیل. حقیقی. واقعی 2. راست. درست. صادق 3. شریف مثال: they left with genuine regret آنها با تاثر واقعی {اینجا را} ترک کردند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از لحاظ اقتصادی 2. با صرفه جویی 3. موجز. بطور موجز مثال: an economically backward country یک کشور از لحاظ اقتصادی عقب مانده

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

حسن تفاهم. رابطه نزدیک مثال: many critics remarked on their rapport بسیاری از منتقدین بر روی حسن تفاهم و رابطه نزدیک شان اظهار نظر کردند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. بی چون و چرا. تردیدناپذیر. مطلق 2. کورکورانه. چشم بسته مثال: unquestioning obedience is required درخواست اطاعت و فرمانبرداری بی چون و چرا و مطلق ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( مربوط به ) مامایی مثال: the resident registrar in obstetrics یک پزشکِ متخصصِ ماماییِ مقیم

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. لَ له. دایه 2. ننه. ننه جون. مثال: His family decided to employ the redoubtable nanny who was going to look after you. خانواده اش تصمیم گرفتند ی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

پارچه ی حوله ای مثال: a toweling robe یک جامه ی بلند {از جنس} پارچه ی حوله ای یک حوله ی سرتاپایی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کشیشی. ( مربوط به ) کشیشان مثال: priestly robes لباس رسمی ( مربوط به ) کشیشان

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. رنگارنگ 2. شاد. پر هیجان. پرشور. شورانگیز 3. دیدنی. تماشایی 4. درخشان. روشن مثال: they lit some colorful rockets آنها چند تا فشفشه ی رنگارنگ روشن ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. تغییر مسیر . تغییر جهت 2. انحراف 3. سرگرمی. وسیله تفریح 4. موجب حواس پرتی. مایه جلب توجه 5. اقدام انحرافی. عمل انحرافی 6. ( نظامی ) عملیات انحرافی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. بی شرمی. وقاحت 2. غرور. تکبر. ادعا مثال: such a declaration savored of immodesty یک چنین اظهار و بیانی بر بی شرمی و وقاحت دلالت می کند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. قافیه 2. سجع 3. شعر 4. قافیه ساختن 5. هم قافیه شدن. هم قافیه بودن مثال: the sonnet's rhyme scheme آرایشِ قافیه ی غزل

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: the sonnet's rhyme scheme آرایشِ قافیه ی غزل

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

با خشونت. با سخت گیری. با سختی. با بی رحمی. با تندی مثال: they tax foreign companies more harshly آنها با سختگیری بیشتری {برای} کمپانی های خارجی ما ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوگرایی. مدرنیسم مثال: a reaction against modernism یک واکنش علیه مدرنیسم و نوگرایی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طرف بحث. طرف دعوا مثال: the reconciliation of the disputants آشتی و توافق طرفین دعوا

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. بنیادی. اساسی 2. جدی. حاد. شدید. سخت مثال: they had to reconcile themselves to drastic losses آنها مجبور شده بودند خودشان را با زیانها و خسارتهای ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشورتی. مشاوره ای مثال: the advisory group's recommendations پیشنهادهای گروه مشورتی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: psychotherapists who are recognized رواندرمانگر هایی که شناخته شده اند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. فناپذیری. میرندگی 2. ( میزان ) مرگ و میر 3. ( بصورت جمع ) تلفات مثال: mortality is related to unemployment levels میزان مرگ و میر به ترازهای بیکار ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

( پیامد و غیره ) ناخواسته مثال: an unintended slight یک بی اعتنایی و تحقیر ناخواسته

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: a monster carp یک ماهی کپور عظیم الجثه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. افسانه ای. اساطیری 2. مشهور. سرشناس مثال: legendary sea monsters هیولاهای افسانه ای و اساطیری دریا

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. دوشیزه وار. دخترانه 2. ملیح. لطیف. ظریف مثال: her maidenly modesty حجب و حیای دخترانه ی او