پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٣٥٩)

بازدید
٦,٩٤٥
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کلسترول مثال: heart specialists advocate a diet low in cholesterol متخصصین قلب از یک رژیم غذایی کم کلسترول دفاع کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. ( رنگ. گچ. گل و غیره ) مالیدن 2. کثیف کردن با 3. رنگ مالی کردن / 1. نقاشی بد. نقاشی ناشیانه 2. کمی. یک کمی. یک خرده مثال: the dancers were daubed ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. هوش. فراست. ذکاوت. 2. شم. بینش مثال: he allied his racing experience with business acumen

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. بدون ممانعت. بدون رویارویی. بدون درگیری 2. بدون رقیب. بدون مخالف مثال: we submitted an unopposed bid ما یک پیشنهاد مناقصه ی بدون مخالف و رقیب ارائ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: The second [characteristic of a good law] is that it should be unambiguous. دومین مشخصه یک قانون خوب این است که باید شفاف و بدون ابهام باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فشار. زور. اجبار. ارعاب مثال: she submitted under duress او در زیر فشار و ارعاب تسلیم شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. پر جنب و جوش. پر شور و حال 2. اهل حال مثال: long swinging strides پرش های بلند پر شور و حال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. جامع. همگانی. گسترده. وسیع 2. متنوع. گوناگون 3. آزادمنش. باز 4. کاتولیک مثال: a strict Roman Catholic یک کاتولیک {وابسته به کلیسای} روم محکم و جدی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کشور کنیا مثال: Kenya's striking landscape چشم انداز درخور توجه کنیا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

1. پر از. مملو از. آکنده از 2. نگران. مضطرب. دلواپس 3. نگران کننده. دلهره آور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

1. مقصر 2. ( حقوقی ) مجرم 3. ( حقوقی ) متهم 4. علت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سانتیگراد. صد بخشی. سلسیوس مثال: The temperature is 25 Celsius degree. درجه حرارت 25 درجة سانتیگراد است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مثال: The Parliament should serve as a center for spreading and bringing calm and reassurance to the public’s thinking in the country. مجلس باید به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. تاج گل. حلقه گل 2. ( دود. مه و غیره ) حلقه مثال: the door was decorated with a wreath درب با یک حلقة گل تزئین شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میکروفن مثال: she seized the microphone او میکروفن را قاپید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قرقره مثال: he threaded the rope through a pulley او طناب را از وسط یک قرقره رد کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کشور عثمانی. عثمانی مثال: the Ottoman Empire امپراطوری عثمانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چیزی را در ذهن و یاد داشتن مثال: Therefore, the Parliament must always bear in mind its own accountability. بنابراین مجلس باید پاسخگویی و مسئولیت پذ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از این قبیل مثال: This is contrary to the belief of many who imagine that the Parliament [only] issues orders to the government by passing laws and ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. فلفل 2. فلفل دلمه ای 3. فلفل زدن 4. ( عامیانه ) سوراخ سوراخ کردن . آبکش کردن 5. پر کردن از 6. زدن. بصورت رگبار زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیاده رو. پیاده راه مثال: a walkway bridged the motorway یک پل پیاده رو روی آزاد راه زده شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کابل کشی مثال About one meter of cabling should be sufficient. حدود یک متر کابل کشی باید کافی باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

1. تروریست 2. تروریستی مثال: terrorist cells کانون ها و هسته های تروریستی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. شانه عسل 2. ساختِ لانه زنبوری 3. سوراخ سوراخ کردن. حفره حفره کردن مثال: each cell of the honeycomb هر خانه ی شانه عسل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. عضله. ماهیچه 2. زور. زور بازو 3. گوشت قورمه مثال: success requires brains as well as brawn موفقیت، به خوبی زور بازو، هوش و ذکاوت هم لازم دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. طرز ایستادن. وضع بدن 2. موضع. طرز برخورد مثال: he deliberately affected a republican stance او عمدا تظاهر به یک موضع جمهوری خواهانه می کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آشکارا مثال: he was visibly affected by the experience او آشکارا بوسیله این تجربه تحت تاثیر قرار گرفته شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سهم امام {یکی از وجوهات پرداختی واجب در اسلام خمس است. که نیمی از پول خمس خرج فقرای سادات می شود و نیم دیگرِ خمس به عنوان سهم امام هزینه می شود} توض ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وجوهات شرعی{مثل خمس و زکات و فطریه و . . . } مثال: I am very strict about how the Imam's share of the Islamic taxes should be used. من درباره چگونگی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

لاینحل. غیر قابل حل مثال: Or some individuals are faced with an insurmountable problem inside prison. یا برخی از افراد در داخل زندان با یک مشکل لاین ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. مسکونی 2. اقامتی. شبانه روزی 3. مقیم مثال: a residential section of the capital. یک ناحیه ی مسکونیِ پایتخت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پاپ ( پیشوای کاتولیکها ) مثال: an audience with the Pope یک اجازه حضور و شرفیابی با پاپ ( پیشوای کاتولیکها )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. کیفری. جزایی 2. کیفر دار. مشمول مجازات 3. ( مالیات و جریمه ) کمرشکن. غیرمنصفانه. ظالمانه مثال: Some researchers believe Wallenberg died in the Gul ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. دادخواهی. اقامه دعوا 2. دعوا. پرونده مثال: in the unhappy event of litigation در واقعه ناگوار دادخواهی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. به صورت نازکی. با لایه های نازکی 2. بصورت نامتراکمی. با پراکندگی کم 3. فاصله دار. با فاصله زیاد. 4. بطور ضعیفی. با حالت خفیفی 5. نسبتا اشکار. با پ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کیک خشکبار یا کیک میوه {کیکی که تقریبا معادل کیک کماج است} مثال: a slice of fruitcake یک برش و تکه از کیک خشکبار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قاطعیت مثال: These challenges often lead to judgments and rulings lacking in strength and decisiveness. این چالش ها اغلب رای ها و احکام را به سمت ع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مطلوب مثال: One of the main obstacles preventing the Judiciary from reaching its desired position is the abundance of cases, which puts pressure on j ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. خفه کردن 2. خفه شدن 3. احساس خفگی کردن 4. سرکوب کردن 5. قوردت دادن. فرو خوردن

پیشنهاد
٠

سازمان بازرسی کل مثال: The reports and complaints received by the General Inspection Office, which have increased rather than decreased, are another ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دادگاه بدوی مثال: The reversal of lower court rulings must be reduced. نقض آراءِ دادگاه های بدوی بایستی کم بشود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دادگاه تجدیدنظر. دادگاه استیناف مثال: I have repeatedly emphasized that when a court convenes, judges attend to a case, they issue a verdict, and the ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. محترم. آبرومند 2. محترمانه. آبرومندانه 3. شایسته. معقول. مناسب. به قاعده 4. درست. بجا 5. با نزاکت. مودبانه 6. پوشیده. لباس پوشیده 7. خوب مثال: he' ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خزه مثال: the gravel was carpeted in moss سنگ ریزه ها با خزه پوشیده شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. ادویه 2. طعم. مزه. چاشنی. رنگ و بو 3. ادویه زدن به. چاشنی زدن به مثال: he was shopping for spices او برای خرید ادویه جات رفته بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کنسرتو. قطعه موسیقی مثال: their performance of Mozart's concerto in E flat اجرای کنسرتو و قطعه موسیقی موزارتِ آنها در سکوی �E�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. خفه . دم کرده 2. ( بینی ) گرفته 3. بدخلق. عنق 4. نازک نارنجی 5. کسل کننده. خشک. بی روح مثال: Peter was a rather stuffy individual پیتر یک آدم نس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. قالب ریزی. قالب گیری. ریخته گری 2. شکل گیری. شکل دهی 3. حاشیه تزئینی. زنجیره تزئینی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. اشتباه. اشتباهی. نادرست. غلط 2. غلط درک شده. مورد سوء تفاهم واقع شده 3. در اشتباه 4. نابجا. بی جهت مثال: a case of mistaken identity یک موردِ ( ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. مجروح. مصدوم 2. آسیب دیده. صدمه خورده 3. آزرده. حاکی از رنجیدگی مثال: doctors were ministering to the injured دکترها در حال کمک و خدمت کردن به مصد ...