پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٣٥٩)

بازدید
٦,٩٣٧
تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. دل مشغولی. اشتغال ذهن 2. مشغله ذهنی. نگرانی. گرفتاری 3. ( روان شناسی ) وسواس فکری مثال:

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کارآموز مثال: About 10% of trainees fail to make the grade تقریبا ده درصد از کارآموزها در بدست آوردن استانداردهای {مهارتی} لازم رد می شوند.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: the colors grade into one another رنگها در همدیگر آمیختند.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نظارت. سرپرستی. اداره مثال: under supervision تحت نظارت

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( کامپیوتر و ماشین تحریر ) صفحه کلید 2. ( پیانو و غیره ) ردیف ِ کلاویه ها. ردیفِ شست ها / 1. با صفحه کلید کار کردن. 2. ( کامپیوتر. اطلاعات ) وارد ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

مثال: What Imam Khomeini predicted about the future of Palestine some 50 years ago or more is gradually unfolding today. آنچه امام خمینی درباره آیند ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: First, disconnect the boiler from the water mains اول مخزن را از شاه لوله های آب جدا کن.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. قطع کردن 2. از هم جدا کردن. باز کردن 3. از برق کشیدن 4. ( ارتباط تلفن ) قطع کردن مثال: First, disconnect the boiler from the water mains اول مخزن ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. موزائیک. معرق کاری 2. موزاییکی. معرق کاری شده مثال: a mosaic graced the floor یک موزائیک کف اتاق را مزین کرده بود. Mosaic ( مربوط به ) موسی. مو ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. نگاه. حالت 2. نما. ظاهر. سر و وضع 3. قیافه. چهره 4. مُد / 1. نگاه کردن. نگریستن 2. به نظر آمدن 3. توجه کردن 4. دنبال ( چیزی ) گشتن / نگاه کن! ببین!

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. دستپاچه. خجالت زده. عجولانه 2. کمرو. خجالتی. خجول 3. بزدل. ترسو 4. رام. سر به راه. بره

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: The weekend seemed to be over in a flash تعطیلات اخر هفته به نظر خیلی سریع و مثل برق سپری شد.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: The martyrdom of our President and his entourage has repercussions both domestically and internationally, and it’s one of the most significant ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: The martyrdom of our President and his entourage has repercussions both domestically and internationally, and it’s one of the most significant ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: a flash sports car. یک ماشین اسپرت پر زرق و برق

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: racing cars flashed past اتومبیل های مسابقه ای به سرعت برق گذشتند.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. گوناگون. متنوع. مختلف 2. متغیر. بی ثبات مثال: the birds feed on a varied diet این پرندگان در یک رژیم غذای متنوع تغذیه می کنند.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: Thank goodness nobody saw me خدا رو شکر کسی من رو ندید. خیلی خوشحالم که کسی من رو ندید. خیالم راحت شد که کسی من را ندید.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

مثال: One is the issue of Palestine, which is at the forefront of global issues today. یکی موضوع فلسطین است که در صدر موضوعات جهانی امروز قرار دارد.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

جنگ افزار مثال: a Marine tricked out in World War II kit and weaponry یک تفنگدار دریایی در جنگ جهانی دوم {که} ملبس به وسایل انفرادی و جنگ افزار شده ب ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

مثال: Today, I would like to share a few words with you from the viewpoint of Imam [Khomeini] regarding two important issues that have taken place si ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. کیف. جعبه ( وسایل ) 2. وسائل. لوازم 3. کیت ( =مجموعه قطعات یک اسباب یا دستگاه به صورت مونتاژ نشده ) 4. ( نظامی ) وسایل انفرادی. وسایل شخصی 5. تجهی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناخن مثال: he sat biting his fingernails, a trick of his when he was excited او نشسته بود و ناخن هایش را می جوید. یک عادت خاصِ خودش وقتی که هیجان زد ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: All praise is due to God, Lord of the Worlds, and peace and greetings be upon our Master and our Prophet, Abul Qasim al - Mustafa, Muhammad, an ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: This ceremony was held in the Mausoleum of Imam Khomeini on June 3, 2024. این مراسم در آرامگاه و مرقد امام خمینی در ۳ ژوئن سال ۲۰۲۴ برگزار شده ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: I am writing this letter to the young people whose awakened conscience has moved them to defend the oppressed women and children of Gaza. من ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. حک شده 2. تراشیده ( شده ) مثال: a graven image یک تمثال تراشیده شده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. فلاندری 2. زبان فلاندری مثال: he is descended from a Flemish family او از نسل و تبار یک خانواده فلاندری است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. دانشجوی دانشکده افسری یا پلیس 2. کارآموز 3. پسر کوچکتر. برادر کوچکتر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

1. نشان دادن. نمایش 2. نشان دادن طرز کار ( چیزی ) 3. اثبات 4. دلیل. گواه 5. ابراز. بیان 6. تظاهرات. راه پیمایی مثال: There have been demonstrations o ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مغرور. متکبر. افاده ای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. پس دادن. بازپرداخت کردن 2. جبران کردن. تلافی کردن مثال: I can't repay you for what you did for me. من نمی توانم آنچه که شما برایم انجام دادید را ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. همیشه. برای همیشه. تا ابد. جاودانه 2. ( مجازی ) ساعتها. سالها. صبح تا شب. یک عمر. یک قرن 3. یکریز. مدام. مکرر. هَمَش. هِی. بیست و چهار ساعته 4. زن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شورش. ناآرامی مثال: In 2001, the uprising escalated into an armed conflict. در سال ۲۰۰۱ شورش و ناآرامی به یک درگیری مسلحانه بالا گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وردنه مثال: crush the biscuits with a rolling pin بیسکوییت ها را با یک وردنه خرد کن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. چمن 2. تکه یا قطعه چمن 3. مسابقه اسب دوانی 4. پیست اسب دوانی 5. قلمرو. سرزمین. ناحیه. منطقه 6. چمن کاری کردن مثال: a flock of sheep were cropping ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. سوار. سوارکار 2. الحاقیه 3. تبصره 4. شرح. توضیح. توصیه مثال: a rider's crop یک تازیانه ی سوارکار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. ( زمین ) غرق اب. خیسِ آب. سیراب 2. ( قایق و غیره ) اب گرفته. پر از آب مثال: a waterlogged course یک زمین بازی خیس ِ آب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ورزشگاه. استادیوم مثال: the company contracted to rebuild the stadium شرکت قرارداد بست استادیوم را از نو بسازد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. از نو ساختن 2. مرمت کردن. 3. تعمیر کردن مثال: the company contracted to rebuild the stadium شرکت قرارداد بست استادیوم را از نو بسازد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. انتشارات. حرفه انتشارات. کار نشر 2. انتشاراتی مثال: a publishing concern یک شرکت انتشاراتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سازماندهی کردن مثال: The situation deteriorated to the point where Mohammad Reza Pahlavi had to appeal to the US and the British to orchestrate a cou ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

تا جایی که مثال: The situation deteriorated to the point where Mohammad Reza Pahlavi had to appeal to the US and the British to orchestrate a coup d' ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

1. برای 2. به منظور. به خاطرِ . به علتِ 3. مالِ. متعلق به 4. به مقصدِ. عازمِ 5. به سوی. به طرف 6. به جای. در عوضِ 7. از طرفِ 8. در ازایِ. در مقابلِ 9 ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مثال: When one listens to the opinions of various people from different walks of life, one is amazed by the abundance of new ideas, new thoughts, an ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

1. تراشیدن. زدودن 2. خراشیدن. خط انداختن 3. مالیدن. تماس پیدا کردن 4. جمع و جور کردن. به زحمت فراهم کردن 5. جیرجیر صدا کردن / 1. تراش 2. خراش. خراشید ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. متعصب. افراطی. جزمی. متحجر 2. تعصب امیز. توام با تعصب 3. پر و پا قرص مثال: the show soon gathered a fanatical following

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مثال: knick - knacks she had gathered over the years خرت و پرت ها و زلم زیمبو هایی که او در طول سالها جمع آوری کرده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موقتا. بطور موقت مثال: Several of the airline's planes are temporarily out of commission and undergoing safety checks. هواپیماهای چندین شرکت هواپیما ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اشک / 1. پاره کردن. دریدن. جر دادن 2. پاره پاره کردن 3. در هم کوبیدن. خراب کردن 4. دل کندن. بریدن 5. از هم گسیختن 6. کندن. ور آوردن 7. پاره شدن. جر خ ...