پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٥,٦٠٢)

بازدید
٢,٢٢٠
تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. امپریالیست ۲. امپریالیستی مثال: I mean can you engage in a conversation with that kind of woman without seeming kind of cultural imperialist. من ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. تیک تیک ۲. لحظه. آن، دقیقه ۳. تیک = ( نام علامت تیک ) ۴. تیک تیک کردن ۵. ( وقت ) سپری کردن. گذراندن ۶. لِک و لِک کردن ۷. تیک زدن. با علامت تیک مشخ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. ( بطری ) باز کردن ۲. ( بشکه ) شیر گذاشتن. سوراخ کردن ۳. مطرح کردن. عنوان کردن. در میان گذاشتن با مثال: Well, I think I tried to broach this in a s ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. به خواست خود. به میل خود. داوطلبانه ۲. به طور رایگان. به طور خیریه مثال: I think we should be free to voluntarily do whatever we want من فکر می کن ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

برقه. پوشیه. حجاب مثال: Especially when it’s 50 degree out and you are wearing a full burqa. بخصوص وقتی بیرون ۵۰ درجه {گرم} است و شما یک پوشیه و حجا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. غنا. پری. پر مایگی ۲. حاصلخیزی. باروری ۳. ثروت. ثروتمندی مثال: How you would like to think of the world, balancing moral progress with richness چ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

به طور اجتناب ناپذیری. الزاما. ناگزیر. ناچار مثال: We are inevitably going to converge on that fact space. ما بطور اجتناب ناپذیری داریم می رویم {به ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. بازجویی کردن. بازپرسی کردن ۲. سوال کردن مثال: We can interrogate them. ما می توانیم از آنها بازجویی کنیم.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. از روی محبت. با مهربانی ۲. از روی عشق مثال: I hugged him lovingly each time when he asked me the same question again and again. من هر بار که او س ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. وجد. شور. شعف. سرخوشی. سرمستی ۲. خلسه. جذبه. از خود بیخود شدگی ۳. ( مجازی ) جنون مثال: Not one man feeling ecstasy and then blowing himself up on ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. خارش ۲. بیماری پوستی خارشی {مخصوصا گری} ۳. میل وافر. بی قراری. بی تابی ۴. خاریدن. احساس خارش کردن. ۵. بی تاب بودن. بی قرار بودن مثال: My wool swea ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با فصاحت. روان. به راحتی. با سهولت مثال: Can you use all of them fluently? آیا می توانید از همه آنها با سهولت و روان استفاده کنید؟

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

اسم مفعول فعل speak ۱. گفتاری ۲. ( در ترکیب ) – زبان مثال: Language is a system of communication. It uses written and spoken forms زبان یک سیستم ارت ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوآموز و مبتدی. کارآموز. دانش آموز. شاگرد مثال: Interestingly, English has fewer native speakers than Chinese, but there are about one billion learne ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. آرایش. ترتیب ۲. ( زبان شناسی ) هم نشینی ۳. ( کلمات ) ترکیب مثال: A collocation is two or more words that often go together. Collocations tell us w ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

( دستور زبان ) بند موصولی مثال: Tell your teacher how ‘relative clauses’ are made به معلم خودتان بگویید بندهای موصولی چگونه درست شده اند.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توربین مثال: One wind turbine can produce enough electricity to power 300 homes. یک توربین بادی می تواند الکتریسیته کافی برای بکار انداختن ۳۰۰ خانه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. متعهد ۲. ( کامپیوتر ) اختصاصی مثال: Not surprisingly, he was regarded as a dedicated physician. جای شگفتی نیست که به او به عنوان یک پزشک متعهد نگ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. که با آن. که از طریق آن ۲. که به استناد آن ۳. به موجب آن مثال: Question generation is a reading comprehension strategy whereby readers ask and ans ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بعد از میلاد. میلادی. Anno Domini: Used after a date to show that it is after the birth of Christ. بعد از یک تاریخ استفاده می شود برای نشان دادن زم ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. ریز موج. مایکروویو ۲. ( اجاق ) مایکروویو مثال: Microwave oven also was invented during a scientist’s experiment on energy. اجاق مایکروویو هم در خ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. نقطه مقابل. ضد. عکس. ۲. تقابل. تضاد ۳. برابرنهاد. برابرنهاده. آنتی تز مثال: She is slim and shy - the very antithesis of her sister. او لاغر و خج ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استراق سمع کردن. گوش ایستادن مثال: Be careful! He is eavesdropping. مراقب باش! او دارد استراق سمع می کند.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غیر قابل تصور. باور نکردنی. ناممکن مثال: It would be unthinkable to ask him to do that. این غیر قابل تصور و ناممکن است که از او بخواهید که این کار ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

پایداری مثال: Have I underestimated the importance of sustainability? آیا من اهمیت پایداری را دست کم گرفتم؟

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. از لحاظ بالینی. به طور بالینی ۲. با سردی. با خونسردی. بدون احساس مثال: It has been clinically proved that it is better to stretch the tight muscle ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. اتفاقی. تصادفی. شانسی ۲. مبارک. میمون. خوب ۳. حُسن اتفاق مثال: It was simply fortuitous that the two scientists were seated next to each other. و ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مولکولی مثال: Molecular biology زیست شناسی مولکولی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

( دستور زبان ) قید تاکیدی مثال: Much and many are both intensifiers. �much� و �many� هر دو قیدهای تاکیدی هستند.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خواهرانه مثال: Sisterly love عشق خواهرانه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. پدرانه ۲. مهربان مثال: I'd like to give you some fatherly advice. من دوست دارم چند تا توصیه پدرانه بهت بکنم.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. مادی ۲. دنیوی ۳. نفسانی. ۴ دنیا دوست ۵. پخته. با تجربه. دنیا دیده ۶. جهانی ( موردی برای آن یافت نشد ) worldly wealth ثروت دنیوی worldly fame شه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. شاهانه. شاهوار ۲. سلطنتی مثال: The boy was not fit for his kingly office. آن پسر برای دفتر شاهانه اش مناسب نبود.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( حشرات و غیره ) بی بال مثال: ants are usually wingless but they develop wings when they reproduce. مورچه ها معمولا بی بال هستند اما آنها بالهایشان ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. نی ( قلم خوشنویسی ) ۲. حصیر ۳. عصا. چوب دستی ۴. ترکه. چوب ۵. چوب بست. پایه ۶. تنبیه. کتک ۷. حصیری ۸. زدن. کتک زدن. تنبیه کردن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

فوق انسانی. ابر انسانی. ابر انسان مثال: Have you ever thought of superhuman? تا به حال به یک ابر انسان فکر کرده اید؟ What abilities would you like to ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ابوعلی سینا مثال: Avicenna is a famous Iranian scientist. ابوعلی سینا یک دانشمند معروف ایرانی است.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. ارتعاش. لرزش ۲. نوسان ۳. ( بصورت جمع، عامیانه ) احساس. حال و هوا مثال: Like other aids, it converts sounds into vibrations and transmits them dire ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

( در رایانه ) مرورگر مثال: An online dictionary is one that is available on the Internet or World Wide Web and is accessed through a Web browser usi ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تپه ی مورچه مثال: Ants are found everywhere in the world. They make their home in buildings, gardens, etc. They live in anthills. مورچه ها در همه جا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

۱. اظهار تعجب. ابراز شگفتی ۲. تعجب. شگفتی. ۳. فریاد. بانگ ۴. هشدار. مثال: Remember that sentences in a paragraph start with a capital letter and end ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. با صراحت. صریح. بی پرده ۲. درست. با صداقت

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. با فصاحت. با بلاغت ۲. بطور آشکاری. به وضوح مثال: She speaks eloquently about her art. او با فصاحت درباره هنرش صحبت می کند.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هزاران سال مثال: They have evolved over millennia. آنها بیش از هزاران سال تکامل یافته بودند.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

بهینه کردن. بهینه ساختن مثل: We need to optimize our use of the existing technology. ما نیاز داریم استفاده از تکنولوژی موجود را بهینه کنیم.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طراحی مجدد کردن، سر و صورت ظاهری دادن به مثال: The second step is to redesign the school system گام دوم این است که سیستم مدرسه را مجدد طراحی کنیم.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

تقریبا. در همین حدود / یا اینکه مثال: I'm expecting about fifteen or so people at the meeting. من انتظار تقریبا پانزده نفر، در همین حدود را، در جلسه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. الوهیت. ربانیت. ربوبیت. خدایی ۲. اله. الهه. خدا ۳. الهیات مثال: there is a divinity that shapes our ends خدایی هست که عاقبت ما را تعیین می کند. s ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. بیش از اندازه ۲. زیاد. خیلی مثال: Her overly polite manner made me suspicious. رفتار ِ بیش از اندازه مودبانه او من را مشکوک کرد.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. آدم درنده خو. حیوان صفت. سبع ۲. وحشیانه. حیوانی. درنده خویانه مثال: The waitress was being harassed by a bunch of yahoos sitting at the bar. مستخ ...