incomparable

/ˌɪnˈkɑːmpərəbl̩//ɪnˈkɒmprəbl̩/

معنی: لطیف، بی مانند، بی نظیر، غیر قابل مقایسه، غیر قابل قیاس، بی همتا، بی رقیب
معانی دیگر: قیاس ناپذیر، ناهمسنج پذیر، یکتا، بی تا، منحصر به فرد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: incomparably (adv.), incomparability (n.), incomparableness (n.)
(1) تعریف: having no equal; unsurpassed.
مترادف: matchless, nonpareil, peerless, unparalleled, unrivaled, unsurpassed
مشابه: exceptional, extraordinary, inimitable, preeminent, superlative, supreme, surpassing, transcendent, unapproachable, unique

- This recording of the aria has been called incomparable by the music critics.
[ترجمه گوگل] این ضبط آریا توسط منتقدان موسیقی بی نظیر خوانده شده است
[ترجمه ترگمان] این ضبط آریا از نظر منتقدان موسیقی بی نظیر بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Even as a child, Mozart had an incomparable talent.
[ترجمه گوگل] موتزارت حتی در کودکی استعداد بی نظیری داشت
[ترجمه ترگمان] حتی به عنوان یک کودک، موتزارت یک استعداد بی نظیر داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not suitable for comparison; dissimilar.
مترادف: different, dissimilar, unlike
متضاد: comparable, equivalent
مشابه: unequal

جمله های نمونه

1. incomparable skill
مهارت بی مانند

2. love is incomparable with money
عشق و پول با هم غیرقابل مقایسه هستند.

3. His talent is incomparable with mine.
[ترجمه گوگل]استعداد او با من قابل مقایسه نیست
[ترجمه ترگمان]استعداد او بی نظیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Friday, January 2 the incomparable singer / songwriter Miss Lavelle White takes the stage.
[ترجمه گوگل]جمعه، 2 ژانویه، خواننده / ترانه سرای بی نظیر خانم لاول وایت روی صحنه می رود
[ترجمه ترگمان]روز جمعه، ۲ ژانویه، دوشیزه Lavelle وایت خواننده و ترانه بی نظیر در صحنه حاضر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The cuisine is incomparable and the cellars are treasure houses of vintage after vintage of superb wines.
[ترجمه گوگل]آشپزی غیرقابل قیاس است و سرداب‌ها گنجینه‌ای از شراب‌های قدیمی هستند
[ترجمه ترگمان]این غذاها بی نظیر هستند و زیرزمین، treasure از شراب انگور پس از شراب عالی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She is incomparable and in business terms she is perfect.
[ترجمه گوگل]او غیرقابل مقایسه است و از نظر تجاری او کامل است
[ترجمه ترگمان]او بی نظیر است و در شرایط کاری کامل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His singing voice is incomparable.
[ترجمه گوگل]صدای آواز او قابل مقایسه نیست
[ترجمه ترگمان]صدای آواز او بی نظیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Shape like tiger, white, fierce and incomparable, so become a distinguished symbol.
[ترجمه گوگل]شکلی مانند ببر، سفید، خشن و غیرقابل مقایسه داشته باشید، پس به نمادی متمایز تبدیل شوید
[ترجمه ترگمان]شکل ببر، سفید، درنده و بی نظیر، بنابراین نماد برجسته ای تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But don't fear self-deceiving stupid. His incomparable pleasure.
[ترجمه گوگل]اما احمق از خودفریبی نترسید لذت بی نظیر او
[ترجمه ترگمان]اما از خود بی خود نشو لذت بی نظیری که داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Website author the also exactly be her incomparable art charm and oriency artistic image gasping in admiration of being.
[ترجمه گوگل]نویسنده وب سایت نیز دقیقاً جذابیت هنری بی‌نظیر و تصویر هنری اوست که در تحسین وجود نفس نفس می‌زند
[ترجمه ترگمان]نویسنده وب سایت نیز همان جذابیت هنری بی نظیر و تصویر هنری oriency را دارد که در تحسین از بودن به نفس نفس افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is both her incomparable strength and her ultimate limitation.
[ترجمه گوگل]این هم قدرت غیرقابل مقایسه و هم محدودیت نهایی اوست
[ترجمه ترگمان]این هم قدرت بی نظیر او و هم محدودیت نهایی اوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Though incomparable in scale with the two world wars, the Korean War was the first hot war during the cold-war period, and was also one of the severest conflicts between the East and the West.
[ترجمه گوگل]اگرچه در مقیاس با دو جنگ جهانی قابل مقایسه نیست، اما جنگ کره اولین جنگ داغ در طول دوره جنگ سرد بود و همچنین یکی از شدیدترین درگیری ها بین شرق و غرب بود
[ترجمه ترگمان]جنگ کره با اینکه در مقایسه با دو جنگ جهانی بی نظیر بود، اولین جنگ گرم در طول دوران جنگ سرد بود و یکی از سخت ترین نبردها بین شرق و غرب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Parallel processing possesses incomparable superiority relative to traditional sequential processing.
[ترجمه محمد رضا علم طلب] پردازش موازی برتری بی نظیر نسبت به پردازش متوالی دارد.
|
[ترجمه گوگل]پردازش موازی نسبت به پردازش متوالی سنتی برتری غیر قابل مقایسه ای دارد
[ترجمه ترگمان]پردازش موازی دارای برتری بی نظیر نسبت به پردازش سنتی سنتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was a performance of incomparable brilliance.
[ترجمه گوگل]عملکردی با درخشش بی نظیر بود
[ترجمه ترگمان]این یک نمایش درخشندگی بی نظیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لطیف (صفت)
fine, delicate, tender, gentle, soft, subtle, rare, fair, elegant, benignant, benign, fragile, tenuous, refined, precious, volatile, gossamer, incomparable

بی مانند (صفت)
unique, inapproachable, unparalleled, unprecedented, inimitable, incomparable, unexampled

بی نظیر (صفت)
unique, inapproachable, unparalleled, unprecedented, inimitable, incomparable, unrivaled, unbeatable, nonpareil, unexampled

غیر قابل مقایسه (صفت)
incomparable

غیر قابل قیاس (صفت)
incomparable

بی همتا (صفت)
unique, unparalleled, incomparable, unrivaled, unbeatable, unmatched, matchless, peerless, nonpareil, unexampled

بی رقیب (صفت)
inimitable, incomparable, unrivaled

تخصصی

[ریاضیات] ناهمسنجیدنی، قیاس ناپذیر، ناسنجیدنی، بی قیاس

انگلیسی به انگلیسی

• cannot be compared, dissimilar; matchless, unequalled, unparalleled
something that is incomparable is very good or great in degree; a formal word.

پیشنهاد کاربران

beyond/without compare
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : incomparability
✅️ صفت ( adjective ) : incomparable
✅️ قید ( adverb ) : incomparably
منحصر به فرد syn:unique

بپرس