پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٥,٦٠٢)

بازدید
٢,٢٢٠
تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. پارلمان. مجلس شورا 2. پارلمان بریتانیا مثال: a coup attempt by a group within the parliament یک قصد کودتا بوسیله جمعی در داخل پارلمان

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ضربه کاری. اقدام قاطع 2. موفقیت. پیروزی 3. کودتا مثال: He was accused of being the main instigator of the coup. او متهم بود به اینکه عامل اصلی تح ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. محکوم کردن. به باد انتقاد گرفتن 2. خبر دادن. معرفی کردن 3. لغو کردن. باطل اعلام کردن مثال: this offer was denounced as a bluff این پیشنهاد خبر از ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. آرام. رام. سربراه. بردبار 2. تسلیم. مطیع

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. جر و بحث. بگومگو. مشاجره. مناقشه 2. اختلاف نظر. اختلاف مثال: his reign has been blemished by controversy

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غده. دشمل. تومور مثال: a benign tumor یک تومور خوش خیم

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. تکنولوژی 2. فن آوری. فن شناسی. دانش فنی 3. علم کاربسته. فن 4. روش فنی 5. افزار سازی 6. اصطلاحات فنی مثال: the system uses existing technology as i ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. ادب. نزاکت 2. احترام 3. ملاحظه 4. لطف. مرحمت

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. جذبه. کشش 2. حیله 3. دام. تله 4. طمع 5. طعمه 6. مرغ دام 7. اغوا کردن. از راه بدر کردن. وسوسه کردن. کشاندن 8. به دام انداختن مثال: was she the bait ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( پزشکی ) زهرابه. سم مثال: most toxins carry warnings اغلب سموم اخطارها را درج می کنند.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. مسکن 2. خانه سازی 3. بدنه. محفظه مثال: today's paper carried an article on housing policy روزنامة امروز یک مقاله دربارة خط مشی خانه سازی و مسکن م ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قایق تفریحی. قایق پارویی کوچک مثال: the dinghy can carry the weight of the baggage قایق تفریحی می تواند سنگینی این چمدان را تحمل بکند.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. سنگ فرش 2. کف سازی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

یادبود مثال: This is a commemorative stone این یک لوح یادبود است.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. گوساله 2. چرم 3. عضله ی پشت ساق پا. نرمه ی ساق پا مثال: Sheedy has shaken off a calf injury �شیدی� از آسیبِ عضله پشت ساق پایش بهبود یافته است. Sh ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راننده مثال: careless motorists راننده های بی احتیاط

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرمانده کل قوا مثال: in his capacity as Commander - in - Chief در مقام و سمتش به عنوان فرمانده کل قوا

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. جهانی 2. در سرتاسر جهان مثال: the show will be broadcast worldwide نمایش در سرتاسر جهان پخش خواهد شد. a monolithic worldwide movement. یک جنبش ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

بروشور. دفترچه راهنما مثال: this brochure is well worth a browse این دفترچه راهنما به اندازه ی یک گشتن و تورق کردن خوب است.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. ( روانشناسی ) خود. من 2. شخصیت 3. غرور. عزت نفس 4. خودخواهی. خودپرستی. منیت مثال: Eric's ego was bruised شخصیت و عزت نفس اریک جریحه دار شده بود.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. رنجش . نارضایی 2. خشم. عصبانیت مثال: he bridled his indignation او خشم اش را کنترل کرد.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مزامیر. زبور {داوود} مثال: Certainly we wrote in the Psalms, after the Torah همانا ما بعد از تورات در زبور هم نوشتیم. �وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّب ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( مذهبی ) سرود. مزمور مثال: the choir chanted Psalm 118 دسته سرایندگان سرود{مذهبی} 118 را خواندند.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوش نوا. خوش اهنگ. ملیح ، دلپذیر، داراى ملودى مثال: the melodious chant of children آواز خوانی ملیح و دلنشین از بچه ها

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سحرآمیز. جادویی. افسونی مثال: magical charms طلسم های سحر آمیز و جادویی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

بحث. مباحثه. گفتگو مثال: a debating chamber یک تالار بحث و گفتگو

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. صدور. پخش. انتشار 2. خروج. برون ریزی 3. ( فیزیک ) گسیل 4. انزال 5. منی 6. آلایندگی مثال: the campaign to reduce vehicle emissions یک پویش برای کا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. پر فراز و نشیب 2. پیچازی. چهارخانه. شطرنجی مثال: a chequered career یک مسیر پر فراز و نشیب

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سفارش پستی مثال: a mail order catalogue یک کاتالوگ سفارش پستی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عشای ربانی مثال: the celebration of the Eucharist بزرگداشت و تجلیل عشای ربانی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. مدیره ( بیمارستان ) . سرپرستار 2. ( شبانه روزی و غیره ) خانم ناظم 3. زن موقر. زن جاافتاده مثال: the matron had a large chest سرپرستار قفسه ی سینه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. دور. نوبت 2. دوره تصدی 3. دوره فعالیت مثال: the elections gave him his new innings این انتخابات ها دوره تصدی جدیدش را به او داد.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناودان. مثال: the guttering was choked with leaves ناودان با برگها مسدود شده بود.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جنگل استوایی. جنگل بارانی مثال: they chopped down large areas of rainforest آنها مناطق وسیعی از جنگل بارانی را بریدند.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( کشتی ) پروانه 2. ( هواپیما ) ملخ مثال: the propellers churned up the water پروانه های کشتی آب را زیر و رو کرد.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. کنسرت 2. هماهنگی. توافق مثال: the event will climax with a concert این رویداد با یک کنسرت به اوج خود خواهد رسید.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قلعه ( نظامی ) . دژ. برج و بارو مثال: a fort built to defend Ireland یک قلعه و دژ نظامی برای دفاع از ایرلند ساخته شد.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. هوانوردی 2. ( صنعت ) هواپیماسازی 3. هوانیروز مثال: civil aviation هوانوردی غیر نظامی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. دستگاه ساب. دستگاه سنگ زنی. سنباده زن 2. دستگاه ماسه پاش. شن پاش مثال: the sander is clamped on to the workbench دستگاه ساب با بست به میز کار وصل ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. بلور 2. ( ظروف ) کریستال 3. شیشه ساعت 4. بلوری. بلورین 5. شفاف. روشن مثال: the crystal clarity of the water شفافی بلورین آب

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( وسیله ) بادنما 2. آدم دمدمی 3. چیز متغیر مثال: a steeple crowned by a gilded weathercock بر فراز برج کلیسا یک بادنمای طلاکاری شده قرار داشت.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. طلاکاری شده. زر اندود. تذهیب شده 2. اعیان. ثروتمند مثال: a steeple crowned by a gilded weathercock بر فراز برج کلیسا یک بادنمای طلاکاری شده قرار ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. برج مناره دار 2. برج کلیسا. برج ناقوس مثال: a steeple crowned by a gilded weathercock بر فراز برج کلیسا با یک بادنمای طلاکاری شده قرار داشت.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. لانه. کنام 2. مخفیگاه 3. پاتوق 4. گوشه دنج. خلوتگاه مثال: David was closeted in his den دیوید در مخفیگاه خودش پنهان شده بود.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. اداری 2. دیوان سالاری 3. خشک. مقرراتی 4. ( مستلزم ) کاغذبازی مثال: bureaucratic clowns مقلدین خشک و مقرراتی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

تماشاچی. تماشاگر مثال: a cluster of spectators دسته ای از تماشاگران The craven spectators did nothing to help the defenseless victim. تماشاگران ت ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صرفا. کاملا مثال: responses based purely on emotion پاسخ ها کاملا بر اساس هیجان استوار شده بود.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کشیش ساده مثال: his engagement as a curate استخدام او به عنوان یک کشیش ساده

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

کنایه مثال: a coarse innuendo یک کنایه ی بی ادبانه و زشت

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. بزرگ. عظیم 2. سنگین. حجیم 3. چشمگیر. برجسته 4. وسیع. گسترده مثال: arches supported by massive columns تاقهای قوسی شکل بوسیله ستونهای بزرگ و عظیم ...