achievable

/əˈt͡ʃiːvəbl̩//əˈt͡ʃiːvəbl̩/

معنی: دست یافتنی، قابل وصول، موفقیت پذیر، قابل تفریق
معانی دیگر: دست یافتنی، قابل وصول، قابل تفریق، موفقیت پذیر

جمله های نمونه

1. Light travels at the highest achievable velocity in the universe.
[ترجمه گوگل]نور با بالاترین سرعت قابل دستیابی در جهان حرکت می کند
[ترجمه ترگمان]نور در بالاترین سرعت قابل دستیابی در جهان حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A 50% market share is achievable.
[ترجمه گوگل]50 درصد سهم بازار قابل دستیابی است
[ترجمه ترگمان]سهم بازار ۵۰ درصد قابل دستیابی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Opinions differ as to whether this goal is achievable.
[ترجمه گوگل]در مورد اینکه آیا این هدف قابل دستیابی است یا خیر، نظرات متفاوت است
[ترجمه ترگمان]نظرات درباره اینکه آیا این هدف دست یافتنی است، متفاوت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A realistic plan sets achievable targets against which progress can be monitored.
[ترجمه گوگل]یک برنامه واقع بینانه اهداف دست یافتنی را تعیین می کند که بر اساس آنها می توان پیشرفت را رصد کرد
[ترجمه ترگمان]یک طرح واقع گرایانه اهداف قابل دستیابی را تعیین می کند که در آن پیشرفت را می توان کنترل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Will agencies set easily achievable goals or only goals that make them look good?
[ترجمه گوگل]آیا آژانس ها اهدافی را تعیین می کنند که به راحتی قابل دستیابی هستند یا فقط اهدافی را تعیین می کنند که آنها را زیبا جلوه دهد؟
[ترجمه ترگمان]آیا آژانس ها به راحتی اهداف قابل دستیابی یا تنها اهدافی که آن ها را به نظر خوب می رسند، تعیین می کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Judgements about staffing requirements, levels of workload, achievable standards, and so on, require managerial as well as clinical skills.
[ترجمه گوگل]قضاوت در مورد نیازهای کارکنان، سطوح بار کاری، استانداردهای قابل دستیابی و غیره، نیازمند مهارت های مدیریتی و همچنین بالینی است
[ترجمه ترگمان]در مورد نیازمندی های پرسنل، میزان فشار کاری، استانداردهای قابل دستیابی، و غیره، نیازمند مهارت های مدیریتی و نیز مهارت های بالینی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Small achievable tasks increase confidence, leading to more difficult tasks.
[ترجمه گوگل]کارهای کوچک قابل دستیابی اعتماد به نفس را افزایش می دهند و منجر به کارهای دشوارتر می شوند
[ترجمه ترگمان]کاره ای قابل انجام کمی اعتماد به نفس را افزایش می دهند و منجر به کاره ای سخت تری می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Profits of $20m look achievable.
[ترجمه M:y] سود ۲۰ میلیون دلاری به نظر قابل دستیابی است.
|
[ترجمه گوگل]سود 20 میلیون دلاری دست یافتنی به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]سود ۲۰ میلیون دلار قابل دستیابی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Dreams become achievable when you begin to believe in them. Dr Roopleen
[ترجمه گوگل]رویاها زمانی دست یافتنی می شوند که به آنها اعتقاد داشته باشید دکتر روپلین
[ترجمه ترگمان]زمانی که به آن ها ایمان دارید، خواب ها به دست می آیند دکتر Roopleen
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This is no reason to rubbish what is achievable by these different means.
[ترجمه گوگل]این دلیلی نیست که چیزهایی را که با این ابزارهای مختلف به دست می‌آیند بی ارزش کنیم
[ترجمه ترگمان]این دلیلی برای اشغال چیزی نیست که توسط این وسایل مختلف قابل دستیابی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That would have been an achievable and certainly popular political goal.
[ترجمه گوگل]این یک هدف سیاسی قابل دستیابی و قطعاً محبوب بود
[ترجمه ترگمان]این یک هدف سیاسی دست یافتنی و قطعا محبوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Thus, the comparative analysis of achievable stopping patterns by bus, light rail and suburban rail is well done.
[ترجمه گوگل]بنابراین، تحلیل مقایسه ای الگوهای توقف قابل دستیابی توسط اتوبوس، ریل سبک و ریل حومه ای به خوبی انجام شده است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، تجزیه و تحلیل مقایسه ای الگوهای توقف قابل دستیابی توسط اتوبوس، راه آهن سبک و راه آهن حومه انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An obvious and technically achievable alternative to fossil fuel combustion is nuclear fission.
[ترجمه گوگل]یک جایگزین واضح و قابل دستیابی برای احتراق سوخت های فسیلی، شکافت هسته ای است
[ترجمه ترگمان]یک جایگزین واضح و تکنیکی قابل دسترس برای احتراق سوخت فسیلی، شکافت هسته ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Understanding these rare molecules will help chemists to find out what is achievable.
[ترجمه گوگل]درک این مولکول های کمیاب به شیمیدانان کمک می کند تا بفهمند چه چیزی قابل دستیابی است
[ترجمه ترگمان]درک این مولکول های نادر به شیمی دان ها کمک می کند تا بفهمند چه چیزی قابل دستیابی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It is often a good idea to start with smaller, easily achievable goals.
[ترجمه گوگل]اغلب ایده خوبی است که با اهداف کوچکتر و به راحتی قابل دستیابی شروع کنید
[ترجمه ترگمان]اغلب یک ایده خوب برای شروع با اهداف کوچک تر و به راحتی قابل دسترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دست یافتنی (صفت)
accessible, achievable

قابل وصول (صفت)
receivable, accessible, achievable

موفقیت پذیر (صفت)
achievable

قابل تفریق (صفت)
achievable

انگلیسی به انگلیسی

• able to be achieved, able to be accomplished

پیشنهاد کاربران

دست یافتنی، قابل حصول
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : achieve
✅️ اسم ( noun ) : achievement / achiever / avhievability
✅️ صفت ( adjective ) : achievable
✅️ قید ( adverb ) : _
انجام شدنی
Improving your mental focus is achievable, but it doesn't mean it's always quick and easy.
بهبود تمرکز ذهنی شما قابل دستیابی است ، اما این به این معنی نیست که همیشه سریع و آسان است.
منابع• https://www.verywellmind.com/things-you-can-do-to-improve-your-mental-focus-4115389
حصول پذیر
انجام پذیر شدن ، قابل حصول

بپرس