پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٣٥٩)

بازدید
٦,٩٣٧
تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مورد حمایت خارجی مثال: In other words, there was only about a 15 - year gap between the signing of the decree for constitutionalism and the coming to ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: Seeing certain undesirable events in some similar tests in various regions around the world highlights the distinction of Iran and Iranians. م ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آزمایشگاهی. آزمایشی. ( در آزمایشگاه پرورش یافته و رشد کرده ) مثال: laboratory - reared plants گیاهان آزمایشگاهی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دزدی از مغازه. جنس بلند کردن از مغازه مثال: She was prepared to take the rap for the shoplifting, though it had been her sister's idea. او برای یک ت ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. سفاک. خشن. بی رحم 2. خشونت طلب. تشنه خشونت

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. برانداختن. واژگون کردن 2. سست کردن. متزلزل کردن مثال: their purpose was to subvert the economy قصد آنها این بود که اقتصاد را متزلزل کنند.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. پُک 2. فوت 3. نفس 4. پودرزن / 1. پُک زدن 2. فوت کردن 3. پف کردن 4. باد انداختن توی. باد کردن 5. دود کردن 6. دودکنان رفتن 7. نفس نفس زدن 8. نفس نفس ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: Otherwise, they too would still be colonized. و الا آنها هم همچنان استعمارشده می ماندند.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. عاشقانه 2. دوست داشتنی مثال: adoring grandparents پدربزرگ و مادربزرگهای دوست داشتنی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. مشترک 2. عموم. عامه 3. عمومی. همگانی 4. همه. همگان 5. اشتراکی 6. عادی. معمولی 7. متداول. رایج. معمول. مرسوم 8. زیاد. فراوان 9. ساده 10. عامی 11. ع ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. پُل. پله ( برای سوار و پیاده شدن مسافران کشتی 2. ( تاتر. سینما و غیره ) راهرو 3. راه بدید! برید کنار! خبر! راه را باز کنید!

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: And on the other hand, there was humiliation, obedience, and passivity in the face of foreign powers. و از سوی دیگر احساس حقارت. فرمانبرداری و ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

قابل مقایسه نبودن. غیر قابل مقایسه بودن مثال: While there have been presidents who were liked in other countries and their deaths were mourned by the ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: One of them was that the Iranian people are motivated, tireless, resilient, alive, and they are present in the face of various events and demo ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: These fervent gatherings conveyed several messages. این اجتماعات پر شور و شعف چندین پیام را انتقال داد.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: What is our reaction in times of personal or national crises? واکنش ما در مواقع بحرانهای شخصی و ملی چی است؟

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. مدت 2. مقام. منزلت. پایگاه 3. دائمی. ثابت. مستمر. جاری. منظم 4. معتبر. به قوت خود باقی 5. سرپا. ایستاده. راست 6. راکد مثال: a standing position یک ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیاد مثال: The impostor posed as the president of the company. این شیاد {خودش را} به عنوان رئیس شرکت وانمود کرد.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: After the passing of this dear man, I noticed that nearly all newspapers, media outlets, the social media, and various individuals from differe ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: After the passing of this dear man, I noticed that nearly all newspapers, media outlets, the social media, and various individuals from differe ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: plunge the pears into the water گلابی ها را در آب بیانداز. گلابی ها را در آب فرو کن.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. گیلاس 2. درخت گیلاس 3. چوب گیلاس 4. ( عامیانه ) بکارت 5. آلبالویی. قرمز آلبالویی مثال: Cherry pits. هسته های گیلاس

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

مثال: He would not speak ambiguously about those who were opposed to or showed animosity toward the Revolution. او {شهید رئیسی} درباره کسانی که نسبت ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: his skin had been pitted by acne پوستش با آکنه و جوش چاله چوله دار شده بود.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( عمل ) بستن 2. تعطیل 3. رای کفایت مذاکرات 4. بستار. بست. بندش مثال: the closures will mean a rise in unemployment تعطیلی ها ( موجب ) افزایش در ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: Therefore, the statesmen who talk about him today speak of him as a prominent figure. لذا سیاستمدارانی که امروز درباره او صحبت می کنند از او { ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. خرده کاری. کار 2. کار ِ خانه. 3. کار شاق. کار زورکی مثال: Stop messing around and finish your chores! دست از مسخره بازی درآوردن بردار و کارهای خان ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: He worked tirelessly day and night. او شب و روز بدون خستگی و بی وقفه کار کرد.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لحاف پَر مثال: the curtains matched the duvet cover پرده ها با روکش لحاف پر جور است. {به هم می آیند}

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. صنعتگر. استادکار 2. استاد مثال: a master craftsman یک صنعتگر و استادکار ماهر

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

1. روحی. روانی 2. روحانی 3. الهی 4. معنوی 5. فراطبیعی 6. مذهبی 7. آواز مذهبی سیاهان مثال: their spiritual master استاد روحانی و معنوی آنها

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: And the others, including the governor of Azerbaijan, the president's security guard, and the three dear members of the flight crew, they were ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: [When] a Zionist security analyst, who is from inside the Zionist regime itself, wants to say that confusion and perplexity exist among the he ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: When a Zionist security analyst, who is from inside the Zionist regime itself, wants to say that confusion and perplexity exist among the head ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: Furthermore, a Western analyst has said, “The Al - Aqsa Flood is an event that could be a game - changer for the 21st century. ” علاوه بر این ی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: All Western analysts — including Europeans, Americans, and even those affiliated with the Zionist regime itself — believe that in this operatio ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: Operation Al - Aqsa Flood thwarted and nullified a large international conspiracy targeting the West Asian region. عملیات طوفان الاقصی یک توطئ ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( مربوط به ) فراماسونری مثال: a Masonic lodge یک لژ فراماسونری

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ناراحت کردن. نگران کردن. غصه دار کردن 2. زحمت دادن به 3. زحمت کشیدن. به خود زحمت دادن 4. دچار بودن. درد کشیدن 5. برهم زدن. ناآرام کردن / 1. زحمت. مزا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: load the cassette into the camcorder کاست و نوار را داخل دوربین فیلمبرداری دستی بگذار.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: Larry loaded boxes into the jeep لوری جعبه ها را در یک جیپ گذاشت.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. واقعی 2. حقیقی 3. اصل / 1. خیلی 2. واقعا مثال: it'll be good to taste real coffee again خوردن یک قهوه ی اصل دیگر عالی است.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: The attack on October 7th foiled the carefully designed plan of the enemy. حمله ۷ اکتبر نقشه به دقت طراحی شده دشمن را بی اثر و خنثی کرد.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. آوردن 2. کسب کردن. به ارمغان آوردن 3. موجب شدن. پدید اوردن. به بار آوردن 4. به فروش رفتن 5. عاید کردن 6. جمع کردن. گرد آوردن 7. به دنبال آوردن. به ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مثال: rain lashed the window panes باران به شیشه های پنجره می خورد.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. چاله اب باران 2. ( فلز شناسی ) حوضچه ذوب مثال: the dog lapped water out of a puddle سگ اب را از چاله ی آب باران زبان زد و خورد.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: waves lapped against the sea wall امواج شلپ شلپ به دیوار ساحلی می خورد.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. اندکی. کمی. به طور جزئی 2. با ظرافت. زیرکانه مثال: her feelings were subtly intimated

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: Back then when the Soviet Union seemed to be at the height of its power and prestige, he said that he could hear the sound of the breaking bone ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: They have so far failed to come to grips with the ecological problems آنها تا اینجا در رسیدگی کردن به مشکلات بوم شناختی با شکست مواجه شده اند.