lose sight of


فراموش کردن، از (هدف یا موضوع و غیره) پرت شدن، 1- گم کردن، دیگر ندیدن 2- فراموش کردن، فروگذار کردن، در نظر نگرفتن

جمله های نمونه

1. We must not lose sight of this fact.
[ترجمه گوگل]ما نباید از این واقعیت غافل شویم
[ترجمه ترگمان]نباید این حقیقت را از دست بدهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Under no circumstances should we lose sight of our main objective.
[ترجمه گوگل]تحت هیچ شرایطی نباید هدف اصلی خود را فراموش کنیم
[ترجمه ترگمان]تحت هیچ شرایطی نباید هدف اصلی خود را از دست بدهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We must not lose sight of our original aim.
[ترجمه گوگل]ما نباید از هدف اصلی خود غافل شویم
[ترجمه ترگمان]ما نباید هدف اصلی خودمان را از دست بدهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We must never lose sight of the fact that man must work in harmony with nature.
[ترجمه گوگل]ما هرگز نباید از این واقعیت غافل شویم که انسان باید هماهنگ با طبیعت کار کند
[ترجمه ترگمان]هرگز نباید چشم از این واقعیت که انسان باید در هماهنگی با طبیعت کار کند از دست ندهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is all too easy to lose sight of what is happening on our own doorstep.
[ترجمه گوگل]از دست دادن آنچه در آستان ما اتفاق می افتد بسیار آسان است
[ترجمه ترگمان]از دست دادن آنچه در خانه ما اتفاق می افتد بسیار آسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is easy to lose sight of your vehicle in blowing snow and become lost.
[ترجمه گوگل]به راحتی می توان دید وسیله نقلیه خود را در هنگام وزش برف از دست داد و گم شد
[ترجمه ترگمان]از دست دادن وسیله نقلیه خود در باد کردن برف و گم شدن آن آسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. However, we should not lose sight of the fact that there is some light at the end of the runnel.
[ترجمه گوگل]با این حال، ما نباید از این واقعیت غافل شویم که در انتهای runnel مقداری نور وجود دارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، ما نباید این واقعیت را از دست بدهیم که کمی نور در انتهای of وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She mustn't lose sight of why she was here.
[ترجمه گوگل]او نباید فراموش کند که چرا اینجاست
[ترجمه ترگمان]نباید دید که چرا اینجا بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A study of women writers can easily lose sight of broader literary relations, and inadvertently consign its subjects to a ghetto.
[ترجمه گوگل]مطالعه نویسندگان زن می تواند به راحتی روابط ادبی گسترده تر را از دست بدهد و ناخواسته سوژه های آن را به یک محله یهودی نشین بسپارد
[ترجمه ترگمان]مطالعه نویسندگان زن به راحتی می تواند روابط ادبی گسترده تری را از دست بدهد و به طور ناخواسته سوژه های خود را به یک محله ارسال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. However, to understand Innocent's reign we must not lose sight of the chancery and its activities.
[ترجمه گوگل]با این حال، برای درک سلطنت Innocent، ما نباید از صدارت و فعالیت های آن غافل شویم
[ترجمه ترگمان]با این حال، برای آشنایی با سلطنت بی گناه، ما نباید دفتر اصلی و فعالیت های آن را از دست بدهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. At times you can lose sight of a player you are controlling as part of the court turns out of your sight.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات می‌توانید بازیکنی را که کنترل می‌کنید از دست بدهید، زیرا بخشی از زمین از دید شما خارج می‌شود
[ترجمه ترگمان]گاهی شما می توانید یک بازیگر را از دست بدهید که به عنوان بخشی از دادگاه کنترل خود را از دست می دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Anger and jealousy can no more bear to lose sight of their objects than love. George Eliot
[ترجمه گوگل]خشم و حسادت بیش از عشق تحمل از دست دادن اشیاء خود را ندارند جورج الیوت
[ترجمه ترگمان]خشم و حسادت نمی تواند بیش از عشق قادر به از دست دادن اشیا خود باشد جورج الیوت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In a heated argument we are apt to lose sight of the truth. Publilius Syrus
[ترجمه گوگل]در یک مشاجره داغ ما ممکن است حقیقت را از دست بدهیم پوبلیوس سیروس
[ترجمه ترگمان]در یک مشاجره گرم، ما می توانیم حقیقت را از دست بدهیم \" Publilius Syrus \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. An important distinction, but one a lawyer can lose sight of.
[ترجمه گوگل]تمایز مهمی است، اما یک وکیل می تواند چشمش را از دست بدهد
[ترجمه ترگمان]یک تمایز مهم وجود دارد، اما یک وکیل می تواند بینایی خود را از دست بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Sometimes we get mired down with minutia and lose sight of what we really need to be doing.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات ما با چیزهای جزئی درگیر می شویم و آنچه را که واقعاً باید انجام دهیم از دست می دهیم
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات ما با minutia درگیر می شویم و آنچه که واقعا نیاز داریم انجام دهیم را از دست می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not see, overlook; forget; lose contact with

پیشنهاد کاربران

فراموش کردن
غافل شدن
از یاد بردن
He has lost sight of why i helped him.
فراموش کرده به چه خاطر کمکش کردن
به یاد داشتن
مثلا:
هرگز از یادت نره که چه کار کردی
you never lose sight of what you committed
از نظر ناپدید شدن
از دیدرس خارج شدن
نادیده گرفتن
غفلت ورزیدن، غافل ماندن
چشم پوشی کردن

بپرس