پیشنهادهای آرمان بدیعی (٥,٦٠٢)
امنیت زیستی مثال: Biosecurity is a very important issue. امنیت زیستی مسئله بسیار مهمی است.
( پزشکی ) همه گیر شناسی، واگیر شناسی، علم امراض مسری مثال: These assays are essential to understanding the epidemiology of measles in vaccinated popu ...
آمادگی مثال: in sports, preparedness means everything. در ورزش آمادگی به معنی همه چیز است. ( بسیار اهمیت دارد. )
( ریاضیات ) زیرمجموعه مثال: Coronaviruses are a specific subset of virus. کرونا ویروسها یک زیرمجموعه ی خاص از ویروس هستند.
۱. تاج خورشید ۲. هاله ی ماه مثال: Those spikes are the corona in Coronavirus. آن میخ ها در کرونا ویروس {از نظر شکل شبیه} تاج خورشید هستند.
پیاپی. متوالی. زنجیری. ترتیبی مثال: This sequential pattern is consistent with a parallel structure. این الگوی متوالی با یک ساختار مشابه سازگار است.
بواسیر hemorrhoids = hemorrhage مثال: They don’t make you puke, they don’t make you bleed from the eyeballs, they don’t make you hemorrhoids. آنها ب ...
۱. بالا اوردن. استفراغ کردن ۲. استفراغ مثال: They don’t make you puke, they don’t make you bleed from the eyeballs, they don’t make you hemorrhage. ...
ویروسی، ( مربوط به ) ویروس مثال: A fatal viral pneumonia یک سینه پهلوی ویروسی مهلک و کشنده
۱. شیوع. بروز. ظهور. آغاز ۲. طغیان. آشوب مثال: It is actually so hard to track this outbreak. در حقیقت رد این شیوع را گرفتن بسیار سخت است.
کد پستی مثال: Please write your zip code here. لطفا کد پستی خودتان را اینجا بنویسید.
۱. لِم. قلق. راه و روش ۲. مهارت مثال: Bats, in particular, have a knack for hosting illness that can infect people. خفاشها مخصوصا یک مهارت برای میزب ...
۱. ( نظامی ) تدارکاتی. ( مربوط به ) پشتیبانی ۲. ( مربوط به ) سازماندهی. سازمان دهی مثال: There are logistical reasons for that, and there are medical ...
۱. گریز. فرار ۲. شانه خالی کردن. طفره مثال: And of course, these kind of evasions and dishonesty, are exactly what makes it so difficult to track a d ...
بی انصافی. بی عدالتی مثال: These are the kinds of inequities that kill people. اینها انواع بی عدالتی هایی است که مردم را می کشد.
۱. انبار ۲. انبار کردن مثال: There is no big warehouse full of boxes that we can go to get more. انبار بزرگی پر از جعبه هایی که ما بتوانیم برویم بیش ...
تامین کننده مثال: You have to order more from the supplier. شما مجبور هستید بیشتر از تامین کننده ها سفارش بدهید.
۱. بیگانه هراسی ۲. بیگانه ستیزی مثال: So we wouldn’t see embarrassing, shameful incident of xenophobia. بنابراین ما درگیری نگران کننده و اهانت آمیزی ...
۱. تلفن ۲. گوشی تلفن ۳. تلفن کردن. زنگ زدن مثال: Sanitize your phone. You touch that phone with your dirty, unwashed hands all the time. گوشی تلفنتا ...
۱. پاکیزه ساختن. بهداشتی کردن. ضد عفونی کردن ۲. ( مجازی ) سانسور کردن مثال: Sanitize your phone. You touch that phone with your dirty, unwashed hands ...
۱. نشسته. شسته نشده ۲. کثیف مثال: Sanitize your phone. You touch that phone with your dirty, unwashed hands all the time. گوشی تلفنتان را پاکیزه و { ...
۱. خوشایند. گیرا. جذاب. دلچسب ۲. ملتمسانه مثال: There are a lot of appealing options for dealing with it. انتخابهای خوشایند و جذاب زیادی برای پرداخ ...
۱. بیش از اندازه ساده شده ۲. ساده انگارانه مثال: Oversimplified lies that make us think that hate and fury and loneliness are the solution of outbrea ...
۱. دوپهلوگویی. کلی بافی ۲. حرف دو پهلو مثال: I can tell you without any equivocation that the number one abuse of human rights on Earth, is the abuse ...
فرمان. حکم. دستور مثال: So they issued an edict, that prevent women from being priests, pastors, in the church. بنابراین آنها یک حکم و دستور صادر کر ...
مجازات مرگ. اعدام مثال: We also have one of the only countries on Earth that still has death penalty that is a developed country. ما همچنین یکی از ت ...
۱. فراگیر ۲. پراکنده. منتشر شده ۳. نفوذ کننده ۴. حاکم. غالب. جاری. رایج مثال: That is a pervasive problem. آن یک مسئله فراگیر و رایج است.
ضدعفونی نشده، استریل نشده. غیر استریل مثال: Genital mutilation is horrible and not known by American women, but in many countries, when a child is bo ...
۱. قطع عضو ۲. معلولیت مثال: Genital mutilation is horrible and not known by American women, but in many countries, when a child is born that’s a girl ...
۱. متجاوز جنسی ۲. زانی به عنف مثال: The commanding officer has the right under law to decide Whether to prosecute a rapist or not. افسر فرمانده این ...
۱. تعقیب کردن. تحت تعقیب قرار دادن. تحت پیگرد قرار دادن ۲. وکالت شاکی را به عهده گرفتن ۳. دنبال کردن. ادامه دادن. پیگیری کردن مثال: The commanding of ...
افسر فرمانده مثال: The commanding officer has the right under law to decide Whether to prosecute a rapist or not. افسر فرمانده این حق را طبق قانون د ...
( از مجازات ) بخشودگی. مصونیت مثال: Because out of the university system, if they rape somebody, they will be prosecuted, but when they get on a univ ...
۱. جنگی. جنگ طلبانه ۲. جنگ طلب. جنگ افروز مثال: America is the most warlike nation on Earth. We have been to war with about 25 different countries si ...
۱. ( سیاسی ) جدایی ۲. انشعاب مثال: What I observe is a pair of secessions from the unifying center of American life. چیزی که من مشاهده می کنم یک جدا ...
وحدت بخش مثال: What I observe is a pair of secessions from the unifying center of American life. چیزی که من مشاهده می کنم یک جدایی و انشعاب از هسته ...
۱. محاصره کردن ۲. احاطه کردن ۳. ( جایی را ) دور زدن ۴. ( دست ) حلقه کردن دور. انداختن دور ِ مثال: Police encircled terrorist’s center place. پلیس مح ...
با تهدید. بطور تهدید آمیزی مثال: He menacingly forced me to divorce. او با تهدید من را مجبور به طلاق کرد.
۱. قالب. چهارچوب. ۲. شبکه ۳. ( ریاضیات و کامپیوتر ) ماتریکس مثال: We learn language in the matrix of our particular culture. ما زبان را در قالب و چ ...
مزاج ( کسی ) کار کردن. قضای حاجت کردن مثال: Seventy percent of Indian defecate in the open. هفتاد درصد از مردم هندوستان در فضای باز قضای حاجت می کنن ...
۱. خوانا ۲. خواندنی مثال: Your handwriting isn’t readable. دستخط تو خوانا نیست. his message unfortunately is not readable. پیغام او متاسفانه خواند ...
قابل دسترسی. دست یافتنی. حاصل شدنی مثال: You must choose reachable aims for yourself. تو باید اهداف دست یافتنی برای خودت انتخاب کنی.
۱. کنجکاو. ۲. فضول مثال: You know! he is a bit inquisitive. میدونی! آن کمی کنجکاو و فضول است.
۱. فهمیدن. پی بردن به ۲. ( معنی، رفتار یا منظور کسی را ) درک کردن ۳. خبردار شدن که ۴. چنین فهمیدن که. چنین برآمدن که مثال: Then I understood that unh ...
غیربهداشتی مثال: Then I understood that unhygienic method to manage her period days. بعد من به آن روش غیربهداشتی برای گذراندن دوره ی پریودی اش پی بر ...
۱. منابع مالی. دارایی. سرمایه ۲. وضع مالی مثال: We need more finances to complete our project. ما به سرمایه و منابع مالی بیشتری برای تمام کردن پروژه ...
۱. روز ۲. شبانه روز ۳. روز کاری ۴. ( اغلب به صورت جمع ) روزگار. دوره. زمان ۵. ( مجازی ) رقابت. نبرد. بازی مثال: Every day in the US nine kids are jus ...
پد بهداشتی. نوار بهداشتی مثال: I am period and need some sanitary pads. من پریود هستم و نیاز به چندتا نوار بهداشتی دارم.
نوار بهداشتی sanitary towel = sanitary napkins مثال: Would you do me a favor and buy some sanitary towel/sanitary napkins for me? می شود یک لطفی در ح ...
۱. دستیار ۲. مشاور ۳. آجودان مثال: I introduce my aide Sara to you. دستیارم سارا را به شما معرفی می کنم.