پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٥,٦٠٢)

بازدید
٢,٢٣١
تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

امنیت زیستی مثال: Biosecurity is a very important issue. امنیت زیستی مسئله بسیار مهمی است.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد

( پزشکی ) همه گیر شناسی، واگیر شناسی، علم امراض مسری مثال: These assays are essential to understanding the epidemiology of measles in vaccinated popu ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آمادگی مثال: in sports, preparedness means everything. در ورزش آمادگی به معنی همه چیز است. ( بسیار اهمیت دارد. )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( ریاضیات ) زیرمجموعه مثال: Coronaviruses are a specific subset of virus. کرونا ویروسها یک زیرمجموعه ی خاص از ویروس هستند.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. تاج خورشید ۲. هاله ی ماه مثال: Those spikes are the corona in Coronavirus. آن میخ ها در کرونا ویروس {از نظر شکل شبیه} تاج خورشید هستند.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیاپی. متوالی. زنجیری. ترتیبی مثال: This sequential pattern is consistent with a parallel structure. این الگوی متوالی با یک ساختار مشابه سازگار است.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بواسیر hemorrhoids = hemorrhage مثال: They don’t make you puke, they don’t make you bleed from the eyeballs, they don’t make you hemorrhoids. آنها ب ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. بالا اوردن. استفراغ کردن ۲. استفراغ مثال: They don’t make you puke, they don’t make you bleed from the eyeballs, they don’t make you hemorrhage. ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ویروسی، ( مربوط به ) ویروس مثال: A fatal viral pneumonia یک سینه پهلوی ویروسی مهلک و کشنده

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. شیوع. بروز. ظهور. آغاز ۲. طغیان. آشوب مثال: It is actually so hard to track this outbreak. در حقیقت رد این شیوع را گرفتن بسیار سخت است.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کد پستی مثال: Please write your zip code here. لطفا کد پستی خودتان را اینجا بنویسید.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. لِم. قلق. راه و روش ۲. مهارت مثال: Bats, in particular, have a knack for hosting illness that can infect people. خفاشها مخصوصا یک مهارت برای میزب ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. ( نظامی ) تدارکاتی. ( مربوط به ) پشتیبانی ۲. ( مربوط به ) سازماندهی. سازمان دهی مثال: There are logistical reasons for that, and there are medical ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. گریز. فرار ۲. شانه خالی کردن. طفره مثال: And of course, these kind of evasions and dishonesty, are exactly what makes it so difficult to track a d ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی انصافی. بی عدالتی مثال: These are the kinds of inequities that kill people. اینها انواع بی عدالتی هایی است که مردم را می کشد.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. انبار ۲. انبار کردن مثال: There is no big warehouse full of boxes that we can go to get more. انبار بزرگی پر از جعبه هایی که ما بتوانیم برویم بیش ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تامین کننده مثال: You have to order more from the supplier. شما مجبور هستید بیشتر از تامین کننده ها سفارش بدهید.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. بیگانه هراسی ۲. بیگانه ستیزی مثال: So we wouldn’t see embarrassing, shameful incident of xenophobia. بنابراین ما درگیری نگران کننده و اهانت آمیزی ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. تلفن ۲. گوشی تلفن ۳. تلفن کردن. زنگ زدن مثال: Sanitize your phone. You touch that phone with your dirty, unwashed hands all the time. گوشی تلفنتا ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. پاکیزه ساختن. بهداشتی کردن. ضد عفونی کردن ۲. ( مجازی ) سانسور کردن مثال: Sanitize your phone. You touch that phone with your dirty, unwashed hands ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. نشسته. شسته نشده ۲. کثیف مثال: Sanitize your phone. You touch that phone with your dirty, unwashed hands all the time. گوشی تلفنتان را پاکیزه و { ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. خوشایند. گیرا. جذاب. دلچسب ۲. ملتمسانه مثال: There are a lot of appealing options for dealing with it. انتخابهای خوشایند و جذاب زیادی برای پرداخ ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. بیش از اندازه ساده شده ۲. ساده انگارانه مثال: Oversimplified lies that make us think that hate and fury and loneliness are the solution of outbrea ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. دوپهلوگویی. کلی بافی ۲. حرف دو پهلو مثال: I can tell you without any equivocation that the number one abuse of human rights on Earth, is the abuse ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرمان. حکم. دستور مثال: So they issued an edict, that prevent women from being priests, pastors, in the church. بنابراین آنها یک حکم و دستور صادر کر ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

مجازات مرگ. اعدام مثال: We also have one of the only countries on Earth that still has death penalty that is a developed country. ما همچنین یکی از ت ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣

۱. فراگیر ۲. پراکنده. منتشر شده ۳. نفوذ کننده ۴. حاکم. غالب. جاری. رایج مثال: That is a pervasive problem. آن یک مسئله فراگیر و رایج است.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضدعفونی نشده، استریل نشده. غیر استریل مثال: Genital mutilation is horrible and not known by American women, but in many countries, when a child is bo ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. قطع عضو ۲. معلولیت مثال: Genital mutilation is horrible and not known by American women, but in many countries, when a child is born that’s a girl ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. متجاوز جنسی ۲. زانی به عنف مثال: The commanding officer has the right under law to decide Whether to prosecute a rapist or not. افسر فرمانده این ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. تعقیب کردن. تحت تعقیب قرار دادن. تحت پیگرد قرار دادن ۲. وکالت شاکی را به عهده گرفتن ۳. دنبال کردن. ادامه دادن. پیگیری کردن مثال: The commanding of ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افسر فرمانده مثال: The commanding officer has the right under law to decide Whether to prosecute a rapist or not. افسر فرمانده این حق را طبق قانون د ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( از مجازات ) بخشودگی. مصونیت مثال: Because out of the university system, if they rape somebody, they will be prosecuted, but when they get on a univ ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. جنگی. جنگ طلبانه ۲. جنگ طلب. جنگ افروز مثال: America is the most warlike nation on Earth. We have been to war with about 25 different countries si ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. ( سیاسی ) جدایی ۲. انشعاب مثال: What I observe is a pair of secessions from the unifying center of American life. چیزی که من مشاهده می کنم یک جدا ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

وحدت بخش مثال: What I observe is a pair of secessions from the unifying center of American life. چیزی که من مشاهده می کنم یک جدایی و انشعاب از هسته ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. محاصره کردن ۲. احاطه کردن ۳. ( جایی را ) دور زدن ۴. ( دست ) حلقه کردن دور. انداختن دور ِ مثال: Police encircled terrorist’s center place. پلیس مح ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با تهدید. بطور تهدید آمیزی مثال: He menacingly forced me to divorce. او با تهدید من را مجبور به طلاق کرد.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣

۱. قالب. چهارچوب. ۲. شبکه ۳. ( ریاضیات و کامپیوتر ) ماتریکس مثال: We learn language in the matrix of our particular culture. ما زبان را در قالب و چ ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد

مزاج ( کسی ) کار کردن. قضای حاجت کردن مثال: Seventy percent of Indian defecate in the open. هفتاد درصد از مردم هندوستان در فضای باز قضای حاجت می کنن ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. خوانا ۲. خواندنی مثال: Your handwriting isn’t readable. دستخط تو خوانا نیست. his message unfortunately is not readable. پیغام او متاسفانه خواند ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قابل دسترسی. دست یافتنی. حاصل شدنی مثال: You must choose reachable aims for yourself. تو باید اهداف دست یافتنی برای خودت انتخاب کنی.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. کنجکاو. ۲. فضول مثال: You know! he is a bit inquisitive. میدونی! آن کمی کنجکاو و فضول است.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. فهمیدن. پی بردن به ۲. ( معنی، رفتار یا منظور کسی را ) درک کردن ۳. خبردار شدن که ۴. چنین فهمیدن که. چنین برآمدن که مثال: Then I understood that unh ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غیربهداشتی مثال: Then I understood that unhygienic method to manage her period days. بعد من به آن روش غیربهداشتی برای گذراندن دوره ی پریودی اش پی بر ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. منابع مالی. دارایی. سرمایه ۲. وضع مالی مثال: We need more finances to complete our project. ما به سرمایه و منابع مالی بیشتری برای تمام کردن پروژه ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. روز ۲. شبانه روز ۳. روز کاری ۴. ( اغلب به صورت جمع ) روزگار. دوره. زمان ۵. ( مجازی ) رقابت. نبرد. بازی مثال: Every day in the US nine kids are jus ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

پد بهداشتی. نوار بهداشتی مثال: I am period and need some sanitary pads. من پریود هستم و نیاز به چندتا نوار بهداشتی دارم.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

نوار بهداشتی sanitary towel = sanitary napkins مثال: Would you do me a favor and buy some sanitary towel/sanitary napkins for me? می شود یک لطفی در ح ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. دستیار ۲. مشاور ۳. آجودان مثال: I introduce my aide Sara to you. دستیارم سارا را به شما معرفی می کنم.