پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٢٧٨)

بازدید
٥,٣٧٤
تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. فرض 2. گمان. خیال. تصور 3. به دست گیری. اتخاذ 4. به عهده گرفتن. تقبل 5. تظاهر. وانمود مثال: there's no warrant for this assumption هیچ توجیهی برای ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستبند زدن مثال: he was handcuffed to a warden او در برابر یک رئیس زندان دستبند زده شده بود.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. دیوانه وار. شتابزده. سراسیمه 2. از روی استیصال مثال: the dog's tail wagged frantically دم سگ سراسیمه و دیوانه وار می جنبید.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. استعماری 2. مستعمراتی. ( مربوط به ) مستعمرات 3. ( مربوط به ) دوره استعمار 4. ( جانور و گیاه ) گروه زی 5. مهاجرنشین

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بازگردانی به وطن مثال: forced repatriation برگرداندن به میهن اجباری

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

سرخس مثال: ferns flourish in the shade سرخس ها در سایه رشد می کنند.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. فاشیسم 2. ارتجاع

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لوله مثال: flexible tubing لوله ی خم شدنی و نرم

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( مدل ) آرایش مو مثال: a hairstyle that flattered her یک مدل آرایش مو که او را بهتر نشان داد.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. پاک کردن. 2. مالیدن 3. زدن. آهسته زدن. لمس کردن مثال: she dabbed her face with a flannel او صورتش را با یک فلانل پاک کرد.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. ایستا. ساکن. ثابت. راکد 2. الکترسیته ساکن 3. ( رادیو و تلویزیون ) پارازیت مثال: the fizz of the static صدای فش فش پارازیت

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( فیزیک. کامپیوتر ) مبدل. واگردانگر 2. کوره مبدل مثال: the fitting of catalytic converters تاسیسات و نصب مبدلهای کاتالیزوری

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاتالیزوری مثال: the fitting of catalytic converters تاسیسات و نصب مبدلهای کاتالیزوری

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. گله. رمه 2. عوام الناس. مردم کوچه و بازار. ملت 3. ( در ترکیب ) –دار. –بان. –چران 4. جمع شدن. پیچیدن در. 5. راندن. بردن مثال: the bull is the pride ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. مغذی. مقوی 2. ماده غذایی مثال: the waters are poor in nutrients {این} آبها از نظر مواد غذایی دچار فقر و کمبود هستند.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. انحطاط . سقوط. نابودی. زوال 2. موجب نابودی. علت سقوط. مایه شکست 3. بارش. رگبار مثال: he plotted their downfall او نقشه ی سقوط آنها را کشید.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. ( نجاری ) روکش 2. لفافه. ظاهر. سرپوش 3. روکش کردن 4. سرپوش گذاشتن روی مثال: use a long knife to peel the veneer از یک چاقوی بلند برای ور آوردن روک ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عضو فعال مثال: Jim Sinclair a prominent autism activist said, when parents say I wish my child did not have autism. ” What they’re really saying is “ ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( لباس ) پنبه دوزی. ابردوزی مثال: a quilted jacket padded with duck feathers یک ژاکت پنبه دوزی شده که با پرهای مرغابی پر شده بود.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. جاده کمربندی 2. لوله فرعی. مجرای فرعی 3. ( پزشکی ) بای پاس 4. ( کسی را ) دور زدن. ( کسی را ) در جریان نگذاشتن 5. از زیر ( چیزی ) در رفتن. از کنار ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرویی. اهل کشور پرو مثال: an obscure Peruvian painter یک نقاش اهل کشور پروی گمنام و ناشناخته

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. اصل و نسب. نسب. تبار. 2. پدر و مادر مثال: his origins and parentage remain obscure اصل و نسب و پدر و مادر او ناشناخته باقی مانده است.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

1. زوزه 2. جیغ 3. ناله 4. زوزه کشیدن 5. نق نق کردن. زِق زِق کردن مثال: Stop whining. You’re getting on my nerves. جیغ و ناله نکن! داری من را عصبانی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشوند: ) پیش از. قبل از. پیش ) مثال: pre - wedding nerves تشویش ها و اضطرابهای قبل از عروسی Pre - recorded از پیش ضبط شده. از قبل ضبط شده Later a B ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. اعلام نشده. بدون اطلاع قبلی 2. بی خبر. ناگهانی مثال: she had the nasty habit of appearing unannounced او عادت زشت و زننده ای داشت که بی خبر و ناگ ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. ( مربوط به ) عضو حزب محافظه کار. محافظه کار 2. ( مربوط به ) حزب محافظه کار. محافظه کار مثال: there were murmurs in Tory ranks شایعاتی در طبقات واب ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

غر زدن. غر غر کردن. نق زدن. نالیدن از 1. غر غر. نق و نوق 2. بد اخلاقی. بد خلقی 3. گله. شکایت. اعتراض 4. آدم غرغرو. آدم نق نقو. آدم بداخلاق مثال: a mi ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سگ اسپانیل مثال: the spaniel licked his face سگ اسپانیل ( سگ پشمالو و آویخته گوش ) صورتش را لیسید.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضربان قلب مثال: an irregular heartbeat یک ضربان قلب غیر عادی و نامنظم.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. تک گویی 2. سخن طولانی مثال: an interior monologue یک تک گویی درونی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. تغییر شکل. کجی 2. تحریف. قلب 3. ( نورشناسی ) واپیچش. واپیچیدگی. اعوجاج مثال: a gross distortion of the truth یک تحریفِ از حقیقتِ فاحش و آشکار

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عدسی چشمی مثال: the resulting light beams are brought to a focus at the eyepiece پرتوهای نور حاصل شده، بر روی کانونِ یک عدسی چشمی آورده شده اند.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. حیوانی 2. وحشی. سبع. غیر انسانی 3. جسمانی. مادی. بدنی 4. بی شعور. فاقد شعور 5. حیوان 6. خوی حیوانی 7. زبان بسته. حیوان زبان بسته مثال: you filthy ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. کهنه. فرسوده 2. ( شوخی. عبارت و غیره ) تکراری. کلیشه ای. بی مزه مثال: a time - worn expression یک اصطلاح کهنه و تکراری و کلیشه ای

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. به ستوه آوردن. عاجز کردن. ایجاد مزاحمت کردن 2. دست به عملیات ایذایی زدن. حمله های مکرر کردن harassed به ستوه آورنده. عاجز کننده مثال: an expressi ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جواهرات سلطنتی مثال: the Crown Jewels are displayed in London جواهرات سلطنتی در لندن به نمایش گذاشته شده اند.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

جلو زدن از. پیشی گرفتن بر. پشت سر گذاشتن مثال: they vied to outdo each other in display آنها در جلو زدن از یکدیگر در تظاهر و نمایش رقابت کردند.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. ( مربوط به ) پدر و مادر یا والدین 2. پدر و فرزندی. مادر و فرزندی مثال: a lack of proper parental discipline فقدانِ تربیت پدر و فرزندیِ صحیح

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. بالینی 2. درمانگاهی. ( در بریتانیا ) درمانگاه 3. آموزش بالینی 4. وقت کار درمانگاه مثال: the drug is undergoing clinical trials دارو دستخوش آزمایش ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

صنعتگری. مهارت هنری. هنرمندی. استادی. مهارت مثال: people are still willing to pay for true craftsmanship مردم همچنان خواهان هستند که برای مهارت هنر ی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. فلج کننده. علیل کننده. زمین گیر کننده 2. کمرشکن مثال: a crippling defeat یک باخت کمر شکن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باکتر ی ها صورت جمع باکتری {bacterium} مثال: bacteria are voided in the urine باکتری ها در ادرار دفع شده است.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیستون مثال: hold the piston with a wrench پیستون را با آچار نگهدار

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. افتاب 2. شادی. شور. نشاط مثال: the skies promised sunshine آسمانها نوید {تابشِ} آفتاب را می دادند.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ویلا. خانه ییلاقی مثال: they were quartered in a villa آنها در یک خانه ی ویلایی اسکان داده شده بودند.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیش بینی نشده. غیر منتظره. غیر مترقبه مثال: help from an unexpected quarter کمک از طرف یک منبع پیش بینی نشده

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. کشتی رانی 2. ناوگان دریایی. کشتی ها 3. حمل با کشتی 4. هزینه حمل با کشتی مثال: they raided shipping in the harbor آنها به ناوگان دریایی در بندرگاه ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

1. رفاه. خیر. خوشی 2. سلامت مثال: your hands are a reflection of your well - being دستانت نشانگر سلامت تو هستند.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زندگی نامه ای. ( مربوط به ) زندگی نامه یا شرح حال مثال: What is the difference between technical dictionaries and biographical ones فرق بین فرهنگ لغت ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. خنده دار. بامزه. مضحک 2. ( مهمانی ) گرم. پر سر و صدا. شاد مثال: a hilarious sketch یک قطعه ی کمدی کوتاه مضحک و خنده دار