پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٢٧٧)

بازدید
٥,٣٦٠
تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تحریک آمیز. ستیزه جویانه مثال: a moderation of their confrontational style یک تعدیل در شیوه ی ستیزه جویانه شان

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

مصاحبه کننده . مصاحبه گر مثال: an interviewer must try to be objective یک مصاحبه گر باید سعی کند بی طرف باشد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. موجز 2. مختصر. فشرده مثال: his observations were concise and to the point اظهار نظرهای او موجز ، مختصر و بجا بود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. بیشتر . در درجه اول. عمدتا 2. بخصوص. مخصوصا مثال: the disease occurs chiefly in tropical climates این بیماری عمدتا در اقلیم گرمسیری یافت می شود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نظر. عقیده. دیدگاه. دید مثال: the two opposing points of view دو نظر و دیدگاه مخالف

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ظالم. بی رحم. سنگدل 2. ظالمانه. بی رحمانه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. استبداد. دیکتاتوری 2. حکومت دیکتاتوری. کشور استبدادی 3. دوره استبداد مثال: an oppressive dictatorship یک حکوت دیکتاتوری ظالم

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. خفه کردن 2. خاموش کردن. روی اتش را پوشاندن 3. پوشاندن. غرق ( چیزی ) کردن 4. جلوی ( چیزی را ) گرفتن. مهار کردن 5. خفه شدن 6. پوشانده شدن 7. ( ابری ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

همانندی. تشابه. شباهت مثال: it is no accident that there is a similarity between them اتفاقی نیست که بین آنها شباهت هست

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

1. مواظب. محتاط 2. محتاطانه 3. نامطمئن. بیمناک. نگران. 4. با پروا مثال: did you read the fable of the wary fox? داستان روباه محتاط را خواندی؟

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاملا. به کلی. یک سره مثال: she was totally absorbed in her book او کاملا مستغرق در کتابش شده بود

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمهوری. حکومت جمهوری مثال: the referendum affirmed the republic's right to secede این همه پرسی، حقِ حکومت جمهوری در برابر کناره گیری کردن را تایید کر ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. بریتانیای کبیر . بریتانیا. انگلستان 2. بریتانیایی. انگلیسی. ( مربوط به ) بریتانیا یا انگلستان مثال: foreign branches of UK banks شعب خارجی بانکهای ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. مامور تحقیق 2. بازجو مثال: investigators spied on them مامورین تحقیق و بازجوها آنها را می پاییدند {زاغ سیاهشان را چوب می زدند}

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تنظیف. پاکسازی مثال: a cleansing agent یک مامور تنظیف و پاکسازی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

بام. پشت بام مثال: the rooftop terrace affords beautiful views تراسِ پشت بام چشم اندازهای زیبایی را {برای تماشا کردن} فراهم کرده.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کناره گیری کردن. جدا شدن از مثال: the referendum affirmed the republic's right to secede این همه پرسی، حق حکومت جمهوری در برابر کناره گیری کردن را تا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همه پرسی. رفراندوم مثال: the referendum affirmed the republic's right to secede این همه پرسی، حق حکومت جمهوری در برابر کناره گیری کردن را تایید کرد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. قلنبه. تکه 2. مقداری 3. ذره. چکه. قطره مثال: a dollop of cream adhered to her nose یک تکه کرم به دماغش چسبیده بود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قایق رانی مثال: a rowing ace یک رتبه اول قایقرانی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. اثر هنری 2. ( کتاب. مجله و غیره ) طرح. تصویر 3. ( گرافیک ) نمونه اجرایی. کار آماده چاپ مثال: each artwork is reproduced in color هر اثر هنری بصور ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. ذخیره. گردآوری. انباشت 2. ذخیره کردن. انبار کردن مثال: stockpiled food may spoil عذاهای ذخیره شده امکان دارد فاسد بشوند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. حالت. وضع. قیافه 2. رفتار. 3. ربط. رابطه. ارتباط 4. لحاظ. جنبه. جهت 5. تحمل. طاقت. تاب 6. سمت. طرف 7. ( بصورت جمع ) موقعیت 8. ثمر. بار. بر. محصول ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. تراژدی 2. فاجعه. مصیبت مثال: the horror of the tragedy هولناکیِ مصیبت We mustn't rerun the tragedy of last year. ما نباید فاجعه سال گذشته را تکر ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

وحشت زده. ترسیده مثال: he is terrified of heights او از مکانهای بلند و مرتفع وحشت زده است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( هواپیما و کشتی ) سمت راست. راست مثال: the ship heeled to starboard کشتی به سمت راست کج شد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاناپه مثال: she heaved the sofa backwards او کاناپه رو به سمت عقب کشید ( هل داد ) They were trying to manhandle an old sofa across the road. آنها ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. تعهد. وظیفه. تکلیف. کار 2. قول. تضمین

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. ( کلیسای کاتولیک ) کاردینال 2. ( پرنده ) سهره سرخ 3. عدد اصلی 4. اصلی. اساسی. عمده. مهم مثال: the Cardinal blessed the memorial plaque کاردینال ل ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

2. لوحه. پلاک 1. جرم دندان مثال: the Cardinal blessed the memorial plaque کاردینال لوحه یادبود را تقدیس کرد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. کشیش. پدر روحانی 2. قاضی عسکر مثال: the chaplain blessed the couple پدر روحانی برای زن و شوهر آرزوی سعادت و خوشبختی کرد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فروشگاه بزرگ. سوپر مارکت مثال: a new superstore will cost a bomb. یک فروشگاه بزرگ جدید پول هنگفتی خرج بر خواهد داشت.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

1. شبح وار. شبح گونه. مثل شبه 2. ترسناک. ترس آور 3. روحی مثال: ghostly figures with no substance هیکلهای شبح وارِ بدونِ ماده

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرگیجه مثال: a spell of dizziness یک حمله ی سرگیجه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

پانسیون مثال: she engaged a room in the boarding house او در یک پانسون یک اتاق رزرو کرد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرستار بچه مثال: he engaged a nursemaid او یک پرستار بچه استخدام کرد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسپاگتی مثال: a plate of spaghetti یک بشقاب اسپاگتی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرگیجه مثال: her giddiness was attended with a fever سرگیجه ی او با یک تب همراه بود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زخمی ها. مجروحان مثال: the wounded were attended to nearby به زخمی ها و مجروحین در همین نزدیکی رسیدگی شده بود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. سرود کریسمس 2. آواز. ترانه. سرود 3. آواز خواندن مثال: they attended a carol service آنها در یک تشریفات سرود کریسمس شرکت کردند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. آتش بازی 2. مشاجره. جار و جنجال. محشر کبرا 3. شاهکار. هنرنمایی مثال: fireworks banged in the air آتش بازی ها در هوا شلیک شدند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. فوق العاده. بسیار 2. با هیبت. بطور ترسناکی 3. بطور شکست ناپذیری

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

بی مزه شدن. از شور افتادن. خسته کننده شدن / 1. پارچه روی تابوت 2. تابوت 3. ( مجازی ) پرده سیاه. پرده مثال: a pall of smoke hung over the city پرده ی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

1. نوار 2. پرچم مثال: the room was hung with streamers اتاق با نوارها و پرچم ها آذین بسته شده بود. نوارها و پرچم ها به اتاق نصب شده بود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. طرز بیان. بیان. تلفظ 2. سبک مثال: his diction is very expressive طرز بیان او بسیار گویا و رسا است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساعات کار مثال: an extension of opening hours یک تمدید برای ساعات کار

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

کوتاه مدت مثال: short - term finance سرمایه گذاری کوتاه مدت

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدنامی. سوء شهرت. رسوایی. انگشت نمایی مثال: his exploits brought him notoriety رفتارهایش موجب رسوایی و بدنامی او شد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سطح بالا. رده ی بالا. بسیار مهم. تراز اول مثال: top - level bank executives مدیران بانکهای بسیار مهم و رده بالا

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١٠

1. درستی. صداقت 2. استحکام شخصیت. تشخص. اصالت 3. تمامیت. صورت کامل 4. انسجام. یکپارچگی مثال: his estimate of Paul's integrity ارزیابی او از درستی و ص ...