mob

/ˈmɑːb//mɒb/

معنی: غوغا، جمعیت، انبوه مردم، ازدحام کردن
معانی دیگر: مردم عادی، عوام الناس، خلق الله، توده ی مردم، مردم بی سروپا، اراذل و اوباش، چماق به دست ها، لات و لوت ها، غوغاگران، جماعت، گروه مردم، ازدحام، غلغله، گروه جنایتکار، دار و دسته ی بزهکاران، ازدحام و حمله کردن، غوغا کردن، سر کسی ریختن، به جایی ریختن، غلغله کردن

جمله های نمونه

1. the mob ran amok and began looting the shops
انبوه مردم دیوانه وار به چاپیدن مغازه ها پرداختند.

2. a boisterous mob
جمعیت پر سر و صدا

3. fear of mob rule
ترس از چیرگی اراذل و اوباش

4. workers tried to mob him but the police came to his rescue
کارگران کوشیدند بر سرش بریزند ولی پلیس به دادش رسید.

5. on sale days, shoppers mob lallehzar
در روزهای حراج خریداران در لاله زار غوغا بپا می کنند.

6. to use force in dispersing a mob
برای متفرق کردن جمعیت به زور متوسل شدن

7. he told the police and now the mob is after him
او به پلیس گفت و اکنون دسته ی دزدان می خواهند به حسابش برسند.

8. the use of superstition for the purpose of intimidating the mob
استفاده از خرافات برای ایجاد واهمه میان توده ها

9. The angry mob outside the jail was/were ready to riot.
[ترجمه گوگل]جمعیت خشمگین بیرون از زندان آماده شورش بودند/آماده بودند
[ترجمه ترگمان]جمعیت خشمگین خارج از زندان آماده شورش بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Something approaching a lynch mob has been gathering against the Chancellor for even daring to consider higher interest rates.
[ترجمه گوگل]چیزی که به یک اوباش لینچ نزدیک می شود، علیه صدراعظم به دلیل جرأت در نظر گرفتن نرخ های بهره بالاتر جمع شده است
[ترجمه ترگمان]چیزی که به یک گروه دار lynch نزدیک می شود، حتی جسارت آن را دارد که نرخ بهره بالاتر را در نظر بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. An angry mob gathered outside the municipal building.
[ترجمه گوگل]جمعیت خشمگین بیرون ساختمان شهرداری تجمع کردند
[ترجمه ترگمان]جمعیتی خشمگین در بیرون ساختمان شهرداری جمع شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. An angry mob is attacking the palace.
[ترجمه گوگل]گروهی خشمگین در حال حمله به قصر هستند
[ترجمه ترگمان]یه جمعیت عصبانی داره به قصر حمله می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They were immediately surrounded by the mob.
[ترجمه گوگل]بلافاصله در محاصره اوباش قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]آن ها بلافاصله توسط جمعیت احاطه شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The mob armed themselves with sticks and stones.
[ترجمه گوگل]اوباش خود را با چوب و سنگ مسلح کردند
[ترجمه ترگمان]جمعیت با چوب و چماق خود را مسلح می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The mob rampaged through the village.
[ترجمه گوگل]جمعیت در دهکده غوغا کردند
[ترجمه ترگمان]اراذل و اوباش از دهکده گذشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The speaker was roughly handled by the mob.
[ترجمه گوگل]سخنران تقریباً توسط اوباش اداره می شد
[ترجمه ترگمان]سخنران به شدت با جمعیت دست و پنجه نرم می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The only way to kurb this unruly mob is to use tear gas.
[ترجمه Peter Strahm] بجای kurb باید curb نوشته بشه.
|
[ترجمه گوگل]تنها راه مهار این اوباش سرکش استفاده از گاز اشک آور است
[ترجمه ترگمان]تنها راه این است که این اوباش یاغی از گاز اشک آور استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غوغا (اسم)
pandemonium, fray, turmoil, affray, melee, uproar, clamor, mobile, riot, tumult, ruckus, hubbub, scuffle, mob, scrimmage, jangle, rave, peal, canaille, din, embroilment, hordes of locusts, hurly-burly, rumpus

جمعیت (اسم)
habitancy, party, heap, flock, society, bike, army, group, company, population, crowd, people, mob, gang, cortege, press, throng, herd, habitance, gaggle

انبوه مردم (اسم)
crowd, mob

ازدحام کردن (فعل)
huddle, flock, crowd, mob, press, overcrowd, swarm, throng, serry

انگلیسی به انگلیسی

• disorderly crowd of people; populace, common people; riffraff
crowd, throng; swarm angrily, riot
a mob is a large, disorganized, and often violent crowd of people.
if a crowd of people mob a person, they gather round the person and express their feelings in a disorderly and often threatening way.

پیشنهاد کاربران

گروه چماق به دست
معنی اصلی: ارازل و اوباش ، گنگستر، تبه کاران
معنی دیگه:
جمعیت، انبوه مردم
توی بازی به هر شخصیت زنده ای که باشه میگن
چه اون شخصیت خود بازیکن باشه یا کس دیگه مثلا توی بازی ماینکرفت به شخصیت های توی بازی mob میگن.
^ - ^
در صنعت ویدیوگیم هایی مثل ماینکرفت مخفف کلمه Mobile object به معنی شیء متحر
دامپزشکی و علوم دامی
گله گوسفند
The mob is also an organization of criminals, esp. the Mafia.
mob اراذل و اوباش معنی میده
mop طی کشیدن زمین رو معنی میده
این دوتا تلفظشون شبیه همه و گاهی اشتباه میشن
mob ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: غوغاگران
تعریف: جمعیتی نامنظم و متمرد و هیجانی
بصورت گروهی کسی یا چیزی را دوره کردن - دور کسی جمع شدن
They were mobbed by fans when they arrived at the theatre
وقتی به تئاتر رسیدن، طرفدارها دور اونها جمع شدن
مافیا و تبهکاران

بپرس