unceasing

/ənˈsiːsɪŋ//ʌnˈsiːsɪŋ/

معنی: مسلسل، پایان نا پذیر، بلا انقطاع، بدون وقفه، ایست ناپذیر
معانی دیگر: ایست ناپذیر، بلاانقطاع، بدون وقفه، مسلسل، پایان ناپذیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unceasingly (adv.)
• : تعریف: without pause or respite; continuous.
متضاد: intermittent
مشابه: ceaseless, continual, continuous, endless, incessant, nonstop, perpetual, restless, unbroken

- unceasing labor in the cause of peace
[ترجمه گوگل] کار بی وقفه در راه صلح
[ترجمه ترگمان] نیروی کار دائم در راه صلح
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The authors are grateful for the unceasing support of the editors in London and New York.
[ترجمه گوگل]نویسندگان از حمایت بی وقفه ویراستاران در لندن و نیویورک سپاسگزار هستند
[ترجمه ترگمان]نویسندگان از حمایت مداوم سردبیران لندن و نیویورک سپاسگزار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Planes passed overhead with unceasing regularity.
[ترجمه گوگل]هواپیماها با نظمی بی وقفه از بالای سر می گذشتند
[ترجمه ترگمان]هواپیماها با نظم و ترتیب از بالای سرشان می گذشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She makes an unceasing effort to help others.
[ترجمه گوگل]او تلاش بی وقفه ای برای کمک به دیگران انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]او تلاش مداوم برای کمک به دیگران می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. And his unceasing efforts to achieve that aim are easily seen.
[ترجمه گوگل]و تلاش بی وقفه او برای رسیدن به این هدف به راحتی قابل مشاهده است
[ترجمه ترگمان]و تلاش های بی وقفه او برای رسیدن به این هدف به آسانی دیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. My own mutinous spirit has caused me unceasing grief.
[ترجمه گوگل]روحیه طغیان گر خودم باعث اندوه بی وقفه ام شده است
[ترجمه ترگمان]روح سرکش و سرکش خودم باعث ناراحتی من شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Thatcher government waged unceasing war on the professional state.
[ترجمه گوگل]دولت تاچر جنگی بی وقفه علیه دولت حرفه ای به راه انداخت
[ترجمه ترگمان]دولت تاچر یک جنگ بی وقفه در دولت حرفه ای به راه انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their skill is lifting heavy packages against unceasing deadlines.
[ترجمه گوگل]مهارت آنها بلند کردن بسته های سنگین در برابر ضرب الاجل های بی وقفه است
[ترجمه ترگمان]مهارت آن ها در حال بلند کردن بسته های سنگین در برابر مهلت های مداوم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Produces Ming and Qing Dynasties art furniture unceasing inheritance and improvement.
[ترجمه گوگل]مبلمان هنری سلسله مینگ و چینگ را به ارث برده و بهبود می بخشد
[ترجمه ترگمان]دستیابی به میراث مینگ و کینگ از میراث و میراث بی وقفه حاصل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. An unceasing series of surprise attacks on coastal Eurqpe then began.
[ترجمه گوگل]سپس یک سلسله حملات غافلگیرکننده بی وقفه در ساحلی Eurqpe آغاز شد
[ترجمه ترگمان]پس از آن چند حمله غافلگیرانه بر سواحل coastal ساحلی آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To set up innovation enterprise is the complex unceasing innovation process.
[ترجمه گوگل]راه اندازی شرکت نوآوری فرآیند پیچیده نوآوری مداوم است
[ترجمه ترگمان]راه اندازی یک شرکت نوآوری فرآیند نوآوری بی وقفه پیچیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Plead the precious blood with unceasing importunity, and it shall be with you according to your desire.
[ترجمه گوگل]خون گرانبها را با اهمیّت بی وقفه طلب کنید و مطابق میل شما با شما خواهد بود
[ترجمه ترگمان]اکنون با توجه به میل خود، خون گران بها را تحت فشار قرار می دهد، و با شما بر طبق خواسته شما خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Along with the science unceasing progress, the computer application already proliferated the entire social each quoin.
[ترجمه گوگل]همراه با پیشرفت بی وقفه علم، برنامه کامپیوتری در حال حاضر کل جامعه اجتماعی هر کوین را تکثیر کرده است
[ترجمه ترگمان]با پیشرفت علم بر پیشرفت علم، کاربرد کامپیوتر در حال حاضر همه each اجتماعی را گسترش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An uncertain but unceasing disquiet is upon me.
[ترجمه گوگل]یک نگرانی نامطمئن اما بی وقفه بر من وارد شده است
[ترجمه ترگمان]نگرانی و بی قراری همیشه بر من سنگینی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Along with the unceasing expansion of the enterprise annuity scale in our country, the condition to the guarantees and increase the annuity fund value is much stricter.
[ترجمه گوگل]همزمان با گسترش بی وقفه مقیاس مستمری بنگاه ها در کشور ما، شرط ضمانت ها و افزایش ارزش صندوق مستمری بسیار سخت تر است
[ترجمه ترگمان]در کنار توسعه مداوم و مداوم درآمد سالیانه شرکت در کشور ما، شرایط برای تضمین و افزایش ارزش صندوق بازنشستگی بسیار سخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مسلسل (صفت)
consecutive, successive, connected, linked, catenary, continued, uninterrupted, concatenated, continuing, continuos, unceasing

پایان نا پذیر (صفت)
endless, interminable, unceasing, inexhaustible, irredeemable

بلا انقطاع (صفت)
unceasing, hand-running

بدون وقفه (صفت)
unceasing, run-on

ایست ناپذیر (صفت)
unceasing

انگلیسی به انگلیسی

• not ceasing, continuous, prolonged
if something is unceasing, it continues without stopping.

پیشنهاد کاربران

بپرس