پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٣٥٩)

بازدید
٦,٩٤٥
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مردم شهر. اهالی شهر مثال: townspeople observed the one - year anniversary of the flood اهالی شهر مراسم سالگرد یکمین سال سیل را برگزار کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. مارکسیست 2. مارکسیستی مثال: broadly Marxist in orientation عمدتا در گرایش مارکسیست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رادار مثال: the orientation of the radar station جهت یابی ایستگاه رادار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. صرف 2. هزینه. خرج 3. هزینه ها. مخارج مثال: an outline of expenditure for each department خلاصه ای از خرج و مخارج برای هر وزارتخانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. برده وار. برده صفت. مطیع 2. فاقد ابتکار. کورکورانه مثال: a slavish addiction to fashion یک میل وافرِ کورکورانه به مد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: his heroin addiction اعتیاد او به هروئین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. سرویس رفت و برگشت 2. اتوبوس فضایی. شاتل 3. توپ بدمینتون 4. ( نساجی. چرخ خیاطی ) ماکو 5. ( پرواز و غیره ) رفت و برگشت 6. رفتن و آمدن. رفتن و برگشتن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. فیلارمونیک ( دوستدار یا طرفدار موسیقی ) ۲. ارکستر سمفونی مثال: he rehearsed the Vienna Philharmonic

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: They are uninformed. Explain these to them آنها ناآگاه و بی اطلاع هستند. اینها را برایشان توضیح بدهید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکاک. مردد مثال: union leaders remain skeptical رهبران اتحادیه شکاک و مردد مانده اند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

امروزی مثال: Finally, this third point is the most important of all, you need to use appropriate language, a modern - day language that is understan ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. مشترک. ۲. اعانه دهنده مثال: they refunded the subscribers آنها {پول} مشترکین را بازپرداخت کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سانسور . ممیزی مثال: negligence of censorship rules تسامح درباره ی قوانین سانسور و ممیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

1. زوزه 2. فریاد. جیغ. عربده 3. زوزه کشیدن 4. فریاد کشیدن. نعره کشیدن 5. حق حق گریه کردن مثال: the wind howled without remission باد بدون فروکش {کردن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. اجرت. دستمزد. حق الزحمه. هزینه 2. ( پزشک ) ویزیت 3. ( دانشگاه یا مدرسه ) شهریه 4. ( وکیل ) حق الوکاله 5. ( عضویت و غیره ) حقِ. . . 6. حق الزحمه پر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فراوان. بسیار پر شمار مثال: some animals reproduce prolifically بعضی از حیوانات بسیار پر شمار و فراوان تولید مثل می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. ( ضمیر انعکاسی اول شخص جمع ) خودمان را. به خودمان. از خودمان. خودمان 2. ( ضمیر تاکیدی ) خودمان مثال: we resigned ourselves to a long wait ما خودم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وکیل مدافع. وکیل دعاوی مثال: solicitors can retain a barrister مشاوران حقوقی می توانند حق الوکاله یک وکیل مدافع را از پیش پرداخت کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. ذیحق. بر حق. محق 2. قانونی 3. بحق. عادلانه. منصفانه. درست مثال: he restored it to its rightful owner او آن را به صاحب و مالک قانونی اش بازگرداند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. کجا 2. کجاها 3. محل. جا مثال: the police can't reveal his whereabouts پلیس نمی تواند محل و جای او را فاش کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صندلی چرخ دار مثال: a new kind of wheelchair یک نوع جدید از صندلی چرخ دار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. نرم. انعطاف پذیر 2. نرمش کردن. ( خود را ) گرم کردن مثال: the runners were limbering up دونده ها داشتند نرمش می کردند. دونده ها داشتند خودشان را گ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شرم آور. ننگین. خفت آور مثال: the army's ignominious defeat شکست شرم آور و ننگین ارتش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. تخریب 2. نفی کردن. در هم کوبیدن 2. ( عامیانه ) بلعیدن مثال: the farmhouse has been saved from demolition خانه رعیتی از تخریب حفظ شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. دوشادوش. پهلو به پهلو. به موازات هم. موازی 2. ثانوی. فرعی. جنبی. غیر مستقیم 3. اضافی 4. ( خویشاوند ) نسبی. غیر مستقیم 5. تضمینی. تضمین شده. 6. وثی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

این طرف و آن طرف سرگردان بودن. این طرف و آن طرف پرسه زدن. آلاخون والاخون بودن مثال: He has fled and is wandering around in order to avoid being arres ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. ناکافی . نابسنده 2. کم. ضعیف مثال: there was insufficient collateral to satisfy the loan وثیقه ی ناکافی برای بازپرداخت استقراض وجود داشت. برای با ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جامعه اروپا مثال: products which satisfy the EC's criteria محصولاتی که ضوابط و معیارهای جامعه ی اروپا را برآورد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کشور بلغارستان مثال: Bulgaria was then a Russian satellite کشور بلغارستان در آن هنگام یک وابسته و دنباله روی روسی بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. شاد. پر شور. سرزنده 2. متهورانه. شجاعانه مثال: a spirited resistance یک مقاومت و ایستادگی شجاعانه و متهورانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. اقتدار. حاکمیت. فرمانروایی 2. خودمختاری. استقلال 3. بلند مرتبگی 4. کشور مستقل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ناظر. تماشاچی مثال: onlookers were scattered in all directions تماشاچی ها در همه جهت پخش و پراکنده شده بودند. panicky onlookers ran for cover تماشا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سید الشهدا مثال: It was originally supposed to take place in the year 70 AH, but the martyrdom of the Master of the Martyrs and external factors led ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. عمیقا 2. شدیدا. به شدت. فوق العاده 3. از ته دل. صمیمانه مثال: she was profoundly scarred by the incident او شدیدا بواسطه ی حادثه داغدار شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

هجری قمری مثال: ” When Imam Hussain was martyred in Muharram in the year 61 AH, this event was postponed. زمانی که امام حسین ( ع ) در محرم سال ۶۱ هج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. روان شناختی 2. ( مربوط به ) روانشناسی 3. روانی مثال: deep psychological scars زخمهای عمیق روانی و روانشناختی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تازه مثال: the scent of freshly cut hay بوی علفِ خشک تازه چیده شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. خم شدن. دولا شدن 2. خمیده شدن 3. خم کردن. دولا کردن 4. خود را کوچک کردن. خود را پایین آوردن 5. خمیدگی. خم. قوز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. اهدا کردن. دادن 2. ( حقوقی ) هبه کردن مثال: The philanthropist donated a great deal of money to the university as well as to several charities. . ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. مشتریان 2. ارباب رجوع مثال: a select clientele مشتریان خاص و انحصاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. ( مسابقه ) حریف غایب 2. ( دادگاه ) طرف غایب 3. ( بدهی ) نکول کننده 4. ( تعهد ) قصور کننده. خاطی 5. سرباز خاطی مثال: the seizure of defaulters' pro ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. تهویه 2. دستگاه یا وسیله تهویه 3. بیان. ابراز مثال: a ventilation shaft یک دودکش و کانال تهویه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. باشگاه گلف 2. چوب گلف مثال: the shaft of a golf club دسته ی یک چوب گلف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. لنگرگاه. 2. پناه گاه. تکیه گاه مثال: the anchorage where the convoy sheltered لنگرگاهی که کاروان دریایی در آنجا پناه جست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. اسکورت کردن. همراهی کردن. بدرقه کردن / 1. کاروان. ستون. 2. کاروان دریایی 3. ستون موتوری 4. اسکورت. محافظ 5. مشایعت. بدرقه. همراهی مثال: the anchor ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

امامت مثال: Thus, they pursued the establishment of an Islamic state, which is one of the important aspects of Imamate. بنابراین، آنها {اهل بیت} تشک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

1. بازمانده ها. بقایا. تکه پاره ها 2. آت و اشغال ها 3. اوار مثال: firemen discovered a body in the debris آتش نشانها یک جسد را {در میان} آوار پیدا ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. ملی گرا. ملی 2. وطن پرست 3. استقلال طلب مثال: The nationalists believe fervently in independence for their country. ملی گراها به شدت به استقلال ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. ظهور. بروز 2. جوشش. غلیان 3. افزایش ناگهانی. افزایش بی سابقه مثال: an upsurge in nationalist agitation یک افزایش ناگهانی و بی سابقه در فعالیت ملی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. دندان قروچه کردن. دندانهای خود را به هم فشردن 2. عزم خود را جزم کردن. آستین ها را بالا زدن. دامن همت به کمر زدن / 1. شن. ریگ. سنگ ریزه 2. عزم. ارا ...