folly

/ˈfɑːli//ˈfɒli/

معنی: حماقت، نادانی، بی خردی، ابلهی، نابخردی، قباحت
معانی دیگر: خریت، سبک سری، کالیوگی، گولی، هر کار پرخرج و بیهوده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: follies
(1) تعریف: lack of common sense or of good judgment.
مترادف: foolishness
متضاد: common sense, prudence, sense, wisdom
مشابه: fatuity, imprudence, indiscretion

(2) تعریف: an act or acts of foolishness; rash behavior.
مترادف: foolishness, idiocy, stupidity
مشابه: indiscretion, lunacy, monkey business, tomfoolery

(3) تعریف: an unwise or foolish undertaking, such as an expensive project that fails.
مشابه: blunder, goof, mistake

(4) تعریف: (pl. but used with a sing. verb) a theatrical revue that includes numerous songs, dances, and skits.
مترادف: revue
مشابه: burlesque, vaudeville

جمله های نمونه

1. arrant folly
حماقت محض

2. conspicuous folly
حماقت فاحش

3. sheer folly
حماقت محض

4. the folly of jumping before looking
نابخردی پریدن پیش از نگاه کردن

5. everyone laughed at his folly
همه به حماقت او خندیدند.

6. people smiled at his folly
مردم حماقت او را مورد تمسخر قرار دادند.

7. to believe otherwise is folly
اعتقاد به غیر از این حماقت است.

8. buying this rusted bicycle is folly
خریدن این دوچرخه ی زنگ زده حماقت است.

9. Folly is the cloke of knavery.
[ترجمه گوگل]حماقت، خرقه ی حیله گری است
[ترجمه ترگمان]آی بی آی، آی بی ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is the nature of folly to see the faults of others and forget his own.
[ترجمه گوگل]این طبیعت حماقت است که عیوب دیگران را ببیند و عیوب خود را فراموش کند
[ترجمه ترگمان]این طبیعت حماقت است که معایب دیگران را ببیند و خودش را فراموش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Suddenly she saw the folly of it all.
[ترجمه گوگل]ناگهان حماقت همه چیز را دید
[ترجمه ترگمان]ناگهان حماقت همه چیز را دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Somerville bitterly regretted his folly at becoming involved.
[ترجمه گوگل]سامرویل از حماقت خود از اینکه درگیر شد به شدت پشیمان شد
[ترجمه ترگمان]به تلخی از حماقت خود در این کار پشیمان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If thou wouldest live long,live well;for folly and wickedness shorten life.
[ترجمه گوگل]اگر می خواهی طولانی زندگی کنی، خوب زندگی کن، زیرا حماقت و شرارت عمر را کوتاه می کند
[ترجمه ترگمان]اگر تو زنده بمانی، زندگی خوبی داشته باشی، به خاطر حماقت و زشتی زندگی کوتاه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In love folly is always sweet.
[ترجمه فائزه] در عشق حماقت همیشه شیرین است
|
[ترجمه گوگل]حماقت در عشق همیشه شیرین است
[ترجمه ترگمان]در حماقت، همیشه شیرین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Events proved the folly of such calculations.
[ترجمه گوگل]وقایع احمقانه بودن چنین محاسباتی را ثابت کردند
[ترجمه ترگمان]وقایعی که رخ می داد، حماقت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حماقت (اسم)
idiocy, foolishness, stupidity, idiotism, asininity, folly, silliness, hebetude, lunacy, fatuity, unreason, tommyrot

نادانی (اسم)
asininity, folly, ignorance, ineptitude, nescience

بی خردی (اسم)
folly, fatuity, indiscretion, unreason

ابلهی (اسم)
idiocy, folly, fatuity

نابخردی (اسم)
folly, silliness, unreason, imprudence

قباحت (اسم)
obscenity, folly

انگلیسی به انگلیسی

• stupidity, foolishness; nonsense, foolish action
if you say that an action or way of behaving is folly or a folly, you mean that it is foolish; a literary word.

پیشنهاد کاربران

want of wit=folly , unintelligent
این واژه به سازه ها یا ساختمانهایی گفته میشود که به جز تزئین یک مکان ( مثل پارک و باغ و . . . ) هدف خاص دیگری ندارد
Sheer folly /حماقت محض

بپرس