buzzer

/ˈbəzər//ˈbʌzə/

معنی: زنگ اخبار، وزوزکن
معانی دیگر: دستگاهی که صدای زر زر می کند (معمولا برای آگاهانیدن)، زنگ، سوت، سوتک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: any of numerous mechanical or electrical devices that signal by buzzing.
مشابه: alarm

- a door buzzer
[ترجمه گوگل] یک زنگ در
[ترجمه ترگمان] زنگ در نواخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. when the buzzer sounded, i got out of bed
زنگ که صدا کرد از بستر برخاستم.

2. when you need me press the buzzer
هرگاه مرا خواستید (دکمه) زنگ را فشار دهید.

3. We pressed the buzzer in our cabin and a steward arrived instantly.
[ترجمه گوگل]زنگ کابین را فشار دادیم و مهماندار فوراً از راه رسید
[ترجمه ترگمان]ما زنگ را در کابین خود فشار دادیم و یک نفر هم فورا وارد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Press the buzzer when you want to talk.
[ترجمه گوگل]هنگامی که می خواهید صحبت کنید، زنگ را فشار دهید
[ترجمه ترگمان] وقتی میخوای حرف بزنی، زنگ بزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Press the buzzer if you know the answer.
[ترجمه گوگل]اگر جواب را می دانید، زنگ را فشار دهید
[ترجمه ترگمان]اگر جواب را بدانید، زنگ در را فشار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I pressed the buzzer and after a while someone came to the door.
[ترجمه گوگل]زنگ را فشار دادم و بعد از مدتی یک نفر به سمت در آمد
[ترجمه ترگمان]زنگ زدم و بعد از مدتی کسی به در آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The buzzer sounded in Daniel's office.
[ترجمه گوگل]زنگ در دفتر دنیل به صدا درآمد
[ترجمه ترگمان]زنگ در دفتر دانیل صدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The buzzer went off at eight o'clock.
[ترجمه گوگل]زنگ ساعت هشت خاموش شد
[ترجمه ترگمان]زنگ ساعت هشت بعد از ظهر خاموش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The buzzer rang when the meal was ready.
[ترجمه گوگل]وقتی غذا آماده شد صدای زنگ به صدا درآمد
[ترجمه ترگمان]وقتی غذا آماده شد زنگ در زنگ خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But just as the buzzer sounds, an impossibly tall defender leaps and swats aside your shot.
[ترجمه گوگل]اما درست همانطور که زنگ به صدا در می آید، یک مدافع غیرممکن قد بلند می پرد و ضربه شما را کنار می زند
[ترجمه ترگمان]اما درست در همان لحظه که صدای زنگ به گوش می رسد، یک مدافع بلند بلند بالا می جهد و swats را کنار می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The buzzer sounded for the end of the quarter.
[ترجمه گوگل]آژیر برای پایان ربع به صدا درآمد
[ترجمه ترگمان]زنگ در اتاق به صدا در آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I pressed the buzzer, pressed both buzzers, pressed all the buzzers for the entire building-complex in desperation.
[ترجمه گوگل]زنگ را فشار دادم، هر دو زنگ را فشار دادم، همه زنگ‌های کل ساختمان را با ناامیدی فشار دادم
[ترجمه ترگمان]زنگ در را فشار دادم، هر دو دستم را فشار دادم، تمام the را برای کل ساختمان فشار دادم - پیچیده در ناامیدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The buzzer on his intercom interrupted his thoughts.
[ترجمه گوگل]صدای زنگ دستگاه اینترفون افکارش را قطع کرد
[ترجمه ترگمان]زنگ تلفن صدای او را قطع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Lou had a buzzer rigged up beside his bed so he could call his wife.
[ترجمه گوگل]لو یک زنگ در کنار تختش نصب کرده بود تا بتواند با همسرش تماس بگیرد
[ترجمه ترگمان]لو هم a را در کنار تختش نصب کرده بود تا بتواند همسرش را خبر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Hill missed a one-handed 35-footer at the buzzer.
[ترجمه گوگل]هیل یک دست 35 فوتی را در زنگ هشدار از دست داد
[ترجمه ترگمان](هیل)در ساعت یک به سی footer رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زنگ اخبار (اسم)
ring, buzzer

وزوزکن (اسم)
buzzer

تخصصی

[برق و الکترونیک] بازر؛ زنگ اخبار وسیله ای الکترومغناطیسی که تیغه ی متحرک آن به سرعت مرتعش می شود و صدای زنگ تولید می کند . - ( صدای ) زنگ اخبار

انگلیسی به انگلیسی

• device that makes a buzzing sound
a buzzer is a device that makes a buzzing sound, for example in an alarm clock or an office telephone.

پیشنهاد کاربران

بپرس