nasal

/ˈneɪzl̩//ˈneɪzl̩/

معنی: خیشومی، وابسته به بینی، وابسته به منخرین
معانی دیگر: بینی، دماغی، (زبان شناسی) خیشومی، غنه ای، تودماغی، حرف خیشومی (مانند n و m)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or relating to the nose.

(2) تعریف: of, pertaining to, or resembling speech sound produced by forcing air through the nose.

- a nasal twang
[ترجمه گوگل] یک پیچش بینی
[ترجمه ترگمان] بینی تو دماغی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: nasally (adv.), nasality (n.)
• : تعریف: a sound produced nasally.

جمله های نمونه

1. nasal cavities
حفره های بینی

2. a nasal sound
صدای خیشومی

3. his nasal passages are closed
مجراهای بینی او مسدود است.

4. the nasal cavity
حفره ی بینی

5. this drug will clear his nasal passages
این دارو مجراهای بینی او را خواهد گشود.

6. Every person has two nasal orifices.
[ترجمه گوگل]هر فردی دو سوراخ بینی دارد
[ترجمه ترگمان]هر فرد دارای دو بینی بینی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This spray helps to ease nasal congestion.
[ترجمه گوگل]این اسپری به رفع گرفتگی بینی کمک می کند
[ترجمه ترگمان]این اسپری به رفع گرفتگی بینی کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her voice took on a nasal whine of complaint.
[ترجمه گوگل]صدایش ناله ای از شکایت به خود گرفت
[ترجمه ترگمان]صدایش با ناله دماغی و شکایت آمیز شکایت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was suffering from nasal catarrh.
[ترجمه گوگل]او از آب مروارید بینی رنج می برد
[ترجمه ترگمان]از catarrh بینی رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She talked in a deep nasal monotone.
[ترجمه گوگل]با یکنواختی عمیق بینی صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]با صدای بم و یکنواختی صحبت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He spoke in a high nasal voice.
[ترجمه گوگل]با صدای بلند بینی صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]او با صدای تو دماغی حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Removing the nasal pack and inserting a nasopharyngeal tube did not improve matters.
[ترجمه گوگل]برداشتن بسته بینی و قرار دادن لوله نازوفارنکس باعث بهبود اوضاع نشد
[ترجمه ترگمان]از بین بردن گروه بینی و قرار دادن یک لوله nasopharyngeal موضوع را بهبود نبخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Donlan suffered a cracked skull and his nasal septum was pushed out of place.
[ترجمه گوگل]دونلان دچار ترک خوردگی جمجمه شد و تیغه بینی او از جای خود خارج شد
[ترجمه ترگمان]Donlan دچار شکستگی جمجمه شد و پره های بینی او از جای خود خارج شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The nature of the nasal sacs in heterostracans has been the subject of some debate.
[ترجمه گوگل]ماهیت کیسه های بینی در هتروستراکان ها موضوع بحث هایی بوده است
[ترجمه ترگمان]ماهیت کیسه های بینی در heterostracans موضوع برخی بحث ها بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیشومی (صفت)
nasal, rhinal

وابسته به بینی (صفت)
nasal, rhinal

وابسته به منخرین (صفت)
nasal

انگلیسی به انگلیسی

• speech sound that is produced through the nose (phonetics); nose guard attached to a helmet; medication administered via the nose; either of the two bones that form the bridge of the nose
of the nose, nose-like; pronounced through the nose
you produce nasal sounds when air passes through your nose and mouth when you speak.
nasal also means relating to your nose.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : nose / nasalize
✅️ اسم ( noun ) : nose / nasalization
✅️ صفت ( adjective ) : nasal / nosy ( nosey )
✅️ قید ( adverb ) : nasally
Nostril : سوراخ بینی ( دو هجایی است /naas. trolz/ در صورت جمع )
Nasal : مربوط به بینی /ney. zl/
Navel : ناف /ney. vl/
Belly button : نام غیررسمی navel که همون ناف باشه
🚨 از میان واژگان بالا همگی اسم هستند به جز nasal که صفت هست
Nasal drop قطره بینی
اسپری بینی
nasal spray
تو دماغی
nasal ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: خیشومی
تعریف: آوایی که در ادای آن مجرای گفتار در نقطه‏ای مسدود گردد، ولی عبور هوا به خارج بدون برخورد با هیچ مانعی از راه بینی انجام شود
دماغی
The air passage can be manipulated in a number of ways by the tongue. The
area above the larynx can be opened, fully closed, or partially closed, with each
position producing a different sound. If partially closed, air goes through the
nose, making a "nasal" sound.
بینی، دماغ،
گرفتگی بینی=nasal congestion
گرفتگی بینی
مربوط ب بینی

بپرس