پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٢٧٣)

بازدید
٥,٣٢٠
تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. ضربه ای. ناشی از ضایعه ۲. ( تجربه ) تلخ. تکان دهنده. فراموش نشدنی مثال: But it is also a confusing and traumatic exit from the family.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. باد موسمی ۲. موسم بارندگی ۳. بارندگی سنگین مثال: Because I want to buy a plastic sheet before the monsoon arrive. چون من می خواهم قبل از اینکه مو ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. ( هندسه ) صفحه ۲. سطح صاف. سطح مستوی ۳. سطح. حد. مرحله ۴. ( هندسه ) مسطح. مسطحه. مستوی ۵. صاف. هموار. تراز ۶. هواپیما ۷. ( تجاری ) رنده. ۸. رنده ک ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

توهم. خیال. تصور. ساخته و پرداخته ذهن مثال: Surely, now you know you are not a figment of your own imagination. مسلما شما الان می دانید که ساخته و پ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. فس فس کردن. معطل کردن. ۲. این پا و آن پا کردن ۳. پرسه زدن. پلکیدن ۴. با مرگ دست و پنجه نرم کردن ۵. باقی ماندن. طول کشیدن مثال: But the question I ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استراتوسفر ( یکی از لایه های جو زمین ) مثال: But the question I asked is, “is it possible to linger in the stratosphere?” اما سوالی که من پرسیدم این ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. بهداشتی ۲. تمیز مثال: hygienic conditions.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. تنظیم کردن. میزان کردن. تعدیل کردن ۲. تغییر دادن ۳. ( موسیقی ) تغییر مقام دادن. از پرده یا مایه ای به پرده و مایه دیگر رفتن مثال: we all modulate ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. بیهودگی. بی فایدگی. پوچی. بی معنایی ۲. کار عبث. کار بی حاصل. مایه تضییع وقت مثال: the futility of all desires of the will پوچی و بیهودگی همه ی آرز ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

۱. غرور. تکبر. خودپسندی. نخوت ۲. استعاره ی دور از ذهن مثال: she had none of the conceit often associated with beautiful women. او هیچ غرور و تکبری ک ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. بد اخم. بد عنق. بد اخلاق ۲. ناخوشایند. نامطلوب ۳. ( هوا ) نامساعد. بد مثال: a disagreeable thought یک فکر ناخوشایند و نامطلوب

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماده آلوده کننده. آلاینده مثال: The quantity of chemical pollutants has increased exponentially. مقدار آلاینده های شیمیایی بطور تصاعدی افزایش یافته ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موعد. موعد مقرر. سر رسید. مهلت. ضرب الاجل مثال: I finished my senior thesis four months before the deadline. من رساله سال آخر دانشجویی ام را چهار ما ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. ورودیه. وردی ۲. حق عضویت مثال: You should first pay your entry fee. شما باید اول ورودیه تان را پرداخت کنید.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( در خطاب ) عزیزم! مثال: Oh! deary! Don’t cry. اوه! عزیزم! گریه نکن.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تار عنکبوت مثال: That grew only on top of the spider webs that covered the cave entrance. که فقط بر روی تارهای عنکبوتی که ورودی غارها را می پوشاند ر ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کم. نه به اندازه کافی مثال: we were insufficiently attentive. ما به اندازه کافی مراقب نبودیم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

غواصی با لوله تنفسی مثال: I went on a snorkeling trip off the coast of the Bahamas. من به سفر غواصی با لوله تنفسی در کنار ساحل باهاما رفتم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. اطلاع. گزارش ۲. اطلاعیه. اخطاریه مثال: There were so many notification on my phone. اطلاعیه ها و گزارشهای زیادی بر روی گوشی من بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بسیار زیاد. بی اندازه مثال: It is something that I find immensely interesting. آن چیزی است که من بی اندازه {آن را} جالب دیدم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. نابرابری. عدم تساوی ۲. اختلاف ۳. بی عدالتی ۴. ناهمواری مثال: I teach students about inequality and race in education. من به دانش آموزان درباره نا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. یکسره. بدون توقف ۲. بی وقفه. مدام. یک ریز مثال: I talked non - stop about war all day. من تمام روز بی وقفه و مدام درباره جنگ صحبت کردم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

غرابت . دوری. دوگانگی مثال: Our sense of otherness grows, and we lose empathy. احساس غرابت و دوگانگی ما رشد می کند و ما همدلی را از دست می دهیم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

توسعه شهری. شهرسازی. شهری شدگی مثال: he saw nature being destroyed by urbanization او دید که طبیعت بوسیله توسعه شهری شروع به نابود شدن کرده بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خلاقیت. ابتکار. نوآوری مثال: Our creativity to use them خلاقیت و ابتکار ِ ما در استفاده کردن از آنها

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. فراری ۲. پناهنده مثال: But this is a place that a lot of North Korean defectors use as an escape route. اما این جایی است که بسیاری از پناهندگان و ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

سکوت محض. خاموشی مطلق مثال: there was a dead silence in the room. سکوت محض در اتاق بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

۱. تحقق نیافته. عملی نشده. به حقیقت نپیوسته ۲. ناراضی. ناخشنود. ناخرسند مثال: For some reason, I still felt a little bit unfulfilled .

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. ( پزشکی ) تشخیص دادن ۲. پی بردن. فهمیدن. متوجه شدن مثال: That's why it is important that your condition is diagnosed as early as possible آن هست ع ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: I found out that I was an OK wrestler. من متوجه شدم که کشتی گیر خوبی بودم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. قتل عام. کشتار ۲. شکست جانانه ۳. قتل عام کردن. کشتار کردن ۴. شکست جانانه دادن به. تار و مار کردن مثال: I had heard warnings of massacres من هشداره ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بالقوه. احتمالا مثال: The fear that automation might displace workers and potentially lead to lots of unemployment ترس از اینکه ماشینی کردن امکان دا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. تنوع. گوناگونی ۲. اختلاف. تفاوت مثال: I thought that the diversity staff was not something I had to worry about. من فکر کردم که تنوع کارکنان چیزی ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

دبستان. مدرسه ابتدایی مثال: I was so small While I was in grade school زمانی که من در مدرسه ابتدایی بودم خیلی کوچک بودم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

طبقه بندی. رده بندی مثال: We don’t understand how they are doing this categorization. ما نمی فهمیم آنها چطوری دارند این طبقه بندی را انجام می دهند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

با حرف B بزرگ به معنی: بیزانسی . ( مربوط به ) بیزانس . ( مربوط به ) روم شرقی با حرف b کوچک به معنی: ۱. مرموز. مخفیانه. توام با پنهان کاری ۲. معماگون ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. شمایل. تمثال ۲. مظهر. نماد ۳. ( کامپیوتر ) شمایل. نماد تصویری مثال: a Byzantine icon in a church. یک تمثال مربوط به بیزانس در یک کلیسا

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برچسب قیمت مثال: I examine the price tags, they all cost more than $700 من برچسب قیمتها را بررسی کردم آنها همه شان بیش از ۷۰۰ دلار قیمت دارند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فهرست قیمتها مثال: our latest catalogue and price list تازه ترین کاتالوگ و فهرست قیمتهای ما

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. ( ساختمان و غیره ) خالی ۲. ( سرزمین ) اشغال نشده ۳. بیکار مثال: An unoccupied building. یک ساختمان خالی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

واکسن. مایه مثال: there is no vaccine against the virus. واکسنی برای جلوگیری از این ویروس وجود ندارد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. شاد. خوشحال. مسرور ۲. مسحور. مجذوب ۳. جادو شده. افسون شده. طلسم شده مثال: an enchanted garden یک باغ افسون شده

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. عاشقانه ۲. احساس برانگیز. خیال انگیز. رویایی. رومانتیک ۳. خیال پرداز ۴. خیال پردازانه. خیالی. تخیلی ۵. احساساتی. پندارگونه. آرمانی ۶. عاشق پیشه ۷. ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. آرمانی ۲. آرمان گرایانه ۳. خیالی. خیال پردازانه. واهی ۴. آرمان گرا ۵. ( آدم ) خیال پرداز. خیالباف مثال: a utopian ideology یک مکتب آرمانگرایانه

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

آرمان شهر. مدینه فاضله. مثال: a romantic vision of Utopia یک تصویر خیالی از آرمانشهر

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( روزنامه ) صفحه اول مثال: a front - page headline عنوان و تیتر صفحه اول ( روزنامه )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. ( روزنامه ) عنوان. تیتر ۲. ( بصورت جمع ) سرخط اخبار. اهم اخبار ۳. سر صفحه / ۱. عنوان گذاشتن ۲. تیتر کردن. با تیتر درشت نوشتن ۳. ( نمایش تلوزیونی ) ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. حسرت آور. حسرت بار ۲. دستخوش حسرت گذشته ۳. دچار غم غربت مثال: he remained nostalgic about the good old days

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

ام آی ۵ ( اداره امنیت داخلی بریتانیا ) مثال: MI5 maintains a large registry of files ام آی ۵ ( اداره امنیت داخلی بریتانیا ) بایگانی بزرگی از پرونده ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با رضایت. به نشانه ی تایید مثال: several heads nodded approvingly at this concept چند تا سر به نشانه تاییدِ این راهکار تکان خورد.