unbelieving

/ˌənbəˈliːvɪŋ//ˌʌnbɪˈliːvɪŋ/

معنی: بی اعتقاد، کافر، بی ایمان، دیر باور، غیر مومن
معانی دیگر: شک دار، بی اطمینان، شکاک، ناباور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unbelievingly (adv.)
• : تعریف: not believing; doubting; incredulous.
متضاد: believing

جمله های نمونه

1. She stared at me with unbelieving eyes.
[ترجمه گوگل]با چشمانی ناباور به من خیره شد
[ترجمه ترگمان]او با چشمان unbelieving به من خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She stared at us with unbelieving eyes.
[ترجمه گوگل]با چشمانی ناباور به ما خیره شد
[ترجمه ترگمان]او با چشمان نا امیدی به ما خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He gazed at the letter, unbelieving.
[ترجمه گوگل]ناباورانه به نامه خیره شد
[ترجمه ترگمان]به نامه خیره شد و باور نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He looked at me with unbelieving eyes.
[ترجمه گوگل]با چشمانی ناباور به من نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با چشمان نا unbelieving به من نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was almost unbelieving of his impossible situation but on principle he didn't allow himself to feel jealous.
[ترجمه گوگل]او تقریباً به موقعیت غیرممکن خود باور نداشت، اما اصولاً به خود اجازه حسادت نمی داد
[ترجمه ترگمان]او تقریبا باور داشت که وضعیت غیر ممکن او، اما از روی اصل به خودش اجازه نمی دهد که احساس حسادت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Leadership in some is weak, unbelieving and in some cases apostate.
[ترجمه گوگل]رهبری در برخی ضعیف، بی ایمان و در برخی موارد مرتد است
[ترجمه ترگمان]رهبری در برخی موارد مرتد، ناباورانه و در برخی موارد مرتد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mt. 17:17 And Jesus answered and said, O unbelieving and perverted generation!
[ترجمه گوگل]متی 17:17 عیسی در جواب گفت: ای نسل بی ایمان و منحرف!
[ترجمه ترگمان]ام ۱۷: ۱۷ و مسیح پاسخ داد و گفت: ای نا باور نکردنی و فاسد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But unbelieving Jews stirred up the Gentiles, and made their minds evil affected against the brethren.
[ترجمه گوگل]اما یهودیان بی ایمان، غیریهودیان را برانگیختند و ذهن آنها را بر برادران متاثر ساختند
[ترجمه ترگمان]اما یهودیان unbelieving the را تکان می دادند و minds را بر ضد برادران تحمیل می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mother looked me up and down with unbelieving eyes.
[ترجمه گوگل]مادر با چشمانی ناباور به من نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]مادر سرم را بالا و پایین و پایین نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Rumor circulated state import restriction shortly however ourselves unbelieving.
[ترجمه گوگل]شایعه محدودیت واردات دولت به زودی منتشر شد، اما خودمان باور نکردیم
[ترجمه ترگمان]این شایعات حاکی از محدودیت واردات دولت در مدت کوتاهی با این حال باور نکردنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. An unbelieving smile flits on your eyes when I come to you to take my leave.
[ترجمه گوگل]وقتی برای مرخصی نزد تو می آیم لبخندی ناباورانه بر چشمانت نقش می بندد
[ترجمه ترگمان]وقتی برای رفتن به اینجا آمده ام، یک لبخند باور نکردنی در چشمان تو ظاهر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Endless, of the impenitent and unbelieving.
[ترجمه گوگل]بی پایان، از غیرتمند و بی ایمان
[ترجمه ترگمان]همه چیز بی پایان و باور نکردنی و باور نکردنی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The joyous unbelieving word sings through the car.
[ترجمه گوگل]کلمه شادی ناباور در ماشین آواز می خواند
[ترجمه ترگمان]یک کلمه باور نکردنی و نا باور نکردنی در ماشین صدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. An unbelieving smile flits on your eyes when I come to you to take me leave.
[ترجمه گوگل]وقتی به سمتت می آیم تا مرا ببری لبخندی ناباور بر چشمانت می نشیند
[ترجمه ترگمان]وقتی به اینجا آمده ام که مرا از اینجا بیرون ببری، یک لبخند باور نکردنی در چشمان تو ظاهر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی اعتقاد (صفت)
distrustful, mistrustful, incredulous, unbelieving

کافر (صفت)
saracen, unbelieving, ethnic, heathen, impious

بی ایمان (صفت)
unfaithful, faithless, infidel, unbelieving, unbeliever

دیر باور (صفت)
incredulous, unbelieving, sceptical, skeptical

غیر مومن (صفت)
unbelieving, unorthodox

انگلیسی به انگلیسی

• skeptical, incredulous; not adhering to a religious faith
you describe people as unbelieving when they do not believe something that they have been told.

پیشنهاد کاربران

بپرس