پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٣٥٧)

بازدید
٦,٨٩٥
تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. ( مسابقه دو ) صحرایی ۲. از راه فرعی مثال: The amateur cross - country runner wanted to be in the Olympics. دونده ی آماتور مسابقات دو صحرایی، خوا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

دفتردار مثال: The bookkeeper exaggerated her importance to the company. دفتردار در مورد اهمیت خودش برای شرکت غلو کرد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

خوشحال کردن. مشعوف کردن. شادمان کردن. به وجد آوردن مثال: By words the mind is excited and the spirit elated.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. علاج ناپذیر. بی درمان. خوب نشدنی ۲. بیمار علاج ناپذیر مثال: But suppose you are dying from an incurable illness now. اما فرض کنیم شما الان بخاطر ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. اذیت کردن. مزاحم شدن ۲. ایجاد مزاحمت جنسی کردن برای. دست درازی کردن به مثال: My neighbor was molested when walking home from the subway. همسایه ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. ازمایش نشده. امتحان نشده ۲. تمرین نکرده. کارزار ندیده. بی تجربه مثال: A new, untested medicine was detected in the capsule by the police scientist ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. کپسول ۲. کپسول فضایی ۳. ظرف ۴. ( گیاه شناسی ) پوشینه ۵. موجز. مختصر. فشرده مثال: The small capsule contained notes the spy had written after the ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. تیز. بسیار تیز ۲. تند. تند و تیز. گزنده مثال: razor - sharp teeth دندانهای بسیار تیز

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. ( میوه ) پادرختی ۲. ( پول و ثروت ) باد آورده مثال: Gather the windfalls from under the plum trees. پادرختی ها را از زیر درختهای آلو جمع کن.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. قولون ( خشی از روده بزرگ ) ۲. ( با تسامح ) روده بزرگ مثال: When reading the questions, keep in mind that the colon replaces the words “is to”. و ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

بدبختی. بداقبالی. بد بیاری مثال: never laugh at other people's misfortunes هرگز به بدبختی ها و بداقبالی های مردم دیگر نخند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. شباهت. همانندی ۲. مقایسه. تشبیه ۳. قیاس ۴. تمثیل. قیاس تمثیلی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. لباس و جواهرات ۲. زر و زیور /لباس پرزرق و برق و فاخر مثال: The gallant, dressed in his finery approached the queen. مرد شجاع که لباس پر زرق و برق ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: Now, put this example next to a teenager who alters his age on his birth certificate so that he can go to the front lines, or he cries and beg ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خط مقدم مثال: Now, put this example next to a teenager who alters his age on his birth certificate so that he can go to the front lines, or he cries ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. گیر. گرفتگی. انسداد ۲. راه بندان ۳. وقفه مثال: cleaning of the machine should include clearance of blockages تمیز کردن ماشین باید شامل پاکسازی گرف ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: At first, I thought he wanted to ask for a leave of absence due to some problem back in his hometown for which he had not been given permission ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: He was a lieutenant colonel or a major, I don't remember exactly. او یک �سرهنگ دوم� بود یا سرگرد الان دقیقا یادم نیست.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: I witnessed the pleas of an army officer who wanted to join the nighttime operations of Martyr Chamran’s jihadi groups. من شاهد التماسهای یک ا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. ( محیط ) پاکسازی ۲. ( چک ) تهاتر. پایاپای ۳. ترخیص کالا ۴. ( ترافیک ) فاصله ایمن ۵. اجازه. جواز ۶. ( از لحاظ امنیتی ) مجوز. تاییدیه ۷. ( فوتبال و ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

امدادگر. نجاتگر مثال: all reached safety and thanked their rescuers همه سلامت رسیدند و از امدادگرانشان تشکر کردند. همه سلامت رسیدند و از نجاتگرانشان ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. کمیاب. نادر ۲. نا بسنده. کم ۳. به ندرت. به سختی. خیلی کم مثال: as raw materials became scarce, synthetics were developed از آنجایی که مواد خام کمی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. بی احساس. بی عاطفه ۲. فاقد حس همدردی ۳. حاکی از بی عاطفگی مثال: my mother is a cold, unfeeling woman مادرم یک زن سرد و بی احساس و بی عاطفه است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاملا. به طور کامل مثال: they were comprehensively defeated آنها به طور کامل شکست خورده بودند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معاینه ( پزشکی ) . بازدید. چک آپ مثال: The engineer gave our house a thorough, comprehensive check - up before my father bought it. قبل از آنکه پدرم ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. کامل ۲. دقیق مثال: The police made a thorough search of the house after the crime had been reported. پس از گزارش جرم، پلیس خانه را کامل و دقیق گ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اهل بحث. طرف بحث. مناظره کننده. سخنور مثال: Ray’s team undoubtedly had the best debaters in our country. تیم �ری� بدون شک بهترین مناظره کننده ها و س ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی شک. بی تردید مثال: Ray’s team undoubtedly had the best debaters in our country. تیم �ری� بدون شک بهترین مناظره کننده ها و سخنوران را در کشور ما د ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. به طور قابل ملاحظه ای. به طور قابل توجهی ۲. زیاد. خیلی زیاد مثال: The burden of taxation has risen considerably. فشار مالیات به طور قابل ملاحظه ا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. شکرگزاری ۲. روز شکرگزاری ( =در آمریکا چهارمین پنج شنبه ماه نوامبر ) مثال: The guests began to assemble for thanksgiving dinner. مهمانها شروع کرد ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تادیبی. اصلاحی مثال: After the prison riot, the council decided to reform the correctional system. بعد از شورش در زندان، شورا تصمیم گرفت که نظام تاد ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. تحقیق. کاوش. کند و کاو ۲. معاینه ۳. ( در پزشکی ) سوند. میل ۴. فضاپیمای پژوهشی // ۱. معاینه کردن ۲. جستجو کردن. گشتن ۳. تحقیق کردن. کند و کاو کردن. ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. تور ماهی گیری ۲. دام. تله ۳. شبکه اقدامات پلیسی برای دستگیری مجرمان. تله. جستجوی گسترده مثال: In order to evade the police dragnet, Ernie grew a b ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. اداره ۲. دفتر ۳. میز تحریر ۴. قفسه لباس مثال: The Weather Bureau explored the effects of the rainy weather. اداره هواشناسی، تاثیرات آب و هوای بار ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: back then the IRGC had not yet been properly organized. آن زمانها �سپاه پاسداران� هنوز درست سازماندهی نشده بود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

آشوبگر. شورشی مثال: The rioters assembled outside the White House. آشوبگران بیرون کاخ سفید جمع شدند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

به طور متراکم. با تراکم زیاد. به طور فشرده مثال: Rural areas are not densely populated. مناطق روستایی، بطور متراکم جمعیت ندارند. مناطق روستایی، با ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. وحشتناک. فجیع. رقت انگیز ۲. افتضاح مثال: driving sleet and rain made conditions horrendous برف توام با باران تند وضعیت را وحشتناک و افتضاح کرد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

از لحاظ لجستیکی. از لحاظ پشتیبانی و تدارکات نظامی مثال: But logistically it should have had more than 50 tanks! اما از لحاظ لجستیکی آن باید بیش از ۵۰ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

برف توام با باران. برف و باران مثال: driving sleet and rain made conditions horrendous برف توام با باران تند وضعیت را وحشتناک کرد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( آدم ) توطئه گر. دسیسه چین مثال: Macbeth is a schemer. مکبث یک ( آدم ) توطئه گر و دسیسه چین است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. فراموش نشدنی. بیاد ماندنی مثال: that unforgettable kiss after his martyrdom آن بوسه فراموش نشدنی و بیاد ماندنی بعد از شهادتش

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. عملا. در عمل ۲. تقریبا مثال: He could practically drop the ball through the hoop. او می توانست توپ را عملا توی حلقه پرتاب کند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: This part of the Persian Gulf was a route through which trucks and trailers carrying weapons, equipment, and supplies were constantly moving to ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. تبخیر کردن. بخار کردن ۲. تبخیر شدن. بخار شدن ۳. نابود شدن. از بین رفتن. تباه شدن. نیست شدن مثال: Researchers believe that if warm dry air above th ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریز قطره. قطره. چکه مثال: Fog, tiny droplets of water vapor, is the villain of the airports. مه، قطرات ریز بخار اب، مایه دردسر برای فرودگاه هاست.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

۱. خاطرخواه. عاشق ۲. ژیگولو مثال: Knowing her beau was waiting at the bottom of the staircase, Eleanor descended at once. اِلِنور که فهمید عاشق و خا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: The one who had the intention to attack our borders had planned beforehand, unlike us who were attacked and caught off guard. آن کسی که قصد حم ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: On one side, there was the aggressor who was fully equipped and had a plan that they had prepared from before. در یک طرف یک مهاجم بود که کامل ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: But the descriptive report of the war is this that there was an invading army that attacked our borders. اما گزارش توصیفی جنگ {تحمیلی} این است ...