moisten

/ˌmɔɪsn̩//ˈmoɪsn̩/

معنی: خیساندن، تر کردن، مرطوب کردن، خیس کردن، مرطوب شدن، نمدار کردن، تر شدن
معانی دیگر: نم زدن، (کمی) خیس کردن

جمله های نمونه

1. moisten the clothes before ironing them
پیش از اطو زدن لباس ها را نم بزن

2. Moisten the clay if it seems too dry.
[ترجمه گوگل]اگر خاک رس خیلی خشک به نظر می رسد مرطوب کنید
[ترجمه ترگمان] اگه خیلی خشک به نظر بیاد، خاک رس می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Moisten the cloth before applying the lotion.
[ترجمه گوگل]قبل از استفاده از لوسیون، پارچه را مرطوب کنید
[ترجمه ترگمان]قبل از اعمال لوسیون بر روی آن بمالید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She took a sip of water to moisten her dry throat.
[ترجمه گوگل]جرعه ای آب نوشید تا گلوی خشکش را مرطوب کند
[ترجمه ترگمان]جرعه ای آب نوشید تا گلویش را مرطوب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Moisten the cloth before using it to clean glass.
[ترجمه گوگل]قبل از استفاده از پارچه برای تمیز کردن شیشه، آن را مرطوب کنید
[ترجمه ترگمان]قبل از استفاده از آن برای تمیز کردن، پارچه را ببندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Moisten the cloth slightly before applying the lotion.
[ترجمه گوگل]قبل از استفاده از لوسیون، پارچه را کمی مرطوب کنید
[ترجمه ترگمان]قبل از اعمال لوسیون، سفره را کمی خشک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His mouth closed to moisten suddenly dry lips.
[ترجمه گوگل]دهانش را بست تا لب های ناگهانی خشک شوند
[ترجمه ترگمان]دهانش بسته شد و لب هایش خشک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Moisten the compost with water and replace the lid.
[ترجمه گوگل]کمپوست را با آب مرطوب کنید و درب آن را تعویض کنید
[ترجمه ترگمان]کود را با آب مرطوب کنید و درپوش را عوض کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Add just enough water to moisten the cake mixture without making it too watery.
[ترجمه گوگل]به اندازه کافی آب اضافه کنید تا مخلوط کیک مرطوب شود بدون اینکه خیلی آبکی شود
[ترجمه ترگمان]فقط به اندازه کافی آب اضافه کنید تا مخلوط کیک را مرطوب کنید و آب آن را بیش از حد آبکی نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She didn't feel him bathe her forehead or moisten her lips from time to time.
[ترجمه گوگل]او احساس نمی کرد که او پیشانی اش را حمام کند یا هر از گاهی لب هایش را مرطوب کند
[ترجمه ترگمان]او او را احساس نکرد که پیشانی اش را خیس کند یا از زمان به موقع لب هایش را مرطوب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Lay a salmon fillet on top, moisten with a little stock or wine and oil, season.
[ترجمه گوگل]یک فیله ماهی قزل آلا را روی آن بگذارید، با کمی آب یا شراب و روغن مرطوب کنید، مزه دار کنید
[ترجمه ترگمان]یک ماهیچه پرورش ماهی را در بالای آن قرار دهید، با یک ذخیره کوچک یا شراب و روغن، فصل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Moisten the tissue in the jar and put the jar under the funnel.
[ترجمه گوگل]دستمال داخل شیشه را مرطوب کنید و شیشه را زیر قیف قرار دهید
[ترجمه ترگمان]دستمال را در کوزه جمع کن و کوزه را زیر قیف فرو کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A necessary gesture to moisten the dryness in her throat.
[ترجمه گوگل]یک حرکت ضروری برای مرطوب کردن خشکی گلویش
[ترجمه ترگمان]یک حرکت لازم برای مرطوب کردن پوست گلویش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I would calm my rage, moisten my dry lips, force his return if only by the strength of my desire.
[ترجمه گوگل]خشمم را آرام می‌کردم، لب‌های خشکم را مرطوب می‌کردم، اگر فقط به قدرت میلم بود، او را مجبور به بازگشت می‌کردم
[ترجمه ترگمان]من خشم خود را آرام خواهم کرد، لب های خشک خود را مرطوب خواهم کرد، و اگر فقط با قدرت بخواهم تلافی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Moisten a bit if you have enough water.
[ترجمه گوگل]اگر آب کافی دارید کمی مرطوب کنید
[ترجمه ترگمان]اگه به اندازه کافی آب داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیساندن (فعل)
bate, steep, water, macerate, soak, drench, damp, moisten, wet, sop, presoak, ret

تر کردن (فعل)
imbrue, bedew, dabble, moisten, wet, dab

مرطوب کردن (فعل)
damp, moisten, wet, moist

خیس کردن (فعل)
water, macerate, soak, drench, damp, moisten, wet, douse, ret

مرطوب شدن (فعل)
dampen, moisten

نمدار کردن (فعل)
moisten, humidify

تر شدن (فعل)
moisten

تخصصی

[نساجی] مرطوب سازی - مرطوب شدن - تر نمودن - تر شدن
[آب و خاک] مرطوب کردن

انگلیسی به انگلیسی

• make slightly wet, make damp
to moisten something means to make it slightly wet.

پیشنهاد کاربران

🔊 دوستان دقت کنید که تلفظ درست این کلمه {مُیسن} می باشد ( حرف t سایلنت است )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : moisten / moisturize
اسم ( noun ) : moistness / moisture / moisturizer
صفت ( adjective ) : moist
قید ( adverb ) : _

بپرس