electron

/əˈlektran//ɪˈlektrɒn/

معنی: الکترون
معانی دیگر: الکترون (بخشی از اتم که دارای بار منفی می باشد و از پروتون کوچکتر است)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a negatively charged particle, considered a fundamental unit of matter, that exists independently or outside the nucleus of an atom.

جمله های نمونه

1. electron diffraction
پراش الکترون ها

2. an electron which is ejected from an atom of copper
الکترونی که از یک اتم مس جدا می شود

3. An electron has a negative charge, a proton has a positive charge.
[ترجمه گوگل]یک الکترون بار منفی دارد، یک پروتون بار مثبت
[ترجمه ترگمان]یک الکترون شارژ منفی دارد، یک پروتون دارای بار مثبت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Magnetic coils focus the electron beams into fine spots.
[ترجمه گوگل]سیم پیچ های مغناطیسی پرتوهای الکترونی را به نقاط ریز متمرکز می کنند
[ترجمه ترگمان]حلقه های مغناطیسی، پرتوه ای الکترونی را به نقاط حساس متمرکز می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He is reading electron physics at Qinghua University.
[ترجمه گوگل]او در دانشگاه Qinghua مشغول خواندن فیزیک الکترون است
[ترجمه ترگمان]او در حال مطالعه فیزیک الکترون در دانشگاه Qinghua است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The electron microscope uses a beam of electrons to produce images at high magnifications.
[ترجمه گوگل]میکروسکوپ الکترونی از پرتوی الکترون برای تولید تصاویر با بزرگنمایی بالا استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]میکروسکوپ الکترونی از یک تیر الکترونی برای تولید تصاویر در بزرگنمایی های بالا استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Using electron microscopy, Rubin etal showed that the tight junctions appeared morphologically unchanged in untreated coeliac disease patients.
[ترجمه گوگل]با استفاده از میکروسکوپ الکترونی، Rubin etal نشان داد که اتصالات محکم در بیماران سلیاک درمان نشده از نظر مورفولوژیکی بدون تغییر ظاهر می‌شوند
[ترجمه ترگمان]با استفاده از میکروسکوپ الکترونی، روبین etal نشان داد که اتصال سخت به لحاظ مورفولوژیکی در بیماران مبتلا به بیماری coeliac بدون تغییر باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If we remove an electron from an anti-bonding orbital, the ion will be more tightly bound than the molecule was.
[ترجمه گوگل]اگر یک الکترون را از یک اوربیتال ضد پیوند حذف کنیم، یون محکم‌تر از مولکول متصل می‌شود
[ترجمه ترگمان]اگر یک الکترون را از یک اوربیتال های ضد پیوندی حذف کنیم، یون more از مولکول خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This is needed for electron microprobe or back-scattered Scanning Electron Microscope work where a perfect surface is required.
[ترجمه گوگل]این برای میکروکاوشگر الکترونی یا میکروسکوپ الکترونی روبشی پراکنده پس از کار در جایی که سطح عالی مورد نیاز است مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]این مورد برای میکروسکوپ الکترونی روبشی و یا میکروسکوپ الکترونی اسکن الکترون مورد نیاز است که در آن یک سطح کامل مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In some ways it is therefore similar to electron microprobe analysis, but it is more sensitive than the latter.
[ترجمه گوگل]بنابراین از جهاتی شبیه به آنالیز میکروپروب الکترونی است، اما نسبت به دومی حساس تر است
[ترجمه ترگمان]از برخی جهات مشابه آنالیز microprobe الکترونی است، اما نسبت به دومی حساس تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Electron microprobe element maps show the distribution and quantity of alkali feldspar in the fine-grained groundmass of the altered basalts.
[ترجمه گوگل]نقشه های عنصر ریزپروب الکترونی توزیع و کمیت فلدسپات قلیایی را در توده ریز دانه بازالت های تغییر یافته نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]نقشه های آلمان آرایش الکترونی نشان دهنده توزیع و مقدار فلزهای قلیایی موجود در دانه ریز دانه ریز the است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. How near depends on the electron energy.
[ترجمه گوگل]نزدیکی به انرژی الکترون بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]چقدر به انرژی الکترونی بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Fantastic electron microscope images of objects looking very suggestively like fossilized living forms again captured the imagination of the world.
[ترجمه گوگل]تصاویر میکروسکوپ الکترونی خارق‌العاده از اجسامی که به شکل بسیار تلقین‌کننده‌ای شبیه به اشکال زنده فسیل شده هستند، دوباره تخیل جهان را تسخیر کردند
[ترجمه ترگمان]تصاویر میکروسکوپ الکترونی ساخته شده از اشیا که بسیار شبیه به موجودات زنده فسیل در نظر گرفته می شوند دوباره تصور جهان را تسخیر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The non-crystallographic symmetry was established from the electron density and heavy atom sites.
[ترجمه گوگل]تقارن غیر کریستالوگرافی از چگالی الکترون و سایت های اتم سنگین ایجاد شد
[ترجمه ترگمان]تقارن غیر کریستالوگرافی از چگالی الکترون و سایت های اتمی سنگین ایجاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

الکترون (اسم)
electron

تخصصی

[سینما] الکترون
[کامپیوتر] الکترون .
[برق و الکترونیک] الکترون ذره ای بنیادی که کوچکترین بار الکتریکی منفی ( 1/6 × 10 به توان 19- سی) را حمل می کند. جرم آن 1 بر روی 1837 جرم اتم هیدروژن است و با سرعت وتحرک زیاد به دور هسته ی اتم می چرخد . - الکترون
[] نردبان غار

انگلیسی به انگلیسی

• negatively charged particle which is a fundamental component of matter and exists independently or outside the nucleus of an atom (physics, chemistry)
an electron is a tiny particle of matter smaller than an atom.

پیشنهاد کاربران

کلمه Elect یعنی :
برگزیده و یا عصاره و جوهر ( بر، سر، گزین )
معنای واژه Tronیعنی :
تَراز یا افزار تعامل و سامان و مایه
معادل پارسی "Electron"
میتونه "بَرتَراز" باشه
از این پارسی تر نمیشه !
electron
آدِرَخش
electron ( شیمی )
واژه مصوب: الکترون
تعریف: ذرۀ بنیادی پایداری که بار منفی دارد و جزء سازندۀ همه اتم هاست

بپرس