brighten

/ˈbraɪtn̩//ˈbraɪtn̩/

معنی: روشن کردن، درخشان شدن، زرنگ کردن
معانی دیگر: شاد (یا شادتر) کردن یا شدن، پر نشاط شدن، خوش دل کردن، درخشان کردن یا شدن (رجوع شود به: bright)

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: brightens, brightening, brightened
(1) تعریف: to become or make luminous, bright, or brighter.
متضاد: blacken, dull, fade, tarnish
مشابه: illuminate, light, lighten

- The room brightened as she threw open the curtains.
[ترجمه گوگل] وقتی پرده ها را باز کرد اتاق روشن شد
[ترجمه ترگمان] وقتی پرده ها را باز کرد، اتاق روشن شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to become or cause to be enlivened or more cheerful.
متضاد: dull
مشابه: cheer, enliven, lighten, lighten

- She brightened at my suggestion for a swim.
[ترجمه گوگل] او به پیشنهاد من برای شنا روشن شد
[ترجمه ترگمان] از پیشنهاد من برای شنا خوشحال شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. brighten up
1- رنگین تر و جذاب تر کردن

2. these flowers will brighten up the garden
این گل ها جلوه ی تازه ای به باغچه خواهند داد.

3. Seeing him, she seemed to brighten a little.
[ترجمه گوگل]با دیدن او، به نظر می رسید که کمی درخشان شده است
[ترجمه ترگمان]با دیدن او به نظر می رسید که کمی brighten
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The new wall paper will brighten up the room .
[ترجمه گوگل]کاغذ دیواری جدید اتاق را روشن می کند
[ترجمه ترگمان]کاغذ دیوار جدید، اتاق را روشن خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. After a dull start, it should brighten up later.
[ترجمه گوگل]پس از شروع کسل کننده، باید بعداً روشن شود
[ترجمه ترگمان]بعد از یک شروع کسل کننده، بعدا باید روشن شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Use blonde highlights to brighten your hair.
[ترجمه گوگل]برای درخشان کردن موهای خود از هایلایت های بلوند استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از هایلایت های بلوند برای روشن کردن موی خود استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the distance, the sky was beginning to brighten.
[ترجمه گوگل]از دور، آسمان شروع به روشن شدن می کرد
[ترجمه ترگمان]از دور، آسمان کم کم روشن می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some fresh paint will brighten this place up.
[ترجمه گوگل]مقداری رنگ تازه این مکان را روشن می کند
[ترجمه ترگمان]یک رنگ تازه، این مکان را روشن خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. White paint will brighten the room.
[ترجمه گوگل]رنگ سفید اتاق را روشن می کند
[ترجمه ترگمان]رنگ سفید اتاق را روشن خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Brighten the kitchen by painting it yellow.
[ترجمه گوگل]آشپزخانه را با رنگ زرد روشن کنید
[ترجمه ترگمان]آشپزخانه را با نقاشی کردن آن زرد روشن کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A few scatter cushions would help to brighten up that old sofa.
[ترجمه گوگل]چند کوسن پراکنده به روشن کردن مبل قدیمی کمک می کند
[ترجمه ترگمان]چند بالش پراکنده کمک می کردند تا آن کاناپه قدیمی را روشن کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If you're handy with a needle you could brighten up your sweater with giant daisies.
[ترجمه گوگل]اگر با سوزن دستی دارید، می توانید ژاکت خود را با گل های مروارید غول پیکر زیبا کنید
[ترجمه ترگمان]اگر با یک سوزن مفید باشی، می توانی sweater را با گل های داودی بسازی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Brighten up your bedroom with a few posters.
[ترجمه گوگل]اتاق خواب خود را با چند پوستر روشن کنید
[ترجمه ترگمان]اتاق خواب شما را با چند تا پوستر پر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. According to the forecast, it should brighten up later.
[ترجمه behnam7] طبق پیش بینی هوا، بعداً هوا بهتر خواهد شد.
|
[ترجمه گوگل]طبق پیش بینی، بعداً باید روشن شود
[ترجمه ترگمان]براساس این پیش بینی، بعدا باید روشن شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She bought some flowers to brighten the room.
[ترجمه گوگل]چند گل خرید تا اتاق را روشن کند
[ترجمه ترگمان]او برای روشن کردن اتاق مقداری گل خرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

روشن کردن (فعل)
light, clear, clarify, explain, lighten, ignite, brighten, turn on, illuminate, elucidate, refresh, enucleate, explicate, enlighten, illume, illumine, upstart, relume

درخشان شدن (فعل)
brighten

زرنگ کردن (فعل)
brighten

انگلیسی به انگلیسی

• illuminate, clarify; be clarified
if you brighten or if your face brightens, you suddenly look happier.
if a situation brightens or if something brightens it, it becomes more pleasant or hopeful.
when a light brightens a place, or when a place brightens, the place becomes brighter or lighter.
if something brightens up a situation, it makes it seem more pleasant or hopeful.
to brighten up a place means to make it more colourful and attractive.
if you brighten up, you look happier.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : brighten
✅️ اسم ( noun ) : brightness / bright
✅️ صفت ( adjective ) : bright
✅️ قید ( adverb ) : brightly / bright
دل انگیز
جذاب
رویایی
بسیار جالب
پر نشاط
[The Weather Improves]
[Collocation]
the sky clears/​brightens ( up ) /lightens ( up )

بپرس