cheer

/ˈt͡ʃɪr//t͡ʃɪə/

معنی: فریاد و لله افرین، ترغیب، تشویق کردن، بر انگیختن، هلهله کردن، دلخوشی دادن، ترغیب کردن، هورا
معانی دیگر: (با up) شاد کردن یا شدن، شنگول کردن یا شدن، مسرور کردن یا شدن، خرسند شدن یا کردن، هورا، هلهله، هورا کشیدن، زنده باد گفتن، شادباش، شاباش، مرحبا زدن، غریویدن، (به صورت جمع) به سلامتی !، نوش !، روحیه، حالت (امروزه بیشتر در این گونه عبارت ها به کار می رود: بسی شاد باشید be of good cheer ; با کمال مسرت cheer with good)، شادی، مسرت، خرسندی، سرور، خوشی، سور، جشن و شادی، نوش و نیش، (انگلیس - عامیانه - جمع) تشویق کردن، فریادوهلهله افرین

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: of good cheer
(1) تعریف: liveliness, happiness, or gaiety.
مترادف: gaiety, glee, happiness
متضاد: sadness
مشابه: exuberance, fun, joy, liveliness, pleasure, vivacity, warmth

- He was full of cheer that morning, having just received some very good news from his doctor.
[ترجمه گوگل] او صبح آن روز پر از شادی بود، زیرا به تازگی خبرهای بسیار خوبی از دکترش دریافت کرده بود
[ترجمه ترگمان] آن روز صبح سرحال بود و خبر خوشی از دکترش گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: anything that brings good spirits, encouragement, or comfort.
مترادف: comfort, encouragement, solace
مشابه: assurance, inspiration, warmth

- Her son's letter was full of cheer.
[ترجمه گوگل] نامه پسرش پر از شادی بود
[ترجمه ترگمان] نامه پسرش پر از شادی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a cry of encouragement, approval, or appreciation, as by spectators to encourage their favorite team or players.
مترادف: yell
متضاد: boo, jeer
مشابه: applause, bravo, hurrah, shout

- The crowd let out a cheer when the team made a goal.
[ترجمه گوگل] وقتی تیم گل زد، جمعیت تشویق می‌کردند
[ترجمه ترگمان] جمعیت هنگامی که تیمش یک گل به ثمر رساند، فریاد شادی سر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: food or drink; convivial refreshment.
مترادف: refreshment
مشابه: fare, hospitality

- Will you have a bit of this Christmas cheer I've brewed up for the occasion?
[ترجمه گوگل] آیا کمی از این شادی کریسمس که برای این مناسبت درست کرده ام، خواهید داشت؟
[ترجمه ترگمان] یک خرده از این شادی کریسمس را که من به خاطر این موقعیت جا به جا کردم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
حرف ندا ( interjection )
• : تعریف: (pl.) an expression used as a toast.
مترادف: prosit, skoal

- Cheers! To your health!
[ترجمه گوگل] به سلامتی! برای سلامتی تو!
[ترجمه ترگمان] ! به سلامتی به سلامتی شما!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cheers, cheering, cheered
(1) تعریف: to comfort or make happy (sometimes fol. by "up").
مترادف: brighten, buck up, buoy up, comfort, console, enliven, gladden, hearten, solace
متضاد: deject, depress
مشابه: amuse, buoy, elate, embolden, encourage, energize, inspire, invigorate, lift, pep up, revive, strengthen, uplift, warm

- She'd been depressed, but kind and hopeful words from her friend cheered her up.
[ترجمه گوگل] او افسرده شده بود، اما سخنان محبت آمیز و امیدوارکننده دوستش او را خوشحال کرد
[ترجمه ترگمان] او غمگین بود، اما مهربان و امیدوار کننده از دوستش او را تشویق می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to give loud vocal encouragement, approval, or appreciation to.
مترادف: hurrah, root for
متضاد: boo, jeer
مشابه: applaud, encourage, praise

- The fans cheered the winners wildly.
[ترجمه محسن غلامی] هواداران برنده ها را پرشور تشویق کردند.
|
[ترجمه گوگل] هواداران به شدت برندگان را تشویق کردند
[ترجمه ترگمان] طرفداران به شدت برندگان را تشویق کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The audience cheered the soloist.
[ترجمه ابوالقاسم امینی] تماشاچیان تک خوان را تشویق نمودند.
|
[ترجمه مهدیه] تماشاگران تک نواز را تشویق کردند
|
[ترجمه گوگل] حضار تکنواز را تشویق کردند
[ترجمه ترگمان] تماشاگران the را تشویق کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: cheeringly (adv.), cheerer (n.)
(1) تعریف: to cry out in encouragement or appreciation.
مترادف: hurrah
متضاد: jeer
مشابه: acclaim, applaud, root

- When they heard the good news, everyone cheered.
[ترجمه گوگل] وقتی خبر خوش را شنیدند، همه تشویق کردند
[ترجمه ترگمان] وقتی خبره ای خوب را شنیدند، همه هورا کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The audience cheered at the end of the play.
[ترجمه گوگل] تماشاگران در پایان این نمایش را تشویق کردند
[ترجمه ترگمان] حضار در پایان نمایش هورا کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to become more positive in feeling and attitude (usu. fol. by "up").
مترادف: brighten
مشابه: hope, lighten, quicken, revive, rouse

- As the rain finally stopped. we began to cheer up.
[ترجمه گوگل] همانطور که باران بالاخره قطع شد شروع کردیم به شادی کردن
[ترجمه ترگمان] وقتی که باران قطع شد ما شروع به تشویق کردن کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Cheer up! Things aren't that bad!
[ترجمه گوگل] شاد باش اوضاع آنقدرها هم بد نیست!
[ترجمه ترگمان] خوشحال باش! اوضاع اونقدرا هم بد نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. cheer up, the world isn't coming to an end!
شاد باش (مغموم نباش) دنیا که تمام نشده !

2. cheer on
(با هورا و شادباش) گفتن،تشویق کردن

3. light lends cheer to a room
نور به اتاق حالت شادی می بخشد (اتاق را دلباز می کند).

4. the soldiers raised a cheer
سربازان هلهله کردند.

5. after our defeat in the game, we tried to cheer each other up
پس از شکست در مسابقه کوشیدیم یکدیگر را شاد کنیم.

6. A deafening cheer went up from the crowd.
[ترجمه گوگل]یک تشویق کر کننده از بین جمعیت بلند شد
[ترجمه ترگمان]شادی کر کننده از میان جمعیت برخاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A Christmas greeting to cheer you from your daughters.
[ترجمه Fateme] ی احوالپرسی کریسمسی برای خوشحالیت از طرف دخترانت
|
[ترجمه گوگل]یک تبریک کریسمس برای تشویق شما از طرف دخترانتان
[ترجمه ترگمان]یه سلام کریسمس که تو رو از دخترام خوشحال کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A great cheer went up from the crowd.
[ترجمه گوگل]یک تشویق بزرگ از بین جمعیت بلند شد
[ترجمه ترگمان]از میان جمعیت فریاد شادی به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The crowd gave a spontaneous cheer.
[ترجمه گوگل]جمعیت خود به خود تشویق کردند
[ترجمه ترگمان]جمعیت خوشحال به نظر می رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Weiskopf hit the ball 330 yards and a cheer went up.
[ترجمه گوگل]Weiskopf توپ را 330 یاردی زد و صدای تشویق بالا رفت
[ترجمه ترگمان]چند یارد با هم برخورد کردیم و یک تشویق به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The audience rose bodily to cheer the speaker.
[ترجمه گوگل]حضار برای تشویق سخنران بدنبال برخاستند
[ترجمه ترگمان]حضار از جا برخاستند تا گوینده را شاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A New Year greeting to cheer you from your daughters.
[ترجمه گوگل]تبریک سال نو برای تشویق شما از طرف دخترانتان
[ترجمه ترگمان]یک تبریک سال نو برای شاد کردن شما از your
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I think he misses her terribly. You might cheer him up.
[ترجمه گوگل]فکر کنم خیلی دلش براش تنگ شده ممکن است او را تشویق کنید
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم دلش برای او تنگ شده ممکنه خوشحالش کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wish you an endless view to cheer your eyes, then one more story mount and higher rise.
[ترجمه گوگل]برای شما آرزوی منظره ای بی پایان برای شادی چشمانتان، سپس یک کوه دیگر و صعود بلندتر را برایتان آرزو می کنم
[ترجمه ترگمان]برای شما بهترین ها را آرزو کنید که چشم های خود را شاد کنید، سپس یک داستان دیگر بالا می رود و بالا می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A New Year greeting to cheer you, my good friend.
[ترجمه گوگل]تبریک سال نو برای شادی شما دوست خوبم
[ترجمه ترگمان]یه تبریک سال جدید که تو رو خوشحال کنم، دوست خوب من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فریاد و لله افرین (اسم)
cheer

ترغیب (اسم)
cheer, prod, encouragement, persuasion, suasion

تشویق کردن (فعل)
abet, encourage, cheer, countenance, patronize, eulogize, inspirit, grace

برانگیختن (فعل)
abet, cheer, prod, arouse, infuse, roust, excite, abrade, stimulate, act, actuate, evince, exacerbate, exasperate, nettle, sick, heat, irritate, whet, impulse, put out, impassion, prompt, foment, instigate, provoke

هلهله کردن (فعل)
cheer, applaud, maffick

دلخوشی دادن (فعل)
cheer

ترغیب کردن (فعل)
encourage, cheer, influence, put, harp, persuade

انگلیسی به انگلیسی

• shout, cry; happiness, joy
shout, cry with joy; encourage
when you cheer, you shout loudly to show approval or encouragement. verb here but can also be used as a count noun. e.g. i heard a great cheer go up.
if you are cheered by something, it makes you happier or less worried.
people say `cheers' just before they drink an alcoholic drink.
people also say `cheers' as an informal way of saying `thank-you'.
you can also say `cheers' as an informal way of saying `good-bye'.
if you cheer someone on, you cheer loudly in order to encourage them.
when you cheer up, you stop feeling depressed and become more cheerful.

پیشنهاد کاربران

در نقش اسم و فعل همون هورا افرین خودمونه
هورا ( N ) هورا کشیدن ( V )
سلامتی
دست و جیغ و هورا😂
Cheer on Ali
جانم به علی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : cheer
✅️ اسم ( noun ) : cheer / cheering / cheerfulness
✅️ صفت ( adjective ) : cheerful / cheering
✅️ قید ( adverb ) : cheerfully / cheerily
شادی کردن
a shout of happiness
خوشحال بودن
1. shout
2. cry
3. joy
Cheer=happy
خوشحال
تشویق کردن در مسابقات یا در کنسرت و. . . .

تسلی دادن، امیدوار کردن، امید دادن
تشویق کردن
تشویق کردن افرین گفتن که در کنسرت ها ویا مسابقات و. . . به کار میرود
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس