پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٥,٥٩١)

بازدید
٢,١٩١
تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. بطور بحرانی. بطور جدی. وخیم 2. انتقاد آمیز. عیب جویانه 3. نقادانه. موشکافانه مثال: he was critically wounded او بطور جدی مجروح و زخمی شده بود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

بیماری قند. دیابت مثال: the relationship between diet and diabetes ارتباط بین رژیم غذایی و دیابت

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تبلیغاتی مثال: In front of cameras, they burned people alive and they drowned them alive, all while benefiting from the financial backing of the US ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. قانون اساسی 2. اساسنامه 3. ساخت. ترکیب. تشکل 4. تاسیس. تشکیل 5. سرشت. خمیره. طبع 6. بنیه مثال: the proposal of a new constitution پیشنهاد و طرحِ ی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گله. رمه. گذشته فعل drive مثال: soldiers deserted in droves سربازها بطرف گله ها/ رمه ها فرار کردند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماشین نویسی مثال: typing was another of her accomplishments ماشین نویسی یکی دیگر از هنر ها و مهارتهای او بود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک دوره مسابقه. تورنمنت مثال: a tournament for young players یک دوره مسابقه و تورنمنت برای بازیکنان جوان

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. آتشین. تحریک آمیز. فتنه انگیز. آتش افروز 2. التهابی. ملتهب مثال: anti - inflammatory drugs داروهای ضد التهابی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روزانه. روز به روز. روزمره مثال: the day - to - day administration of the company مدیریت روزمره شرکت

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( مربوط به ) جلوگیری. ضد بارداری 2. وسیله جلوگیری. وسیله ضد ابستنی مثال: a contraceptive sheath. یک کاپوت ضد بارداری

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اتاق نشیمن مثال: they adjourned to the sitting room for liqueurs آنها برای صرف لیکور ( نوشابه الکلی ) به اتاق نشیمن تشریف بردند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. شوالیه مانند. شوالیه وار 2. دلیرانه. جوانمردانه مثال: knightly deeds کردارها و اعمال جوانمردانه و دلیرانه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

با املای غلط نوشته شده مثال: flag the misspelt words لغتهای با املای غلط نوشته شده را مشخص کن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسیدی مثال: acidic water can eat away at pipes آب اسیدی می تواند در لوله ها فرسودگی ایجاد کند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. صمیمانه. دوستانه. گرم 2. سالم. قبراق. سرحال. سرزنده 3. شاد و شنگول. باحال 4. بزرگ. زیاد. مفصل مثال: we ate a hearty breakfast ما یک صبحانة مفصل خو ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دباغ. شش پنس مثال: they gave a tanner each آنها به هر کدام یک {سکه} شش پنسی دادند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. حماقت 2. کار احمقانه. عمل احمقانه. حرف احمقانه 3. عمارت مجلل و تزئینی مثال: I have injured no one by my folly من با حماقت خودم به هیچ کسی زیان نر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( جانور ) سخت پوست مثال: scientists discovered a new way of dating fossil crustaceans دانشمندان راه جدیدی برای تعیین قدمت فسیل سخت پوستان پیدا کردند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. فسیل. سنگواره 2. آدم متحجر 3. فسیلی. سنگواره ای مثال: scientists discovered a new way of dating fossil crustaceans دانشمندان راه جدیدی برای تعیین ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. فاقد حس مسئولیت. وظیفه نشناس 2. غیر مسئول. بدون مسئولیت 3. غیر مسئولانه. بی بند و بار مثال: I consider him irresponsible من او را وظیفه نشناس و غی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. کوچک. کم اهمیت. پیش پا افتاده. جزئی 2. خرد. خرده پا. جزء 3. بیهوده. بی جهت 4. تنگ نظر 5. تنگ نظرانه مثال: they got sucked into petty crime آنها { ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. توطئه 2. تبانی. همدستی 3. تقارن. همزمانی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. مسئولیت. تعهد 2. بدهی. دین. تعهد 3. استعداد. آمادگی 4. مایه دردسر. مصیبت. وبال گردن مثال: a written admission of liability یک اعتراف کتبی از دین و ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. زیاد. فراوان 2. سخاوتمندانه 3. از روی بزرگواری. با بلند نظری

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. چرخش رو به بهبود. بهبود ناگهانی. بهبود 2. افزایش ناگهانی. افزایش 3. جهش

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. اعطا 2. امتیاز 3. تسلیم. پذیرش. قبول 4. مصالحه. سازش. توافق 5. تخفیف 6. امتیاز بهره برداری 7. حق بهره برداری مثال: concessions were wrung from the ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. ( کشتی کوچک یا قایق ) کاپیتان 2. ( تیم ) کاپیتان 3. کاپیتان ( تیم یا قایق ) بودن مثال: the skipper gave the order to abandon ship کاپیتان دستور د ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سفالی. سفالین. سرامیک مثال: such ceramics are highly esteemed یک چنین سرامیک هایی خیلی با ارزش هستند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرچم های کوچک اذین بندی مثال: the street was decked with bunting خیابان با پرچم های کوچک آذین بندی، تزئین شده بود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

جلبک ها مثال: There are various kind of algae in the oceans. انواع و اقسام گوناگون و متنوعی از جلبکها در اقیانوسها وجود دارد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. بررسی شده. تحقیق شده. حساب شده 2. مهم. مورد توجه مثال: it was not impulsive, but rather a considered decision آن شتاب زده نبود، بلکه نسبتا یک تصم ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. تکانشی. ضربه ای 2. ویری. تابع میل آنی 3. نسنجیده. حساب نشده. شتاب زده 4. آنی. بی مقدمه مثال: it was not impulsive, but rather a considered decisio ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. یک ششم 2. ششمی. شماره شش 3. ششمین. ششم مثال: a survey placed the company sixth یک برسی و براورد شرکت را {در رتبه} ششم قرار داد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. آهسته. یواش 2. به اهستگی. به آرامی 3. به تدریج. کم کم. آرام ارام مثال: Hundreds of thousands of people were exterminated, slowly and painfully. ص ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

گِرداله. تخته سنگ مثال: boulders made progress difficult تخته سنگها پیشروی را سخت کردند

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. فراصوت 2. فراصوتی 3. ( مربوط به ) سونوگرافی مثال: pulses of ultrasound تکانه های فراصوتی تکانه های {مربوط به} سونوگرافی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. ( کشتی ) شکستگی. خرد شدگی. توفان زدگی 2. کشتی شکسته. کشتی توفان زده 3. ( اتومبیل ) آهن پاره. آهن مچاله 4. ( ساختمان ) ویرانه. خرابه. 5. ( امید. نق ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. رهن گذاشتن 2. وام مسکن 3. رهن 4. مبلغ رهن مثال: the redemption of the mortgage فک رهن / از گرو در آوردن رهن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

( هزینه ) رسید. سند 2. حواله 3. بن. ژتون. کوپن مثال: the redemption of credit vouchers

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ساکسون 2. ( مربوط به ) ساکسون ها. ساکسونی. ساکسون مثال: the name refers to a Saxon village این اسم به یک روستای {نژاد} ساکسون اشاره دارد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیمه گر مثال: the matter has been referred to my insurers کالا برای بیمه گرهای من فرستاده شد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. کتاب شناسی 2. کتاب نامه مثال: references are given in the bibliography منابع در {قسمت} کتابشناسی/کتاب نامه ارائه شده

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. نشریه 2. روزنامه 3. مجله 4. یادداشت روزانه 6. ( دفتر ) خاطرات 7. ( حسابداری ) دفتر روزانه 8. سرمحور. یاتاقان گرد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. اصل. اصیل. حقیقی. واقعی 2. راست. درست. صادق 3. شریف مثال: they left with genuine regret آنها با تاثر واقعی {اینجا را} ترک کردند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از لحاظ اقتصادی 2. با صرفه جویی 3. موجز. بطور موجز مثال: an economically backward country یک کشور از لحاظ اقتصادی عقب مانده

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

حسن تفاهم. رابطه نزدیک مثال: many critics remarked on their rapport بسیاری از منتقدین بر روی حسن تفاهم و رابطه نزدیک شان اظهار نظر کردند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. بی چون و چرا. تردیدناپذیر. مطلق 2. کورکورانه. چشم بسته مثال: unquestioning obedience is required درخواست اطاعت و فرمانبرداری بی چون و چرا و مطلق ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( مربوط به ) مامایی مثال: the resident registrar in obstetrics یک پزشکِ متخصصِ ماماییِ مقیم

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. لَ له. دایه 2. ننه. ننه جون. مثال: His family decided to employ the redoubtable nanny who was going to look after you. خانواده اش تصمیم گرفتند ی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

پارچه ی حوله ای مثال: a toweling robe یک جامه ی بلند {از جنس} پارچه ی حوله ای یک حوله ی سرتاپایی