enumerate

/əˈnuːməˌret//ɪˈnjuːməreɪt/

معنی: شمردن، برشمردن، یکایک شمردن، بشمار اوردن، محسوب داشتن
معانی دیگر: یک به یک ذکر کردن، فهرست وار گفتن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: enumerates, enumerating, enumerated
مشتقات: enumerative (adj.), enumeration (n.), enumerator (n.)
(1) تعریف: to name or list one by one.
مترادف: count, detail, number, specify
مشابه: catalogue, cite, itemize, list, name, recite, recount, rehearse, relate, spell out, tally, tick off

- She began to enumerate all my faults, so I left the room.
[ترجمه دکتر علوی] او شروع به لیست کردن اشتباهاتم کرد
|
[ترجمه گوگل] او شروع به برشمردن تمام عیوب من کرد، بنابراین از اتاق خارج شدم
[ترجمه ترگمان] شروع به شمردن اشتباه ات من کرد بنابراین از اتاق بیرون رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to find the number of, as by counting.
مترادف: count, number, numerate
مشابه: add, calculate, compute, estimate, reckon, sum, tally, total

جمله های نمونه

1. we need not enumerate our needs for him
لازم نیست که نیازهای خود را برای او یک به یک ذکر کنیم.

2. more birds than i could enumerate
پرندگانی بیش از آنچه که می توانستم بشمارم

3. Let me enumerate many flaws in your hypothesis.
[ترجمه گوگل]اجازه بدهید ایرادات زیادی را در فرضیه شما برشمارم
[ترجمه ترگمان]بگذارید بسیاری از نقص ها را در فرضیه شما enumerate کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The errors are too many to enumerate.
[ترجمه گوگل]خطاها بسیار زیاد است که نمی توان آنها را برشمرد
[ترجمه ترگمان]خطاها بیش از حد قابل شمارش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Can you enumerate the capitals of the 50 states?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید پایتخت های 50 ایالت را برشمارید؟
[ترجمه ترگمان]آیا شما می توانید پایتخت های ۵۰ ایالت را محاسبه کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Let me enumerate the benefits for you.
[ترجمه احصان] اجازه دهید مزایای ( آن ) را برای شما لیست کنم.
|
[ترجمه گوگل]بگذارید فواید آن را برای شما برشمارم
[ترجمه ترگمان] بذار از مزایای تو enumerate کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I enumerate the work that will have to be done.
[ترجمه گوگل]من کارهایی را که باید انجام شود برشمردم
[ترجمه ترگمان]من کارهایی را که باید انجام شود می شمارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is an invitation to enumerate the conventions and to contrast them with the law.
[ترجمه گوگل]دعوتی است برای برشمردن کنوانسیون ها و تقابل آنها با قانون
[ترجمه ترگمان]این یک دعوت برای شمارش قراردادهای و مقایسه آن ها با قانون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The merge process could not enumerate schema information at the Subscriber.
[ترجمه گوگل]فرآیند ادغام نمی تواند اطلاعات طرحواره را در مشترک شمارش کند
[ترجمه ترگمان]فرآیند ادغام شامل اطلاعات شمای enumerate در مورد اشتراک قرارداد نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This article enumerate the policy options to try to answer this.
[ترجمه گوگل]این مقاله گزینه‌های سیاستی را برای پاسخگویی به این موضوع برمی‌شمارد
[ترجمه ترگمان]این مقاله گزینه های سیاستگذاری را enumerate می کند تا به این مساله پاسخ دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This article enumerate some Halogen - based oxidants and their some important applying examples.
[ترجمه گوگل]این مقاله برخی از اکسیدان های مبتنی بر هالوژن و نمونه های کاربردی مهم آنها را برشمرده است
[ترجمه ترگمان]این مقاله برخی از oxidants مبتنی بر Halogen و برخی از مثال های کاربردی مهم آن ها را شمارش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. With the control you can enumerate the properties of received emails for validation or data retrieval.
[ترجمه گوگل]با کنترل می توانید ویژگی های ایمیل های دریافتی را برای اعتبارسنجی یا بازیابی داده ها برشمرد
[ترجمه ترگمان]با کنترل می توانید ویژگی های ایمیل های دریافت شده برای اعتبار سنجی یا بازیابی داده را محاسبه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Enumeration window in two ways, two ways to enumerate the window.
[ترجمه گوگل]پنجره شمارش به دو صورت، دو روش برای شمارش پنجره
[ترجمه ترگمان]از پنجره Enumeration به دو روش، دو روش برای شمارش پنجره استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The average latency at which successful enumerate folder requests are processed.
[ترجمه گوگل]متوسط ​​تأخیر که در آن درخواست های پوشه شمارش موفق پردازش می شوند
[ترجمه ترگمان]تاخیر متوسط که در آن درخواست پوشه enumerate موفق پردازش می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. DUN - Enumerate dial up networking on your system and select one to dial out.
[ترجمه گوگل]DUN - شبکه dial up را در سیستم خود برشمارید و یکی را برای شماره گیری انتخاب کنید
[ترجمه ترگمان]dun - Enumerate شبکه را بر روی سیستم خود جمع کرده و یکی را انتخاب کنید تا شماره را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شمردن (فعل)
rate, account, tally, count, enumerate, number, figure, reckon, aim, include, repute

برشمردن (فعل)
enumerate, re-count

یکایک شمردن (فعل)
enumerate

بشمار اوردن (فعل)
numerate, enumerate

محسوب داشتن (فعل)
enumerate, reckon

تخصصی

[ریاضیات] شمردن، برشمردن، شماره گذاری کردن، یک یک نام بردن

انگلیسی به انگلیسی

• count, list, itemize, relate
when you enumerate a list of things, you name each one in turn; a formal word.

پیشنهاد کاربران

یک به یک نام بردن
# She enumerated the main points
# She began to enumerate all my faults
# He enumerated the benefits of the insurance scheme
برشمردن
شمردن، یکایک شمردن، یک یک نام بردن
مورد به مورد لیست کردن

بپرس