پیشنهادهای آرمان بدیعی (٥,٥٩١)
1. نقل. روایت 2. ربط. بستگی. ارتباط 3. نسبت. خویشی 4. خویشاوند 5. ( بصورت جمع ) روابط. مناسباط مثال: a near relation یک خویشاوند نزدیک و صمیمی
تپه شنی. تلماسه. ریگ روان مثال: The day when the earth and the mountains will quake, and the mountains will be like dunes of shifting sand. روزی که ...
مثال: She hoped sanctions would suffice to get Iraq out of Kuwait، but warned that force might eventually be necessary. او امیدوار بود برای خارج کرد ...
1. دود 2. بوی دود 3. گاز 4. بو مثال: the barrels send off nasty fumes بشکه ها بوی دود ناخوشایند و نامطبوعی را متصاعد می کنند.
1. فواره 2. منفذ. سوراخ. دهنه 3. ژیگلور 4. ( هواپیمای ) جت 5. فواره زدن. فوران کردن 6. پراندن. بیرون ریختن 7. با جت مسافرت کردن مثال: the pump sent o ...
1. فرستادن. ارسال کردن 2. اعزام کردن 3. کشتن 4. به سرعت تمام کردن. به انجام رساندن. پایان دادن / ۱. اعزام ۲. گزارش. خبر ۳. سرعت مثال: they dispatche ...
1. از صافی رد کردن. صاف کردن 2. از صافی گذشتن. رد شدن 3. داخل کردن. ریختن 4. نفوذ کردن. رخنه کردن. رسوخ کردن 5. بطور پنهانی وارد کردن. مثال: a secre ...
برداشتن. لغو کردن مثال: I have repeatedly stated that lifting the sanctions is not in your hands. بنده مکرّر این را گفته ام که برداشتن تحریم دست شما ...
بد دل مثال: Of course, the Democratic president at the time [Barack Obama] was a two - faced, ill - intentioned person. البته رئیس جمهور دموکرات آن ...
بین المجالس. بین پارلمانی مثال: Or during the trips that the inter - parliamentary delegations of the Parliament take, or even without those things, ...
مذاکره مثال: When a point is raised at the negotiating table during negotiations, the response of the other party may be, " Our Parliament won’t all ...
1. قابل مشاهده. دیده شدنی 2. درخور توجه. قابل ملاحظه مثال: It is observable that Teacher plays the most important role in a society آن درخور توجه است ...
قدر نشناخته. گمنام مثال: Behind every successful man or woman, there is an unsung hero. a Teacher who silently enjoy tears of happiness when she sees ...
مثال: please enter your password لطفا کلمه رمزتان را وارد کنید.
1. ( حسابداری ) دفتر کل. دفتر حساب 2. ( موسیقی ) خط اضافه مثال: the cashier entered the details in a ledger صندوقدار اقلام ریز را در یک دفتر کل وارد ...
محوطه اسکله مثال: the quayside was crowded with holidaymakers محوطه اسکله با توریست ها و مسافرین شلوغ شده بود.
1. شهوت انگیزی 2. لذت بخشی مثال: she abandoned herself to the sensuousness of the music او خود را به لذت بخشی موسیقی سپرد.
مثال: his men formed themselves into an arrowhead نفرات او خودشان را بصورت یک پیکان درآوردند.
1. کوبیدن 2. خرد کردن. شکستن. درب و داغون کردن 3. کتک زدن. زدن 4. کهنه کردن. فرسودن. از ریخت انداختن مثال: my house battered by a storm خانة من توسط ...
اشتیاق. شوق. حرارت مثال: nothing abated his crusading zeal هیچ چیز اشتیاق و شور و حرارت مبارزه ی او را کاهش نداد.
1. مطابقت. تطابق. همخوانی 2. شباهت. تشابه. همانندی 3. مکاتبه. نامه نگاری 4. مکاتبات. نامه ها 5. ( ریاضیات ) تناظر
1. عقل. شعور. فهم 2. سرعت انتقال 3. شوخ طبعی. بذله گویی 4. آدم شوخ. بذله گو مثال: Freddy lived by his wits فردی بواسطة بزله گویی و شوخ طبعی هایش دوا ...
حزبی. جناحی مثال: Factional differences, personal differences, and political differences should definitely not interfere [in your decisions]. اختلاف ...
1. پر رویی. گستاخی. وقاحت. بی شرمی 2. بی ادبی. بی تربیتی مثال: you must speak to him about his rudeness شما باید درباره بی تربیتی و گستاخی او با او ...
1. تُن ( هزار کیلوگرم ) مثال: tons of dust hailed down on us {ده ها} تن گرد و غبار روی ما بارید.
ترور کردن مثال: terrorists assassinated the president تروریستها رئیس جمهور را ترور کردند
1. وضع. حالت 2. حکومت. دولت 3. کشور. مملکت 4. ایالت 5. ملت 6. درجه. مقام. رتبه 7. تشریفات 8. دولتی 9. رسمی 10. بیان کردن. اظهار داشتن. 2. معین کردن. ...
1. قضا. قضاوت. دادرسی 2. صلاحیت قضایی 3. حوزه قضایی 4. اقتدار. قدرت. اختیار مثال: rules obtaining in other jurisdictions قوانین در صلاحیت های قضایی د ...
1. تصاحب ( =خریدن اکثر سهام یک شرکت به منظور کنترل آن ) 2. کنترل 3. کودتا 4. تصرف. اشغال مثال: he engineered a takeover deal
به حق مثال: they felt justifiably proud of their achievement آنها به حق احساس غرور از موفقیتشان کردند .
گیاه شناختی. ( مربوط به ) گیاه شناسی مثال: the friends of the Royal Botanic Garden هواداران باغ گیاه شناسی سلطنتی
1. سرپرست. مدیر 2. ناظر 3. استاد راهنما مثال: work continued under the guidance of a project supervisor کار زیر {نظر} و راهنمایی یک سرپرست و ناظر پر ...
کلسترول مثال: heart specialists advocate a diet low in cholesterol متخصصین قلب از یک رژیم غذایی کم کلسترول دفاع کردند.
1. ( رنگ. گچ. گل و غیره ) مالیدن 2. کثیف کردن با 3. رنگ مالی کردن / 1. نقاشی بد. نقاشی ناشیانه 2. کمی. یک کمی. یک خرده مثال: the dancers were daubed ...
1. هوش. فراست. ذکاوت. 2. شم. بینش مثال: he allied his racing experience with business acumen
1. بدون ممانعت. بدون رویارویی. بدون درگیری 2. بدون رقیب. بدون مخالف مثال: we submitted an unopposed bid ما یک پیشنهاد مناقصه ی بدون مخالف و رقیب ارائ ...
مثال: The second [characteristic of a good law] is that it should be unambiguous. دومین مشخصه یک قانون خوب این است که باید شفاف و بدون ابهام باشد.
فشار. زور. اجبار. ارعاب مثال: she submitted under duress او در زیر فشار و ارعاب تسلیم شد.
1. پر جنب و جوش. پر شور و حال 2. اهل حال مثال: long swinging strides پرش های بلند پر شور و حال
1. جامع. همگانی. گسترده. وسیع 2. متنوع. گوناگون 3. آزادمنش. باز 4. کاتولیک مثال: a strict Roman Catholic یک کاتولیک {وابسته به کلیسای} روم محکم و جدی
کشور کنیا مثال: Kenya's striking landscape چشم انداز درخور توجه کنیا
1. پر از. مملو از. آکنده از 2. نگران. مضطرب. دلواپس 3. نگران کننده. دلهره آور
1. مقصر 2. ( حقوقی ) مجرم 3. ( حقوقی ) متهم 4. علت
سانتیگراد. صد بخشی. سلسیوس مثال: The temperature is 25 Celsius degree. درجه حرارت 25 درجة سانتیگراد است.
مثال: The Parliament should serve as a center for spreading and bringing calm and reassurance to the public’s thinking in the country. مجلس باید به ...
1. تاج گل. حلقه گل 2. ( دود. مه و غیره ) حلقه مثال: the door was decorated with a wreath درب با یک حلقة گل تزئین شده بود.
میکروفن مثال: she seized the microphone او میکروفن را قاپید.
قرقره مثال: he threaded the rope through a pulley او طناب را از وسط یک قرقره رد کرد.
کشور عثمانی. عثمانی مثال: the Ottoman Empire امپراطوری عثمانی
چیزی را در ذهن و یاد داشتن مثال: Therefore, the Parliament must always bear in mind its own accountability. بنابراین مجلس باید پاسخگویی و مسئولیت پذ ...