kinsfolk

/ˈkɪnzfoʊk//ˈkɪnzfəʊk/

معنی: خویشاوندان، قوم و خویشان
معانی دیگر: رجوع شود به: kinfolk

بررسی کلمه

اسم جمع ( plural noun )
• : تعریف: variant of kinfolk.

جمله های نمونه

1. Poor Emily. Her kinsfolk should come to her.
[ترجمه M] بنده خدا امیلی! قراره دوستانش بیایند خانه اش.
|
[ترجمه گوگل]بیچاره امیلی اقوامش باید نزد او بیایند
[ترجمه ترگمان] امیلی بیچاره kinsfolk هم باید پیش او بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Swiftly they overran the island, driving their dark kinsfolk into the sea.
[ترجمه گوگل]آنها به سرعت جزیره را زیر پا گذاشتند و خویشاوندان تاریک خود را به دریا راندند
[ترجمه ترگمان]به سرعت جزیره را ترک می کنند و kinsfolk را به دریا می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Band members are generally kinsfolk, related by descent or marriage.
[ترجمه گوگل]اعضای گروه عموماً از اقوام خویشاوند هستند که از نظر تبار یا ازدواج با هم مرتبط هستند
[ترجمه ترگمان]اعضای گروه به طور کلی با نژاد یا ازدواج مرتبط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. David Harris: The kinsfolk is so warm, I wish I crapper join.
[ترجمه گوگل]دیوید هریس: اقوام بسیار گرم هستند، ای کاش من هم به آن ملحق می شدم
[ترجمه ترگمان]دیوید هریس: The خیلی گرم است، من آرزو می کنم که بتوانم به آن ها ملحق شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Kinsfolk appellation is the kinfolks system reflection in language.
[ترجمه گوگل]نام خویشاوندی بازتاب سیستم خویشاوندی در زبان است
[ترجمه ترگمان]نام kinsfolk عبارت است از بازتاب سیستم kinfolks در زبان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They can be friend and kinsfolk, play companion.
[ترجمه گوگل]آنها می توانند دوست و خویشاوند باشند، همدم بازی کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند دوست و kinsfolk باشند، رفیق بازی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. My kinsfolk have failed, and my familiar friends have forgotten me.
[ترجمه گوگل]اقوام من شکست خورده اند و دوستان آشنا مرا فراموش کرده اند
[ترجمه ترگمان]kinsfolk شکست خورده و دوستان صمیمی من مرا فراموش کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Kinsfolk appellation is the kinsfolk system reflection in language.
[ترجمه گوگل]نام خویشاوندی بازتاب سیستم خویشاوندی در زبان است
[ترجمه ترگمان]این نام kinsfolk، بازتابی از سیستم kinsfolk در زبان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He has no kinsfolk in America.
[ترجمه گوگل]او هیچ خویشاوندی در آمریکا ندارد
[ترجمه ترگمان]او هم در آمریکا kinsfolk ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Elf fleets cleared the northern seas of their Naggarothi kinsfolk. Trade routes lost during the Sundering were re-opened.
[ترجمه گوگل]ناوگان الف ها دریاهای شمالی را از اقوام ناگاروتی خود پاکسازی کردند مسیرهای تجاری از دست رفته در جریان Sundering دوباره باز شدند
[ترجمه ترگمان]کشتی های الفی، دریاهای شمالی of را از هم باز کردند مسیرهای تجاری که در طی the گم شده بودند دوباره بازگشایی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Their progeny is secure in their sight ; they see before them their kinsfolk and their offspring.
[ترجمه گوگل]فرزندانشان نزدشان امن است نزد خود خویشاوندان و فرزندانشان را می بینند
[ترجمه ترگمان]فرزندان آن ها در دیدرس آن هاست؛ آن ها پیش از آن ها kinsfolk و offspring را می بینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If I were King, my daughter would be the princess and my relatives imperial kinsfolk.
[ترجمه گوگل]اگر من پادشاه بودم، دخترم شاهزاده خانم و اقوام من از اقوام امپراتوری بودند
[ترجمه ترگمان]اگر من شاه بودم، دخترم هم پرنسس و اقوام من بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خویشاوندان (اسم)
kinfolk, kinsfolk

قوم و خویشان (اسم)
kinsfolk

انگلیسی به انگلیسی

• relatives, family, kin

پیشنهاد کاربران

خویش و تبار. [ خوی / خی ش ُ ت َ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) قوم و خویش . منسوبان . نزدیکان . عشیرة : ز کین و مهرش چون خلق ساعة اندر ملک همی فزاید خویش و تبار آتش و آب . ابوالفرج رونی .

بپرس