feign

/ˈfeɪn//feɪn/

معنی: وانمود کردن، بخود بستن، جعل کردن
معانی دیگر: تظاهر کردن به، خود را به... زدن، (در اصل) شکل دادن به، دیس دار کردن، (حرف یا شایعه یا داستان و غیره) از خود درآوردن، دروغ پردازی کردن، اختراع کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: feigns, feigning, feigned
(1) تعریف: to imitate in order to deceive; put on or give a false appearance of.
مشابه: act, assume, counterfeit, fake, play, pretend, sham, simulate

- She feigned indifference to his compliments.
[ترجمه گوگل] او وانمود کرد که نسبت به تعارفات او بی تفاوت است
[ترجمه ترگمان] وانمود می کرد که به تعریف و تمجید خود بی اعتنا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to misrepresent or pretend to.
مشابه: assume, play, pretend

- He is feigning responsibility for a noble deed.
[ترجمه گوگل] او تظاهر به مسئولیت یک عمل شریف می کند
[ترجمه ترگمان] او وانمود می کند که مسئولیت یک کار شرافتمندانه را به عهده دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: feigned (adj.), feigningly (adv.), feigner (n.)
• : تعریف: to pretend.
مشابه: act, counterfeit, fool, pretend, sham

جمله های نمونه

1. to feign a limp
خود را به شلی زدن

2. Some animals feign death when in danger.
[ترجمه دنیا] بعضی حیوانات وقتی در خطر هستند خود را به حالت مرگ میزنند
|
[ترجمه فاطمه] بعضی از حیوانات وقتی در خطر هستند تظاهر به مرگ میکنند
|
[ترجمه گوگل]برخی از حیوانات در هنگام خطر تظاهر به مرگ می کنند
[ترجمه ترگمان]بعضی از حیوانات در خطر مرگ خود را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The hunter had to feign death when he suddenly found out that a bear was coming toward him.
[ترجمه گوگل]شکارچی مجبور شد تظاهر به مرگ کند که ناگهان متوجه شد خرسی به سمت او می آید
[ترجمه ترگمان]شکارچی وقتی فهمید که خرس به سوی او می آید، وانمود کرد که مرگ دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She knew that her efforts to feign cheerfulness weren't convincing.
[ترجمه گوگل]او می‌دانست که تلاش‌هایش برای تظاهر شادی قانع‌کننده نیست
[ترجمه ترگمان]می دانست که تلاشش برای نشان دادن نشان دادن نشان دادن شادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Maybe he could feign amnesia, or just cut the reading and head for home.
[ترجمه گوگل]شاید بتواند خود را فراموشی نشان دهد، یا فقط خواندن را قطع کند و به خانه برود
[ترجمه ترگمان]شاید او می توانست خود را فراموشی نشان دهد، یا فقط کتاب خواندن و خواندن را برای خانه قطع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's also necessary to feign surprise when you notice that global culture falls like rain into deepest jungle or wildest steppe.
[ترجمه گوگل]همچنین لازم است وقتی متوجه می شوید که فرهنگ جهانی مانند باران در عمیق ترین جنگل یا وحشی ترین استپ فرو می ریزد، تعجب کنید
[ترجمه ترگمان]همچنین باید تعجب خود را وقتی متوجه می شوید که فرهنگ جهانی مانند باران در عمیق ترین جنگل یا wildest جلگه رخ می دهد، تعجب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To feign frankness is a ruse of war.
[ترجمه گوگل]تظاهر به صراحت، نیرنگ جنگ است
[ترجمه ترگمان]تظاهر کردن به صراحت یک حیله جنگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Improved Feign Death ( Survival ): This talent has been replaced with Survival Tactics.
[ترجمه گوگل]Improved Feign Death ( Survival ): این استعداد با تاکتیک های بقا جایگزین شده است
[ترجمه ترگمان]بهبود یافته مرگ (بقا): این استعداد با Tactics بقا جایگزین شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To feign illness or other incapacity in order to avoid duty or work.
[ترجمه گوگل]تظاهر به بیماری یا ناتوانی دیگر به منظور اجتناب از انجام وظیفه یا کار
[ترجمه ترگمان]برای اجتناب از بیماری و یا دیگر عدم صلاحیت به منظور اجتناب از انجام وظیفه یا کار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She feign - ed to be asleep.
[ترجمه گوگل]او وانمود می کند که خواب است
[ترجمه ترگمان]او وانمود کرد که خوابیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This feign death reflex is frozen afterwards by dissolution of memory.
[ترجمه گوگل]این رفلکس مرگ ساختگی پس از انحلال حافظه منجمد می شود
[ترجمه ترگمان]این حادثه ناخودآگاه پس از انحلال حافظه منجمد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Improved Feign Death renamed to Survival tactics and moved from Tier 4 to Tier
[ترجمه گوگل]بهبود Feign Death به تاکتیک‌های Survival تغییر نام داد و از Tier 4 به Tier منتقل شد
[ترجمه ترگمان]بهبود یافته مرگ تغییر یافته به روش های بقا تغییر نام داده و از ردیف ۴ به ردیف ردیف منتقل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Some animal feign death when in danger.
[ترجمه گوگل]برخی از حیوانات وقتی در خطر هستند تظاهر به مرگ می کنند
[ترجمه ترگمان]بعضی از حیوانات، وقتی در معرض خطر قرار می گیرند، مرگ خود را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Feign suggests false representation or fictitious fabrication.
[ترجمه Edris nozari] تظاهر نشان تز نمایندگی دروغین یا ساخت جعلی است.
|
[ترجمه گوگل]Feign نشان دهنده نمایش دروغین یا ساختگی ساختگی است
[ترجمه ترگمان]Feign نمایش غلط یا ساخت فرضی را پیشنهاد می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In their coupling he would feign great passion until be began to believe it himself.
[ترجمه گوگل]در جفت شدن آنها، او تظاهر به اشتیاق فراوان می کرد تا اینکه خودش آن را باور کرد
[ترجمه ترگمان]در این ازدواج با شور و شوق خود را به نمایش می گذاشت تا آن را باور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وانمود کردن (فعل)
represent, assume, sham, look, affect, feign, pretend, fake, seem, feint, simulate, put on, dissemble, lead on, personate

بخود بستن (فعل)
assume, sham, feign, pretend, simulate, put on, arrogate, playact

جعل کردن (فعل)
forge, feign, counterfeit, make up, mint, manufacture, invent, concoct, dream up

انگلیسی به انگلیسی

• fake, pretend; make up, fabricate; imitate
if you feign a feeling, you pretend to experience it; a literary word.

پیشنهاد کاربران

feign ( v ) ( feɪn ) =to pretend that you have a particular feeling or that you are sick, tired, etc. , e. g. He survived the massacre by feigning death. “Who cares” said Alex, feigning indifference.
feign
تظاهر کردن به - خود را به. . . زدن - وانمود کردن
Ex:
1 ) I feigned sleep when the ticket inspector came
round
2 ) You drove a hundred secret arrows into my heart.
Yet you ask why my skin has turned yellow.
...
[مشاهده متن کامل]

You, who knows all about me, why feign ignorance?
Oh, I'm your slave, I am all devotion.
I'm your servant.
در میان سینه ام صد تیر پنهانی زدی. 🎵🎼
باز می پرسی چرا زرد می باشد رنگ پوست. 🎵🎼
حال من می دانی و خود را به نادانی زدی. 🎵🎼
قربونت برم من. نوکرتم من. 🎵🎼
چاکرتم من. مخلصتم من. 🎵🎼

تمارض کردن، وانمود کردن،
همون وانمود کردن یا pretend هست، فقط در ساختار استفاده متفاوته
"He feigned shock at what the woman said. "
He pretended to be shocked at what the woman said. "
تمارض کردن
وانمود کردن

بپرس