kilogram

/ˈkɪləˌɡræm//ˈkɪləɡræm/

معنی: کیلو، کیلو گرم، هزار گرم
معانی دیگر: مخفف ان kilo یاkg
kilogram(me)
کیلوگرم

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a unit of weight equal to one thousand grams or 2.205 pounds. (abbr.: kg)

جمله های نمونه

1. a kilogram of right virginia tobacco
یک کیلوگرم توتون اصیل ویرجینیا

2. it's just one kilogram
درست یک کیلو است.

3. the butcher cut a kilogram of meat and gave it to me
قصاب یک کیلو گوشت برید و به من داد.

4. Apple costs five yuan a kilogram.
[ترجمه گوگل]هر کیلوگرم اپل پنج یوان قیمت دارد
[ترجمه ترگمان]اپل هر کیلوگرم پنج یوان هزینه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The hospital is about a kilogram past the school.
[ترجمه گوگل]بیمارستان حدود یک کیلوگرم از مدرسه فاصله دارد
[ترجمه ترگمان]بیمارستان در حدود یک کیلوگرم از مدرسه گذشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Flour is sold by the kilogram.
[ترجمه گوگل]آرد کیلویی به فروش می رسد
[ترجمه ترگمان]قیمت آرد تا کیلوگرم به فروش می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A kilogram of garlic sausage, please.
[ترجمه گوگل]لطفا یک کیلو سوسیس سیر
[ترجمه ترگمان] یه کیلو سوسیس سیر لطفا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The heat also produced up to a kilogram of lethal dioxin, some of which still contaminates the surrounding area.
[ترجمه گوگل]گرما همچنین تا یک کیلوگرم دیوکسین کشنده تولید می کند که برخی از آن هنوز مناطق اطراف را آلوده می کند
[ترجمه ترگمان]این گرما همچنین یک کیلوگرم of مرگبار را تولید کرده است که برخی از آن ها هنوز منطقه اطراف را آلوده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The energy value is measured in Megajoules per kilogram of feed and this is similar to calories.
[ترجمه گوگل]ارزش انرژی بر حسب مگاژول در هر کیلوگرم خوراک اندازه گیری می شود و این مشابه کالری است
[ترجمه ترگمان]ارزش انرژی در هر کیلوگرم غذا اندازه گیری می شود و این هم شبیه کالری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Its base unit is the kilogram although in chemical calculations it is often more convenient to use grams.
[ترجمه گوگل]واحد پایه آن کیلوگرم است اگرچه در محاسبات شیمیایی اغلب استفاده از گرم راحت تر است
[ترجمه ترگمان]واحد پایه آن، هر کیلوگرم است اگر چه در محاسبات شیمیایی، استفاده از گرم بیشتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Customs officers found a kilogram of cocaine that Smith had concealed inside his suitcase.
[ترجمه گوگل]ماموران گمرک یک کیلوگرم کوکائین را که اسمیت در چمدانش پنهان کرده بود، پیدا کردند
[ترجمه ترگمان]ماموران گمرک یک کیلوگرم کوکائین کشف کردند که اسمیت در داخل چمدانش پنهان کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Readings showed levels of 5000 becquerels per kilogram in vegetation and soil samples.
[ترجمه گوگل]قرائت ها سطوح 5000 بکرل در هر کیلوگرم را در نمونه های گیاهی و خاک نشان داد
[ترجمه ترگمان]مطالعات نشان داد که میزان ۵۰۰۰ becquerels در هر کیلوگرم در پوشش گیاهی و نمونه های خاک مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The puck weighs over one kilogram.
[ترجمه گوگل]وزن جن بیش از یک کیلوگرم است
[ترجمه ترگمان]The بیش از یک کیلوگرم وزن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Its raise price range is every canister (15 kilogram) on move 15 yen (7%, 8%), make market of this product Japan carries price range to achieve the past one year to come top level .
[ترجمه گوگل]افزایش دامنه قیمت آن هر قوطی (15 کیلوگرم) در حرکت 15 ین (7٪، 8٪)، بازار این محصول را ژاپن حمل می کند محدوده قیمت برای رسیدن به یک سال گذشته به سطح بالا
[ترجمه ترگمان]قیمت بالا بردن قیمت هر قوطی (۱۵ کیلوگرم)برای حرکت ۱۵ ین (۷ %، ۸ %)، ایجاد بازار از این محصول برای رسیدن به یک سال گذشته در سطح بالا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کیلو (اسم)
kilo, kilogram, kilogramme

کیلو گرم (اسم)
kilogram, kilogramme

هزار گرم (اسم)
kilogram, kilogramme

تخصصی

[برق و الکترونیک] کیلوگرم واحد جرم در سیستم بین المللی واحد ها (SI) .
[مهندسی گاز] کیلوگرم
[ریاضیات] کیلوگرم، هزار گرم

انگلیسی به انگلیسی

• unit of weight equalling one thousand grams
a kilogram is a unit of weight equal to one thousand grams.

پیشنهاد کاربران

بپرس