پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٥,٥٩١)

بازدید
٢,١٩١
تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از این قبیل مثال: This is contrary to the belief of many who imagine that the Parliament [only] issues orders to the government by passing laws and ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. فلفل 2. فلفل دلمه ای 3. فلفل زدن 4. ( عامیانه ) سوراخ سوراخ کردن . آبکش کردن 5. پر کردن از 6. زدن. بصورت رگبار زدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیاده رو. پیاده راه مثال: a walkway bridged the motorway یک پل پیاده رو روی آزاد راه زده شد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کابل کشی مثال About one meter of cabling should be sufficient. حدود یک متر کابل کشی باید کافی باشد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

1. تروریست 2. تروریستی مثال: terrorist cells کانون ها و هسته های تروریستی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. شانه عسل 2. ساختِ لانه زنبوری 3. سوراخ سوراخ کردن. حفره حفره کردن مثال: each cell of the honeycomb هر خانه ی شانه عسل

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. عضله. ماهیچه 2. زور. زور بازو 3. گوشت قورمه مثال: success requires brains as well as brawn موفقیت، به خوبی زور بازو، هوش و ذکاوت هم لازم دارد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. طرز ایستادن. وضع بدن 2. موضع. طرز برخورد مثال: he deliberately affected a republican stance او عمدا تظاهر به یک موضع جمهوری خواهانه می کرد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آشکارا مثال: he was visibly affected by the experience او آشکارا بوسیله این تجربه تحت تاثیر قرار گرفته شده بود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سهم امام {یکی از وجوهات پرداختی واجب در اسلام خمس است. که نیمی از پول خمس خرج فقرای سادات می شود و نیم دیگرِ خمس به عنوان سهم امام هزینه می شود} توض ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وجوهات شرعی{مثل خمس و زکات و فطریه و . . . } مثال: I am very strict about how the Imam's share of the Islamic taxes should be used. من درباره چگونگی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

لاینحل. غیر قابل حل مثال: Or some individuals are faced with an insurmountable problem inside prison. یا برخی از افراد در داخل زندان با یک مشکل لاین ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. مسکونی 2. اقامتی. شبانه روزی 3. مقیم مثال: a residential section of the capital. یک ناحیه ی مسکونیِ پایتخت

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاپ ( پیشوای کاتولیکها ) مثال: an audience with the Pope یک اجازه حضور و شرفیابی با پاپ ( پیشوای کاتولیکها )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. کیفری. جزایی 2. کیفر دار. مشمول مجازات 3. ( مالیات و جریمه ) کمرشکن. غیرمنصفانه. ظالمانه مثال: Some researchers believe Wallenberg died in the Gul ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. دادخواهی. اقامه دعوا 2. دعوا. پرونده مثال: in the unhappy event of litigation در واقعه ناگوار دادخواهی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. به صورت نازکی. با لایه های نازکی 2. بصورت نامتراکمی. با پراکندگی کم 3. فاصله دار. با فاصله زیاد. 4. بطور ضعیفی. با حالت خفیفی 5. نسبتا اشکار. با پ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کیک خشکبار یا کیک میوه {کیکی که تقریبا معادل کیک کماج است} مثال: a slice of fruitcake یک برش و تکه از کیک خشکبار

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قاطعیت مثال: These challenges often lead to judgments and rulings lacking in strength and decisiveness. این چالش ها اغلب رای ها و احکام را به سمت ع ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

مطلوب مثال: One of the main obstacles preventing the Judiciary from reaching its desired position is the abundance of cases, which puts pressure on j ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. خفه کردن 2. خفه شدن 3. احساس خفگی کردن 4. سرکوب کردن 5. قوردت دادن. فرو خوردن

پیشنهاد
٠

سازمان بازرسی کل مثال: The reports and complaints received by the General Inspection Office, which have increased rather than decreased, are another ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دادگاه بدوی مثال: The reversal of lower court rulings must be reduced. نقض آراءِ دادگاه های بدوی بایستی کم بشود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دادگاه تجدیدنظر. دادگاه استیناف مثال: I have repeatedly emphasized that when a court convenes, judges attend to a case, they issue a verdict, and the ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. محترم. آبرومند 2. محترمانه. آبرومندانه 3. شایسته. معقول. مناسب. به قاعده 4. درست. بجا 5. با نزاکت. مودبانه 6. پوشیده. لباس پوشیده 7. خوب مثال: he' ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خزه مثال: the gravel was carpeted in moss سنگ ریزه ها با خزه پوشیده شده بود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ادویه 2. طعم. مزه. چاشنی. رنگ و بو 3. ادویه زدن به. چاشنی زدن به مثال: he was shopping for spices او برای خرید ادویه جات رفته بود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنسرتو. قطعه موسیقی مثال: their performance of Mozart's concerto in E flat اجرای کنسرتو و قطعه موسیقی موزارتِ آنها در سکوی �E�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. خفه . دم کرده 2. ( بینی ) گرفته 3. بدخلق. عنق 4. نازک نارنجی 5. کسل کننده. خشک. بی روح مثال: Peter was a rather stuffy individual پیتر یک آدم نس ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. قالب ریزی. قالب گیری. ریخته گری 2. شکل گیری. شکل دهی 3. حاشیه تزئینی. زنجیره تزئینی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. اشتباه. اشتباهی. نادرست. غلط 2. غلط درک شده. مورد سوء تفاهم واقع شده 3. در اشتباه 4. نابجا. بی جهت مثال: a case of mistaken identity یک موردِ ( ت ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. مجروح. مصدوم 2. آسیب دیده. صدمه خورده 3. آزرده. حاکی از رنجیدگی مثال: doctors were ministering to the injured دکترها در حال کمک و خدمت کردن به مصد ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیش بخاری مثال: a whole marble mantelpiece یک پیش بخاری مرمری سالم

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

کوشا. سخت کوش. پر کار. جدی مثال: they should be industrious at their lessons آنها باید در درسهایشان سخت کوش و پرکار باشند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. طفره رفتن. شانه خالی کردن از. از زیر ( چیزی ) در رفتن 2. رو گردان بودن از 3. فرار کردن از. در رفتن از. از چنگ ( کسی یا چیزی ) گریختن 4. جا خالی دا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دشمنی مثال: And ill feeling for a people should never lead you to be unfair

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. استراتژیکی. استراتژیک . راه بردی 2. تاکتیکی 3. اساسی. کلیدی. مهم 4. حساس. حیاتی 5. سوق الجیشی . ( مربوط به ) رزم ارایی 7. نظامی. جنگی 8. مهم از لح ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بند انگشت مثال: he grazed his knuckles on the box او بندهای انگشت اش را روی جعبه چرخاند

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. بسیار سرد 2. سرد. نامهربان. غیر دوستانه 3. ( درجه حرارت ) صفر مثال: fans braved freezing temperatures to see them play تماشاچی های ورزش دوست با ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. حفاظت. محافظت. حفظ 2. حفاظت منابع طبیعی 3. حفاظت محیط زیستی 4. ( فیزیک ) بقا. بایستگی. پایستاری. پایندگی 5. صرفه جویی مثال: traffic would destroy ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ولتاژ. اختلاف سطح مثال: the voltage is not sufficient to cause harm ولتاژ به اندازه ای نیست که باعث آسیب و صدمه بشود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. دستگاه فکس 2. پست تصویری. فکس 3. فکس کردن. پست تصویری کردن مثال: the raiders stole a fax machine مهاجمین یک دستگاه فکس {دورنگار} را دزدیدند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. عصبانیت. ناراحتی. آزردگی 2. تحریک 3. عامل تحریک. ماده محرک 4. حساسیت ( =سوزش خارش و غیره ) مثال: she suppressed her irritation او عصبانیت و نارا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. بازنمایی. بازنمود 2. تصویرگری 3. عرضه. ارائه 4. نمایندگی 5. ( حقوقی ) وکالت. وکیل 6. تمثال. شمایل 7. نمایش مثال: representation by a union نمایند ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. نامزدی. معرفی 2. انتصاب 3. نامزد. داوطلب ( در انتخابات ) مثال: his rival for the nomination رقیب او برای نامزدی {در انتخابات}

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اقتصاد آزاد مثال: the principle of laissez - faire اصل و قاعده کلی اقتصاد آزاد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مراسم تشییع جنازه مثال: Of course, we have seen these in various other forms such as the 22nd of Bahman rallies and these incredible, unique funeral ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. جوجه های همزاد 2. ( مجازی ) جوجه ها. توله ها 3. تخمی، ( مخصوص ) تخم کشی 4. روی تخم خوابیدن 5. به فکر فرو رفتن 6. خود خوری کردن 7. ( بالای جایی ) ق ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( موی سر ) مدل آفریقایی 2. آفریقایی مثال: Afro - Caribbean culture تمدن و فرهنگ افریقایی {حوزة} کارائیب

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. تخفیف 2. تنزیل / 1. باور نکردن. مبالغه پنداشتن 2. نادیده گرفتن. اهمیت ندادن به 3. تخفیف دادن 4. تنزیل کردن مثال: discounts for early payment تخفیف ...