پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٥,٥٩١)

بازدید
٢,١٨٤
تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

مثال: One is the issue of Palestine, which is at the forefront of global issues today. یکی موضوع فلسطین است که در صدر موضوعات جهانی امروز قرار دارد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جنگ افزار مثال: a Marine tricked out in World War II kit and weaponry یک تفنگدار دریایی در جنگ جهانی دوم {که} ملبس به وسایل انفرادی و جنگ افزار شده ب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: Today, I would like to share a few words with you from the viewpoint of Imam [Khomeini] regarding two important issues that have taken place si ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. کیف. جعبه ( وسایل ) 2. وسائل. لوازم 3. کیت ( =مجموعه قطعات یک اسباب یا دستگاه به صورت مونتاژ نشده ) 4. ( نظامی ) وسایل انفرادی. وسایل شخصی 5. تجهی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناخن مثال: he sat biting his fingernails, a trick of his when he was excited او نشسته بود و ناخن هایش را می جوید. یک عادت خاصِ خودش وقتی که هیجان زد ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: All praise is due to God, Lord of the Worlds, and peace and greetings be upon our Master and our Prophet, Abul Qasim al - Mustafa, Muhammad, an ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: This ceremony was held in the Mausoleum of Imam Khomeini on June 3, 2024. این مراسم در آرامگاه و مرقد امام خمینی در ۳ ژوئن سال ۲۰۲۴ برگزار شده ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: I am writing this letter to the young people whose awakened conscience has moved them to defend the oppressed women and children of Gaza. من ا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. حک شده 2. تراشیده ( شده ) مثال: a graven image یک تمثال تراشیده شده.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. فلاندری 2. زبان فلاندری مثال: he is descended from a Flemish family او از نسل و تبار یک خانواده فلاندری است.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. دانشجوی دانشکده افسری یا پلیس 2. کارآموز 3. پسر کوچکتر. برادر کوچکتر

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. نشان دادن. نمایش 2. نشان دادن طرز کار ( چیزی ) 3. اثبات 4. دلیل. گواه 5. ابراز. بیان 6. تظاهرات. راه پیمایی مثال: There have been demonstrations o ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مغرور. متکبر. افاده ای

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. پس دادن. بازپرداخت کردن 2. جبران کردن. تلافی کردن مثال: I can't repay you for what you did for me. من نمی توانم آنچه که شما برایم انجام دادید را ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. همیشه. برای همیشه. تا ابد. جاودانه 2. ( مجازی ) ساعتها. سالها. صبح تا شب. یک عمر. یک قرن 3. یکریز. مدام. مکرر. هَمَش. هِی. بیست و چهار ساعته 4. زن ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شورش. ناآرامی مثال: In 2001, the uprising escalated into an armed conflict. در سال ۲۰۰۱ شورش و ناآرامی به یک درگیری مسلحانه بالا گرفت.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وردنه مثال: crush the biscuits with a rolling pin بیسکوییت ها را با یک وردنه خرد کن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. چمن 2. تکه یا قطعه چمن 3. مسابقه اسب دوانی 4. پیست اسب دوانی 5. قلمرو. سرزمین. ناحیه. منطقه 6. چمن کاری کردن مثال: a flock of sheep were cropping ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. سوار. سوارکار 2. الحاقیه 3. تبصره 4. شرح. توضیح. توصیه مثال: a rider's crop یک تازیانه ی سوارکار

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( زمین ) غرق اب. خیسِ آب. سیراب 2. ( قایق و غیره ) اب گرفته. پر از آب مثال: a waterlogged course یک زمین بازی خیس ِ آب

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ورزشگاه. استادیوم مثال: the company contracted to rebuild the stadium شرکت قرارداد بست استادیوم را از نو بسازد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. از نو ساختن 2. مرمت کردن. 3. تعمیر کردن مثال: the company contracted to rebuild the stadium شرکت قرارداد بست استادیوم را از نو بسازد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. انتشارات. حرفه انتشارات. کار نشر 2. انتشاراتی مثال: a publishing concern یک شرکت انتشاراتی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

سازماندهی کردن مثال: The situation deteriorated to the point where Mohammad Reza Pahlavi had to appeal to the US and the British to orchestrate a cou ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

تا جایی که مثال: The situation deteriorated to the point where Mohammad Reza Pahlavi had to appeal to the US and the British to orchestrate a coup d' ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٤

1. برای 2. به منظور. به خاطرِ . به علتِ 3. مالِ. متعلق به 4. به مقصدِ. عازمِ 5. به سوی. به طرف 6. به جای. در عوضِ 7. از طرفِ 8. در ازایِ. در مقابلِ 9 ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: When one listens to the opinions of various people from different walks of life, one is amazed by the abundance of new ideas, new thoughts, an ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. تراشیدن. زدودن 2. خراشیدن. خط انداختن 3. مالیدن. تماس پیدا کردن 4. جمع و جور کردن. به زحمت فراهم کردن 5. جیرجیر صدا کردن / 1. تراش 2. خراش. خراشید ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. متعصب. افراطی. جزمی. متحجر 2. تعصب امیز. توام با تعصب 3. پر و پا قرص مثال: the show soon gathered a fanatical following

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: knick - knacks she had gathered over the years خرت و پرت ها و زلم زیمبو هایی که او در طول سالها جمع آوری کرده بود.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موقتا. بطور موقت مثال: Several of the airline's planes are temporarily out of commission and undergoing safety checks. هواپیماهای چندین شرکت هواپیما ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اشک / 1. پاره کردن. دریدن. جر دادن 2. پاره پاره کردن 3. در هم کوبیدن. خراب کردن 4. دل کندن. بریدن 5. از هم گسیختن 6. کندن. ور آوردن 7. پاره شدن. جر خ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ویدئو 2. فیلم ویدئویی. نوار ویدئویی 3. روی نوار ویدئو ضبط کردن. نوار ویدئویی گرفتن از. فیلمبرداری کردن از

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. تنظیم. میزان 2. سازگاری. انطباق 3. تعدیل. اصلاح. تغییر 4. وسیله تنظیم مثال: we want to ease their adjustment ما می خواهیم سازگاری و انطباق آنها را ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. شلیک. صدای شلیک 2. رگبار گلوله

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. احمق 2. احمقانه 3. بی پروا. بی ملاحظه. 4. عجولانه. نسنجیده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. مهمان ناخوانده 2. تماشاچی بدون بلیط مثال: I think I am a gatecrasher here. من فکر کنم اینجا یک مهمان ناخوانده ام.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: This is my next recommendation, which is addressed to all those who are active in political, social, and electoral fields, and the like. این ت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جویای نام. جویای جاه و مقام

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. کار اسان. آب خوردن 2. آدم ضعیف 3. هالو

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. آیه یاس 2. آیینه دق

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( مربوط به ) شرکت 2. متحد. یکپارچه. واحد 3. مشترک. جمعی. گروهی مثال: corporate freedom is bounded by law آزادی جمعی و گروهی بوسیله قانون محدود شده ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. نگهداشتن 2. حفظ کردن 3. باقی ماندن. ماندن 4. بودن 5. داشتن 6. نگهداری کردن 7. گرفتن. 8. معطل کردن 9. محترم شمردن. رعایت کردن. مراعات کردن 10 ادامه ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. آرایشگاه. سالن آرایش 2. سالن. سالن پذیرایی 3. تالار نمایش. نمایشگاه 4. محفل

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. سالن 2. میکده. بار. مشروب فروشی ( بیشتر در عهد غرب وسترن ) 3. اتومبیل چهار در

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. دکه. باجه. کیوسک 2. باجه تلفن. تلفن عمومی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. برق. صاعقه. آذرخش 2. برقی. برق آسا. فوری مثال: Or that of a rainstorm from the sky wherein is darkness, thunder, and lightning, they put their fin ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صف اعتصابیون. صف پیش قراولان اعتصاب مثال: picket lines blocked access to the factory صفوف اعتصابیون جلوی ورود به کارخانه را گرفتند. صفوف اعتصابیون ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( کشورهای ) جهان سوم مثال: a block to Third World development یک سد و مانع برای پیشرفت ( کشورهای ) جهان سوم.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رشته کوه. سلسله جبال مثال: This is the highest mountain range in the planet earth. این مرتفع ترین رشته کوه در سیاره زمین است.